کیفیت گردشگری، کلید رونق یا تهدید محیطزیست
دریای خزر، نگین آبی شمال کشور، با سواحل وسیع، جنگلهای سرسبز و مناظری که هر فصل حال و هوای خاص خود را دارد، همواره یکی از مقاصد پرطرفدار گردشگری در ایران بوده است. زیباییهای طبیعی این منطقه، همراه با ظرفیتهای بالقوه برای فعالیتهای تفریحی، اقامتی و طبیعتگردی، فرصتهای فراوانی را برای توسعه گردشگری فراهم کرده است. با این حال، سالها حضور بیرویه و بدون برنامه گردشگران و فعالیتهای انسانی، فشار زیادی بر محیطزیست سواحل و اکوسیستم دریای خزر وارد کرده است. بهرهبرداری پایدار از این سرمایه طبیعی، تنها از مسیر ساماندهی اکوتوریسم و مدیریت هوشمندانه گردشگری ممکن است و اهمیت حفظ تعادل میان جذب گردشگر و حفاظت از محیط طبیعی را بیش از پیش روشن میکند. در همین زمینه صمت گفتوگویی داشته با علی شادلو، تسهیلگر توسعه گردشگری که در ادامه میخوانید.

**از نظر شما وضعیت گردشگری دریای خزر باتوجه به فرصتها و تهدیدهای طبیعی این منطقه و چالشهای موجود در صنعت گردشگری ایران، چگونه تحلیل میشود؟
از نظر من این موضوع 2 جنبه اصلی دارد؛ یک جنبه، نگاه استراتژیک به آن بهعنوان تهدید و فرصت و قوت و ضعف است و جنبه دیگر، خود دریای خزر از منظر گردشگری. موضوع دیگر نیز مسئله صنعت گردشگری در کشور ماست. دریای خزر ویژگیهای مثبتی بهنفع توسعه گردشگری دارد و ویژگیهای منفی نیز در آن وجود دارد. از جمله ویژگیهای مثبت این است که دریای خزر در مجموعه اقلیم هیرکانی و معتدل و مرطوب قرار دارد که در مدار ۴۰ درجه شمالی و حتی جنوبی، نمونه دیگری ندارد. این مجموعهای از اکوسیستم کوه، جنگل، رودخانه و دریا است که سابقه زیستشناسی و زمینشناسی آن به پساتاریخ بازمیگردد؛ یعنی از عصر ششم یخبندان باقی مانده است. بسیاری از کسانی که در حوزه گیاهان صاحب تخصص، محقق و علاقهمند هستند، از اقلیم هیرکانی و معتدل مرطوب خزری بهعنوان «بهشت گیاهشناسان» یاد میکنند و برای کسانی که دنبال تاریخ حیات روی سیارهاند نیز، اهمیت دارد. بنابراین مجموعه خزر و پیرامون آن در ایران، موزهای بینظیر است و دلیل ثبت آن در یونسکو همین بوده است؛ بهعلاوه این منطقه محدود به جاذبههایی چون ساحل و دریا نمیشود.
اما درباره ضعفهای اصلی آن، ۲ ویژگی وجود دارد؛ نخست آنکه دریای خزر برای فعالیتهای زیرسطحی گردشگری مناسب نیست؛ فعالیتهایی مانند غواصی یا فعالیتهای زیرآب، چراکه بستر ماسهای ویژگی خاصی ندارد و دید و شفافیت آب بسیار پایین است. دومین نکته این است که دریای خزر ویژگیهای فیزیکی خاصی دارد. اول اینکه در بلندمدت نوسانهایی در پیشروی و پسروی دارد، دوم اینکه این نوسانها همراه با امواج، باعث میشود ایجاد تاسیسات در ساحل و در جانمایه دریا، کار سادهای نباشد. از نظر مهندسی نیز، بههمیندلیل است که در سواحل خلیجفارس باوجود جزر و مد، انواع اسکلههای دریایی و قایقهای تفریحی ساخته شده، اما در خزر این امر بهسادگی پیش نرفته و همچنان دشواریهای خود را دارد. عقبنشینی آب به چند ده متر همهچیز را به هم میزند یا پیشروی آن نیز چنین است؛ همچنین موجهای ویژه خزر که گاه ارتفاعشان به ۱۵متر هم میرسد که همه اینها مباحث اقلیمی، جغرافیایی و دریاشناسی است.
