نگاه اقتصادی به نظام آموزشی ایران
غلامعلی رموی کارشناس اقتصاد
نظام آموزشی ایران با چالشهای متعددی از جمله کمبود منابع مالی، ساختار زیانده و تمرکز بر آموزش تئوریک مواجه است. یکی از مشکلات اصلی این نظام، وابستگی شدید به بودجه دولتی است که غالبا ناکافی است و منجر به ایجاد فشار اقتصادی بر مدارس و خانوادهها شده است. این فشار اقتصادی بیشتر در مناطقی حس میشود که خانوادهها از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند. در نتیجه، مدارس برای جبران این کمبود منابع، به دریافت شهریههای مختلف از دانشآموزان و خانوادههای آنها روی میآورند که این امر خود بر شدت نابرابریهای آموزشی میافزاید (مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۱). علاوه بر این، برنامههای درسی ایران عمدتا بر مباحث نظری متمرکز است و کمتر به جنبههای عملی و مهارتی توجه میکند که باعث میشود دانشآموزان برای بازار کار و زندگی اجتماعی آماده نشوند (صادقی و همکاران، ۱۴۰۰). مدارس نیز معمولا فاقد برنامههای خلاقانه و مشارکتی هستند که بتواند منابع مالی مستقل ایجاد کرده و مهارتهای دانشآموزان را تقویت کند.
در مقابل، کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد، نروژ و… توانستهاند با رویکردهای خلاقانه و مشارکتی، مشکلات مشابه را به فرصت تبدیل کنند. یکی از این رویکردها، ایجاد برنامههای عامالمنفعه است که نهتنها به تامین منابع مالی مدارس کمک میکند، بلکه حس مسئولیتپذیری اجتماعی و مهارتهای عملی را نیز در دانشآموزان تقویت میکند (Johansson et al.، ۲۰۲۰). بهعنوانمثال، در سوئد دانشآموزان ابتدایی با فروش محصولات ساده مانند نشانهای گل به خانوادهها و اطرافیان خود مشارکت میکنند. این فرآیند بهگونهای طراحی شده است که مبلغ جمعآوریشده مستقیما به حساب مدرسه واریز میشود و درصدی از این مبلغ به دانشآموزان بهعنوان تشویق اختصاص مییابد (Andersson، ۲۰۱۸). همچنین دانشآموزان دبیرستانی در فعالیتهایی مانند نظافت شهرها، مراکز تفریحی و فضاهای عمومی مشارکت میکنند و برای این خدمات مبلغی به مدرسه اختصاص داده میشود که بخشی از آن بهعنوان هزینه فوقبرنامه به دانشآموزان بازگردانده میشود (Larsson، ۲۰۱۹).
یکی از ویژگیهای برجسته این مدلها، شفافیت مالی آن است. تمامی مبالغ جمعآوریشده مستقیما به حساب مدارس واریز میشود و رسید پرداخت به دانشآموز داده میشود تا هرگونه سوءتفاهم یا ابهام برطرف شود (Nilsson، ۲۰۲۰). این شفافیت باعث جلباعتماد خانوادهها و تقویت تعامل بین مدارس و جامعه میشود.
فعالیتهای خلاقانهای که در کشورهای اسکاندیناوی طراحی و اجرا شدهاند، چندین مزیت مهم دارند. نخست، این فعالیتها بخشی از هزینههای جاری مدارس را تامین کرده و وابستگی آنها به بودجه دولتی را کاهش میدهند. دوم، دانشآموزان در جریان این فعالیتها مهارتهایی مانند فروش، مذاکره، مدیریت مالی و کار تیمی را میآموزند. سوم، مشارکت در این طرحها حس تعلق اجتماعی و مسئولیتپذیری دانشآموزان را تقویت کرده و آنها را برای ایفای نقش موثرتر در جامعه آماده میکند. چهارم، این فرآیند تعامل بین خانوادهها و مدارس را افزایش داده و باعث تقویت مشارکت جامعه در آموزش و پرورش میشود. علاوه بر این، ایجاد چنین طرحهایی باعث افزایش اعتماد عمومی به نظام آموزشی میشود، زیرا خانوادهها بهطورمستقیم در جریان مشارکت مالی و فعالیتهای دانشآموزان قرار میگیرند.
برای پیادهسازی این مدلها در ایران، نیازمند تغییرات ساختاری و فرهنگی هستیم. نخستین گام، ایجاد چارچوبهای قانونی و شفافیت مالی است تا هرگونه سوءبرداشت از منابع جمعآوریشده از بین برود. در گام دوم، باید فعالیتهایی طراحی شود که با فرهنگ و شرایط اقتصادی ایران سازگار باشد. برای مثال، فروش محصولات محلی یا مشارکت در خدمات عامالمنفعه میتواند جایگزین فعالیتهای مشابه در کشورهای اسکاندیناوی شود. گام سوم، آموزش مهارتهای اجتماعی و عملی به دانشآموزان است تا بتوانند با اعتماد به نفس بیشتری در این طرحها مشارکت کنند. گام چهارم، جلب حمایت نهادهای خیریه و سازمانهای خصوصی برای تامین هزینهها و اجرای موفق این طرحها است. در نهایت، باید فرآیندهای پایش و ارزیابی مستمری طراحی شود تا نقاط قوت و ضعف این طرحها شناسایی شده و بهبود یابد.
علاوه بر این، یکی از ابزارهای کلیدی برای موفقیت چنین طرحهایی، فرهنگسازی در میان خانوادهها و دانشآموزان است. برای این کار، باید ارزش مشارکت در فعالیتهای عامالمنفعه و تاثیر آن بر توسعه مدارس و جامعه بهوضوح بیان شود. برگزاری کارگاهها و جلسات آموزشی میتواند کمک کند تا دانشآموزان و خانوادهها با اهداف و روشهای این طرحها آشنا شوند. همچنین میتوان از نقش رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی برای تبلیغ این طرحها بهره برد و آنها را بهعنوان نمونههایی موفق در سطح ملی و محلی معرفی کرد.
چالشهای مالی و ساختاری نظام آموزشی ایران نیازمند راهکارهایی نوآورانه، خلاقانه و عملی است. تجربه موفق کشورهای اسکاندیناوی، نشان میدهد که مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای عامالمنفعه میتواند علاوه بر تامین مالی مدارس، به رشد مهارتها و مسئولیتپذیری اجتماعی آنها کمک کند. با بومیسازی این مدلها و توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی ایران، میتوان گامی موثر در راستای بهبود نظام آموزشی کشور برداشت. ایجاد محیطی که دانشآموزان بتوانند در آن علاوه بر یادگیری مباحث تئوریک، مهارتهای عملی و اجتماعی خود را نیز تقویت کنند، نهتنها به توسعه فردی آنها کمک میکند، بلکه بهنفع کل جامعه خواهد بود.