-

همه‌چیز از دست رفته است ALL IS LOST

ناصر بزرگمهر نویسنده و روزنامه نگار

بزرگمهر

به نام او که هرچه بخواهد همان می‌شود

مدت‌‎هاست که مطلبی ننوشته‌ام، حالا می‌خواهم از مردی بگویم که وسط اقیانوس، در قایقی سوراخ شده، تنها نشسته است و برای نجات خود، هرچه در توان دارد انجام می‌دهد، شبیه هزاران مردی که این روزها در اوکراین، غزه، افغانستان، افریقا، ایران، در خشکی و دریا، فرقی نمی‌کند، پیدا می‌شود!

فیلم ALL IS LOST، ساده و عجیب است، ۱۰۵دقیقه بدون دیالوگ و فقط با یک بازیگر و در لوکیشن یک قایق، فیلم تبدیل به یکی از آثار ماندگار سینما می‌شود.

فیلم هیچ توضیحی نمی‌دهد، که مرد کیست، از کجا آمده و به کجا می‌خواهد برود؟

اما بعد از لحظاتی، دیگر این سوالات ذهن شما را مشغول نمی‌کند، گذشته مرد مهم نیست، حتی به آینده او نیز فکر نمی‌کنید، فقط می‌خواهید بدانید که آیا او زنده می‌ماند؟

فیلم سینمایی (همه‌چیز از دست رفته است) ساخته#جی_سی_چاندور در سال ۲۰۱۳ با بازی #رابرت_ردفورد را از شبکه آرته فرانسه دیدم، فیلم بعد از 10سال، برایم آنقدر جذاب بود که وقتی تمام شد، دوباره در آپارات هم تماشا کردم.

تاکنون هزاران قصه، رمان و فیلم در مورد دریا و کشتی و غرق شدن و نجات یافتن نوشته و ساخته شده است.

اما به اعتقاد من، این فیلم با ساختاری متفاوت، یکی از سینمایی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما به‌شمار می‌رود.

فیلم برمبنای قصه‌ای فاقد دیالوگ شکل می‌گیرد، در حالی که سینما همیشه براساس گفت‌وگو و با فونداسیون ادبیات شکل گرفته است.

سینما، تئاتر تصویری با استفاده از تکنولوژی است.

در حالی که این فیلم، تصویر خالص است و می‌تواند تماشاگر خود را با حرکت دوربین و انتخاب سکانس‌های مهیج و بازی فوق‌العاده جذاب رابرت ردفورد، بر صندلی سینما میخکوب نگه دارد و با گذشت یک دهه از ساخت آن، همچنان تازه، زیبا و دیدنی باشد و برای دانشجویان رشته سینما یک کلاس درس تمام‌عیار به‌شمار رود.

ما در فیلم حتی از نام مرد هم بی‌اطلاع هستیم، زمان و مکان نامشخص است و همین‌ها، فیلم را جهانشمول می‌کند و می‌تواند سرنوشت هر انسان تنهایی باشد.

قصه فیلم، قصه انسانی است که در یک موقعیت خاص قرار گرفته است و در دو ساعت فیلم تلاش می‌کند که نجات پیدا کند و در یادداشت وصیت‌گونه خود به این نکته اشاره می‌کند که همه تلاش خودم را کردم.

فیلم نقبی است به فلسفه امید و غریزه انسان به ادامه حیات، که از هیچ امکانی روی بر نمی‌گرداند، اما وقتی تعمیر قایق بادبانی امکان‌پذیر نمی‌شود، وقتی آب خوردن به پایان می‌رسد، وقتی ماهی صیدشده را کوسه می‌رباید، وقتی فشفشه‌ها تمام می‌شوند، وقتی کشتی‌های عبوری او را نمی‌بینند، وقتی قایق بادبانی غرق می‌شود، وقتی قایق بادی هم آتش می‌گیرد و او می‌ماند و دریای بیکران، آخرین نگاه را به زندگی می‌کند، چشم‌هایش را می‌بندد و دستانش را بر روی مرگ می‌گشاید و... 

بعضی از سکانس‌های فیلم، یادآور سینمای دریا است که هیچ چیزی از مزیت‌های فیلم کم نمی‌کند. نگاه به قایق در حال غرق شدن، شما را به یاد کسانی که در قایق نجات نشسته و به تایتانیک می‌نگرند، می‌اندازد.