بحث دیگر، موضوع صنعت گردشگری است؛ چه در حوزه ساحل و دریا، چه جنگل و چه فرهنگی، صنعت گردشگری زمانی بسیار ارزشمند است که بتوانیم از اقتصاد جهانی در آن بهرهمند شویم؛ یعنی بهواسطه این صنعت از کشورهای دیگر ارز وارد اقتصاد خود کنیم. همانگونه که اکنون بهواسطه این صنعت، چندین میلیون دلار از اقتصاد ایران، وارد اقتصاد ترکیه میشود. ما در ایران بهدلیل شیوه مدیریت اوقات فراغت و وضعیتی که، درست یا غلط، در نظام جهانی داریم، اساسا از ذات صنعت گردشگری بیبهرهایم. آنچه امروز درباره گردشگری میگوییم، این است که برای مثال بخشی از پول در استان هرمزگان یا سیستانوبلوچستان در تابستان در مازندران هزینه شود. اما در این حالت پولی وارد اقتصاد ایران نشده، بلکه فقط از استانی به استان دیگر منتقل شده است. این فرصت اشتغال بهواسطه اقتصاد بیرونی تقویت نشده، بلکه صرفا اشتغال فصلی از جابهجایی جمعیت داخلی ایجاد شده است. این مسئله سبب میشود، سیاستهای کلان ما بهسمت رونق صنعت گردشگری نرود و اندازه گردشگری در اطراف خزر در حد بضاعت بازار داخلی باقی بماند.
این خود عارضهای دارد. ما در صنعت گردشگری با مدیریت تقاضا روبهرو هستیم؛ یعنی گردشگرانی وجود دارند، خواه هموطن ما باشند یا از کشورهای دیگر. اگر به تقاضای آنان برای گذران اوقات فراغت پاسخ دهیم، ما را بهعنوان مقصد انتخاب میکنند؛ وگرنه بازار رقابتی گردشگری در دنیا پر از کشورها، سواحل و جغرافیاهایی است که ممکن است بیشتر به سلیقه آنان نزدیک باشد. در این شرایط ضعف ما آشکار میشود؛ چراکه بهرهای از اقتصاد جهانی گردشگری نداریم، بنابراین در سیاستهای کلان و ملی جایگاهی ندارد و بودجههای کافی نیز برای رقابت جهانی در اختیار نداریم.
زیرساختها یعنی سختافزارها، نرمافزارها و مغزافزارهای گردشگری نیز در همان حد بضاعت مدیریتی و اقتصادی باقی میمانند. در نتیجه مردم ما ترجیح میدهند اگر بخواهند برای تابستان و گردشگری ساحلی هزینه کنند، آنتالیا را انتخاب کنند نه بابلسر. اگر بپرسید چرا، میگویند زیرساختها و امکانات رفاهی آنجا با اینجا قابلقیاس نیست؛ هتلها، امکانات رفاهی و.... همچنین در حوزه نرمافزارها ــ معرفی مقاصد و ویژگیهای آنها در حوزه آیتی و پروموشن ــ ما فاصله زیادی با جهان امروز داریم. سومین مسئله نیز سلیقه گذران اوقات فراغت مردم است؛ یعنی مباحث مغزافزاری و فرهنگی، که انطباق کافی با نیاز و خواست گردشگران ندارد. حتی در بازار داخلی نیز کسانی که توان مالی بیشتری دارند، ترجیح میدهند پول خود را در اقتصاد ایران هزینه نکنند و آن را در کشورهای همسایه یا دیگر نقاط صرف کنند.
بنابراین خزر از نظر جغرافیای طبیعی، دارای فرصتها و تهدیدها و قوتها و ضعفهای خاص خود است؛ از منظر جغرافیای انسانی، اقتصادی و اجتماعی نیز وجوه دیگری دارد. در نهایت همه این ابعاد به هم تنیدهاند و اگر فهم بالادستی درستی از ماجرا وجود نداشته باشد، سهم ما از گردشگری به همان اندازه خواهد بود که امروز هست؛ یعنی از گردشگری ورودی بهرهای نداریم، اما از گردشگری داخلی چرا، از امکانات روز گردشگری ساحل و دریا بیبهرهایم، اما برخی امکانات حداقلی نیمقرن گذشته را داریم و مجموع این عوامل وضعیت فعلی گردشگری در خزر را شکل داده است.
**گردشگری انبوه در دریای خزر چه تاثیراتی بر محیط، جامعه و اقتصاد محلی داشته و چگونه کیفیت گردشگران و نوع فعالیتهای آنان در این تاثیرگذاری نقش دارد؟
بهطورکلی، گردشگری انبوه واژهای عقیم است. چرا عقیم است؟ زیرا گردشگری واژهای ناظر بر کمیت ورود گردشگر به یک جغرافیا است. این درست است، ما باید نگاه کمی هم به آن داشته باشیم، اما موضوع دیگری نیز هست و آن کیفیت گردشگر است. یعنی هنگامی که یک گردشگر وارد یک منطقه میشود، اولا میزان فرهیختگی او در گذران اوقات فراغت چقدر است و ثانیا بودجهاش چقدر است. در آن صورت، گردشگری انبوه تفاوت میکند با گردشگری انبوه دیگری که فرض کنید در اقلیم مشابه خزر رخ میدهد؛ اینجا یک میلیون نفر میآیند، آنجا هم یک میلیون نفر میروند، اما این یک میلیون نفر چه میکنند و آن یک میلیون نفر چه میکنند؟
این هم مسئلهای است؛ یعنی صرفا موضوع این نیست که ما بخواهیم نقد کنیم و بگوییم گردشگری انبوه چه آسیبی زده است، بلکه باید بگوییم چه نوع گردشگری انبوهی، به کجا آسیب زده و آنکه آسیب زده چه بافتار جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی داشته است و کجا آسیب نزده و موجب رونق و آبادی شده است. همچنین چه نظام عرضه و تقاضا و فرهنگ بازاری بر آن حاکم بوده است. اگر به نسخ علمی گردشگری مراجعه کنیم، عیوب این صنعت همهجا مستند وجود دارد و ما نیز از این عیوب کم متضرر نشدهایم. برای مثال، بازار فصلی، افزایش قیمت، اشتغال فصلی، افزایش نرخ زمین یا خدمات برای جامعه بومی و محلی، بحران زباله که در محدوده مازندران و گیلان و بهطورکل حاشیه دریای خزر در ایران دیگر کاملا چندوجهی و پیچیده شده و به نظر میرسد دیگر لاینحل گشته است. اینها مواردی است که این گردشگری انبوه بیضابطه که برای کیفیت آن سبک و سیاقی تعریف نشده، آثار خود را طی سالها در پهنه خزر بر جای گذاشته است.
**نقش دولت و زیرمجموعههای مربوطه آن به گردشگری پایدار را در این موضوع چه میبینید؟
یکی از مشکلاتی که لزوما به محدوده خزر محدود نمیشود، این است که ما اساسا در استانهایمان سند توسعه گردشگری نداریم؛ به این معنا که یک تیم مطالعاتی بیاید و مشخص کند در استان مازندران، چه در حوزه اکوتوریسم، چه کالچرتوریسم، چه ژئوتوریسم یا هر مصداقی از گردشگری، استعدادهایش کجاست و چه اتفاقی باید بیفتد تا ما بتوانیم طبق آن برنامه حرکت کنیم. برای مثال در ۲۰ سال گذشته، ۱۰ سال گذشته یا 2 سال گذشته، آیا به اهداف آن برنامه و مطالعات نزدیک بودیم یا خیر؟
بنابراین یک لکنت در سطح استانهای ملی وجود دارد و آن، نبود سند چشمانداز توسعه گردشگری است؛ این از منظر مدیریت استراتژیک. اما نکته نغزی در این سوال وجود دارد که باید به آن پرداخته شود. در هر حال حتی همان سندی هم که از آن سخن میگوییم، نوعی سیاستگذاری کلان است که دولت میبایست انجام دهد و اکنون که انجام نداده، ما سنگ محک و ابزاری برای رصد عملکرد دولت نداریم تا بدانیم از کجا آمدهایم، چه میکنیم و به کجا میرویم. این درست است؛ همه اینها وظیفه سیاستگذاری دولت است.
اما نکتهای که بسیار واجب است به آن پرداخته شود، وضعیت کلان صنعت گردشگری در دستگاه فکری حکومت و حاکمیت است. اگر گذشته گردشگری را نگاه کنیم، ظاهرا تعریفی یکسان وجود ندارد. این تفاوتی که در تعریف، توقع یا نوع پرداختن به این صنعت در دولت و حاکمیت دیده میشود، اکنون کاملا در سیاستگذاریها، منابع و هر آنچه باید به این حوزه اختصاص داده شود، مشهود است.
سخن پایانی
دریای خزر، با همه زیباییها و ظرفیتهای منحصربهفرد خود، فرصتی طلایی برای توسعه گردشگری در ایران بهشمار میرود؛ فرصتی که اگر با برنامهریزی هوشمندانه، مدیریت پایدار و توجه به اکوتوریسم همراه شود، میتواند هم به حفاظت از محیطزیست و هم به رونق اقتصادی منطقه کمک کند. تجربههای گذشته نشان داده که گردشگری بیضابطه، علاوه بر آسیب به طبیعت، میتواند بر اقتصاد و جامعه محلی نیز فشار وارد کند. بنابراین، دریای خزر نیازمند نگاهی جامع و بلندمدت است؛ نگاهی که هم جذابیتهای طبیعی و فرهنگی آن را شکوفا و هم تضمین کند که این میراث ارزشمند برای نسلهای آینده باقی بماند.