سوداگری در بهشت بازدهی سرمایه
عباسعلی حقانینسب، کارشناس اقتصاد
تامین نقدینگی همواره یکی از مهمترین مشکلات بخش تولید بوده و هر سال نیز دولت ها با هدف حمایت از تولید، گام هایی برای تسهیل جذب اعتبار برای تولید برمی دارند. امسال نیز موضوع تامین مالی زنجیره ای تولید مطرح و با هماهنگی وزارت صمت و بانک مرکزی اجرایی شد.
گرچه تامین مالی زنجیره ای گامی مثبت در جهت اعتبارسنجی متقاضیان تسهیلات بانکی است، اما برخی از فعالان اقتصادی و کارشناسان نیز معتقدند این گام بیشتر نمایشی است. اصل قضیه این است که بهشت سرمایه گذاری و بهشت بازدهی در کشور به حوزه سوداگری تبدیل شده است؛ بنابراین هر تسهیلاتی از هر جا برسد خود به خود راهش را به بهشت سرمایه گذاری باز می کند. اگر بخواهیم پول به سمت تولید هدایت شود و نقدینگی بخش تولید را تامین کند راه اصلی آن کور کردن چشم بازار سوداگری است.
وقتی در شرایط برابر دو گزینه سرمایه گذاری داشته باشیم، یکی از گزینه های سرمایه گذاری بازدهی ۲۰ درصدی دارد و گزینه دوم دارای بازدهی ۱۰۰ درصدی است و مالیات هم نمی دهد، این در حالی است که سرمایه گذاری با بازده ۲۰ درصدی هم باید مالیات بپردازد و هم درگیر مسائل جانبی مانند بیمه و... است.
اینجا است که می گوییم پول هوشمند است؛ چه از طریق روش تامین مالی زنجیره ای دریافت شده باشد و چه از هر روش دیگری چون سوداگری.
دریافت کننده این پول هوشمند به هر حال مالیات پرداخت نمی کند و در نهایت سر از بازار سوداگری در خواهد آورد.
این بازار های سوداگری می تواند بازارهای مسکن، خودرو، ارز، طلا و هر حوزه دیگری که مالیات نمی پردازد، باشد که اصطلاحا بهشت مالیاتی نامیده می شوند.
در کشورهای دیگر حوزه های یادشده مالیات های سنگین می پردازند؛ یعنی این بخش از دارایی مشمول پرداخت مالیات بر عایدی سرمایه می شود، اما در کشور ما بیش از ۱۵ سال است که لایحه مالیات بر عایدی سرمایه در مجلس خاک می خورد. مشکل اصلی ما تفاوت بازدهی سرمایه است که بین حوزه دلالی و سوداگری و حوزه تولید وجود دارد.
تا مشکل مالیات و بازارهای بی دردسر سوداگری حل نشود، اجرای اقدام های بسیار خوب نظیر همین تامین مالی زنجیره ای کارساز نخواهد بود. به علاوه اینکه بحث ما وجود بهشت مالیاتی و بهشت بازدهی در حوزه سوداگری است.
حالا اگر انواع و اقسام ابزارها هم طراحی شود، از جمله همین تامین مالی زنجیره ای باز هم پول راه خودش را به سمت پربازده ترین و کم هزینه ترین بازار که همانا سوداگری است پیدا می کند.
همان طور که الان ۸۰ درصد نقدینگی و منابع بانکی ما در حوزه سوداگری است. این پول در حساب های بانکی ما شفاف نیست و در عمل بیشتر این منابع به اسم تولید از بانک ها خارج شده است.
در اقتصاد ابزار هدایت پول به سمت تولید دو چیز بیشتر نیست؛ یکی مالیات که باید در آن جذابیت ایجاد شود (مثلا مالیات بر تولید به شدت کاهش یابد تا سرمایه گذار ترغیب به تولید شود و از سوی دیگر مالیات بر سوداگری به شدت افزایش یابد) و دیگری اینکه بازدهی و سودآوری در حوزه تولید را افزایش دهیم. یعنی دولت بر مزیت نسبی تولید با حمایت از تولید کننده بیفزاید و مزیت نسبی در بازار سوداگری را کاهش دهد.
اگر برای تحقق این دو ابزار چاره اندیشی نکنیم نقدینگی به ناچار راه خودش را می رود و سر از حوزه سوداگری در می آورد.
نقدینگی از سیستم بانکی خارج نمی شود، بلکه از بانکی خارج و وارد بانک دیگر می شود و از آنجا با طی فرآیندی نظیر تسهیلات باز به حوزه بی دردسر سوداگری وارد می شود.
پس هیچ ابزاری پرقدرت تر از دریافت مالیات از عواید سرمایه نیست؛ کما اینکه هر ابزاری هر قدر موثر نظیر تامین مالی زنجیره ای، تا سهولت در حوزه سوداگری از میان نرود کاربرد چندانی نخواهد داشت و گرهی از کار تولید، اشتغالزایی و کارآفرینی باز نمی کند.
طرح تامین مالی زنجیره ای بنگاه های اقتصادی در مقایسه با طرح گام کامل تر است. طرح گام پیچیده بود و در آن طرح اوراقی برای عرضه و خرید و فروش در بورس منتشر می شد، اما تامین مالی زنجیره ای شکل بسیار ساده تر و جذاب تری دارد و شفافیت در آن نسبت به گام بیشتر است این موارد همه شرط لازم برای تسهلات دهی است اما شرط کافی نیست، زیرا ابتدا باید جذابیت حوزه سوداگری از بین برود.