دولت قیم مردم نیست
محمدحسین بصیری-کارشناس و فعال معدنی
بهطورکلی ماهیت همه تصمیمگیریهایی که تا امروز برای بخش معدن اتفاق افتاده، در این راستا بوده که کار انجام نشود و چگونگی آن به هنر مدیران بستگی داشته است. بهاینترتیب، روشهای گوناگونی برای مانعتراشی بر سر راه تولید بهکاربرده شده تا هیچکس نتواند کار کند.درباره مشکل ماشینآلات معدنی وضعیت عجیبی پیش آمده که میتوان آن را با میوهفروشیهایی مقایسه کرد که بار خود را درهم میفروشند و کسی نمیتواند میوه موردنظر خود را جدا کند و خریدار محکوم است که هرچه هست و نیست را بردارد.تجهیزات و ماشینآلات معدنی جزو محصولات خاص است و تولیدکنندههای کمی در سراسر دنیا توان ساخت آنها را دارند و فعال شدن ماشینسازیهای داخلی نهایت آرزوی ما و اتفاق بسیار مبارکی است.کارخانه هپکو توان بالایی برای ساخت ماشینآلات و تجهیزات دارد که شاید در کمتر جایی از دنیا وجود داشته باشد. این کارخانه پیشتر بولدوزرهایی تولید میکرد که بسیار خوب و باکیفیت بود. در مقام مقایسه، چندی پیش من از یک ماشینسازی فعال در ترکیه بازدید کردم که ۳.۵ هکتار مساحت داشت و در این فضا، تجهیزات کارخانههای فولاد ساخته میشد و من خودم شاهد بودم که از همه دنیا سفارش داشتند. اما کارخانه هپکو با مساحتی قریب به ۱۰۰ هکتار، که چند ده برابر بزرگتر از آن کارخانه کوچک در ترکیه است، توان تولید خود را از دست داده و این تراژدی بسیار تلخی است و جای تاسف دارد که این کارخانه بسیار عظیم کشور ما یا دیگر ماشینسازیها، بهترین تجهیزات را دارند اما متروک ماندهاند و تولید قابلتوجهی ندارند.البته بعضی از قسمتها هست که تولید آنها بهصورت انحصاری در دست تعداد معدودی از شرکتها است. بهطورمثال گیربکس و موتور دامپتراکهای غولپیکر ویژگیهای منحصربهفردی دارد و تنها تعداد انگشتشماری از تولیدکنندهها در جهان توان تولید این قطعات خاص را دارند. اما ساخت بدنه دامپتراک هم چیز کمی نیست. بهراحتی در کارخانه هپکو ساخته میشود. علاوه بر این، هپکو قابلیت و توان تولید بسیاری از تجهیزات سنگین مثل کرینها بنادر (جرثقیلهای غولپیکر بنادر و...) را دارد اما متاسفانه در این زمینه هم رونق چندانی ندارد و این رکود در بخش صنعت و اقتصاد گریبان آنها را هم گرفته است.
پس کمک به این کارخانهها بسیار ارزنده است، اما نه با فشار به مردم و تولیدکنندگان و نه اینکه از جیب مردم هزینه شود تا این کارخانهها موردحمایت قرار گیرند.مشکل اینجاست که دولت فکر میکند که قیم همه است و به این دلیل برای همهچیز تصمیم میگیرد و بهاینترتیب، گویا قرار بر این است که کار بهجایی برسد که فعال معدنی بگوید وقتی سوخت داخلی کارآیی لازم را ندارد، بنابراین بهتر است از خیر واردات ماشینآلات بگذریم. اما روشن است آن معدنکاری که میخواهد ۲ میلیون دلار هزینه خرید دامپتراک کند، آنقدر تحقیق و بررسی انجام میدهد تا ببیند کدام دستگاه را میتواند بخرد که بهصرفه باشد و سوخت آنهم، با دستگاههای تصفیهای که خود صاحبان معدن دارند، قابلتامین باشد.پس خود معدنکار باید تصمیم بگیرد که ماشینآلات خارجی بخرد یا نه و کدام دستگاه را باید بخرد که مقرونبهصرفه و قابلاستفاده در معدن باشد. این شرایط مثل دومینویی است که دست به هرجایی میزنیم، کل ساختار به هم میریزد. ما که نمیتوانیم معادن را بخوابانیم و دستگاهها و تجهیزات موردنیاز آنها را وارد نکنیم، چون سوخت مشکل دارد. دولت وظیفه دارد این موانع را رفع کند. اگر تکنولوژیهای نسل جدید، سوخت خوب و استاندارد نیاز دارد، دولت باید آن را تهیه کند. وظیفه حاکمیت معدن کشیدن ترمز تولید نیست، بلکه دولت وظیفه دارد زیرساختهای لازم را تامین کند و سوخت مناسب را در اختیار تولیدکنندهها قرار دهد. در حالحاضر بااینهمه تحریم و مشکلات، هزاران ترمز پیشپای تولید است و انتظار این است که بیش از این مشکل برای این بخش ایجاد نکنند، زیرا ناگهان کار بهجایی میرسد که تولیدکننده بهناچار دست از کار میکشد و اعلام ورشکستی میکند که خود تراژدیهای دیگری را بهدنبال دارد.
میگویند باتوجه به نرخ جهشی دلار آیا صرفه اقتصادی برای تولیدکنندهها دارد که ماشینآلات خارجی وارد کنند و نقش دولت در این زمینه چیست؟ من میخواهم بپرسم مگر تولیدکنندهها چاره دیگری هم دارند؟ برای مثال، کسی که تولیدکننده معدنی است و ناگزیر است که تجهیزات فوقسنگین مورداستفاده قرار دهد، مگر انتخاب دیگری هم دارد؟ بهگمان من، آزاد کردن اجازه ورود ماشینآلات میتواند مشکلات موجود را تاحدودی حل کند. دولت نباید دنبال بنگاهداری و رقابت با بخش خصوصی برود، همچنین نباید در کارهای اجرایی بههیچعنوان مداخله کند، زیرا هم فسادآور است و هم به تجربه ثابت شده است زمانبر و گرانتر خواهد بود. مسئولیت حاکمیت در بخش معدن فقط باید تسهیلگری باشد تا مردم، صنعتگران و تولیدکنندهها، بتوانند راحتتر فعالیت کنند.
دولت باید در زمینه اجرایی فقط روی زیرساختها کار کند تا هزینه حمل کاهش پیدا کند، زیرساختهای حمایتی ایجاد شود و بهبود یابد تا صنایعی مانند هپکو بتوانند کار خود را با قوت و قدرت ادامه دهند.متاسفانه باید بگویم تا شرایط موجود برقرار است نمیتوان نسبت به آینده چندان خوشبین بود. یادم میآید زمانی یکی از بزرگان میگفت: درست است که پیشرفت خوبی نداشتیم، اما در مسیر درست پیشرفت قرار داریم. اما امروز متاسفانه از مسیر درست هم منحرف شدهایم و باید بهشدت نگران وضعیت معادن و صنایع معدنی باشیم. بزرگترین و زیربناییترین مشکل کشور ما، نداشتن مدیران لایق و تصمیمگیرندگانی قابل و شایسته است و ضعف همیشه از آنجا آغاز میشود.