کانتینر با کفش‌های وسط اقیانوس که باعث سوراخ شدن قایق شده، شما را به یاد فیلم #هیچ کجا (Nowhere) ساخته #آلبرت_پینتو می‌اندازد، که به نظر من یکی از بی‌نظیرترین فیلم‌های سال ۲۰۲۳ بود و آنجایی که حرف از تلاش می‌زنیم #آنتونی_کویین را در فیلم #پیرمردودریا می‌بینیم که با دستان تاول‌زده، استخوان ماهی بزرگ را تا ساحل با خود می‌کشاند.

علاوه بر قصه و تفکری که پشت فیلم وجود دارد، باید از کارگردانی فوق‌العاده و تصویربرداری خوب و خصوصا بازی کم ‌ظیر رابرت ردفورد در ۷۷ سالگی گفت. او که با تغییرحالت چهره خود؛ امید، تلاش، حیرانی، درد، درماندگی، خستگی، پیروزی، شکست، لذت، ناباوری، ناامیدی و زندگی دوباره را برای تماشاگر دیدنی‌تر می‌کند.

این فیلم تمثیلی از (من تنهای تلخ) است، مردان و زنان تنهای هزاره سوم در اقیانوس بیکران هستی...

پایان بازی

رابرت ردفورد چند روز قبل در ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ درگذشت. این بازیگر و فیلمساز ممتاز امریکایی، جوایز متعددی از جمله یک جایزه اسکار، یک جایزه بفتا و 5 جایزه گلدن گلوب و جایزه یک عمر دستاورد انجمن بازیگران سینما، نشان افتخار مرکز کندی، مدال آزادی ریاست‌جمهوری و جایزه سزار افتخاری و نشان شوالیه لژیون دونور فرانسه و ده‌ها جایزه دیگر را دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۱۴ از سوی مجله تایم به‌عنوان یکی از ۱۰۰ فرد تاثیرگذار جهان معرفی شد.

او در حدود 100 فیلم بازی کرده است که می‌توان به فیلم‌های معروف و ماندگاری چون پابرهنه در پارک، الماس داغ، نیش، گتسبی بزرگ، بوچ کسیدی، همه مردان رئیس‌جمهور، بروبیکر، پیرمرد و تفنگ و همه‌چیز از‌دست‌رفته اشاره کرد.

ردفورد نخستین فیلم خود مردم عادی را در سال ۱۹۸۰ کارگردانی کرد که اسکار کارگردانی را برایش به ارمغان آورد.

 پس از درگذشت ردفورد، نشریه ورایتی در یادداشتی نوشت که او به‌عنوان بنیان‌گذار موسسه فیلم ساندنس، به پدرخوانده سینمای مستقل تبدیل شد.

نشریه گاردین او را «غولی در سینمای امریکا» و «یکی از چهره‌های تعیین‌کننده سینمای دهه ۱۹۷۰» توصیف کرد که «با سهولت میان موج نو هالیوود و جریان اصلی صنعت فیلم حرکت می‌کرد.

لس آنجلس تایمز نیز از او به‌عنوان «نماد یک نسل» یاد کرد.

نیویورک تایمز خاطرنشان کرد که فیلم‌های ردفورد اغلب به موضوعات جدی مانند فساد و اندوه می‌پرداختند؛موضوعاتی که «با مردم ارتباط برقرار می‌کردند». او می‌خواست آثارش «وزن فرهنگی» داشته باشند و برای این منظور، ریسک پرداختن به مضامین تاریک و چالش‌برانگیز را پذیرفت.

تایم به فعالیت‌های زیست‌محیطی ردفورد اشاره کرد و او را «متعهدانه در تلاش برای ساختن جهانی قابل‌زیست برای همه» معرفی کرد.

در فرانسه، وزیر فرهنگ وقت رشیده داتی او را «غولی در سینمای امریکا» خواند.

آخرین بازی و حضور رابرت ردفورد روی پرده سینما در سال ۲۰۱۹، در فیلم (پایان بازی) بود.

و پایان بازی زندگی این بازیگر توانای جهانی در خواب و در ۸۹ سالگی رقم خورد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین