جمعیت راهنمای سرمایهگذاری در جهان
بررسی ترندهای جمعیتی جهان کمک میکند که فرهنگ احتمالی مصرف در آینده را حدس بزنیم و در آن سرمایهگذاری کنیم. این گزارش توضیح میدهد که نقش افریقا و برخی مناطق از غرب و جنوب آسیا در آینده چیست. تغییر نیروهای موثر در ترکیب جمعیتی جهان که مسائلی مانند جوانی جمعیت در افریقا، پیری جمعیت در آسیا و خالی ماندن برخی مناطق در کشورهای مهاجرپذیر را شامل میشود، این روزها جزو مباحث مهم درخصوص آینده جهان است و ظرفیت تاثیر این تحولات در تغییر نظم جهانی باعث شده که بحث درباره ترندهای جهانی جمعیت بالا بگیرد.
اقتصاد جهان درگیر بیکارها
به صورت کلی میتوان گفت که رشد جمعیت جهان آهسته شده است، اما برخی گروههای خاص همچنان با سرعت در حال رشد هستند که ازجمله آنها میتوان به تداوم افزایش نرخ زاد و ولد در افریقا اشاره کرد. در آن سوی طیف، کاهش قابل توجه جمعیت در اروپا، امریکا و در مرحله بعدی آسیا را شاهد هستیم و این دو موضوع ناگزیر به یکدیگر متصل میشوند؛ جوانان از مناطقی مانند افریقا (یا نقاط پرجمعیت دیگر) به عاملان رشد نیروی کار جهان تبدیل خواهند شد و به کشورهایی مهاجرت خواهند کرد که جمعیت افراد بالای شصت سال در آنها با سرعت افزایش یافته است. تصور بر این است که چنین شرایطی میتواند به رشد اقتصادهای جهان کمک کند. اینجا دو نکته دیگر هم وجود دارد: در چنین شرایطی باید فرض کنیم جوان مهاجر حتما بهرهوری دارد و شغلی بهدست میآورد، همچنین باید فرض کنیم که افراد پا به سن گذاشته قادر هستند تا دهههای60 و 70 زندگی خود را کار کنند. اگر هر یک از این دو فرض محقق نشود، اقتصاد جهانی درگیر وضعیتی خواهد بود که میلیاردها نفر در آن کار نمیکنند یا بازدهی پایینی دارند. در این میان، رشد سریع جمعیت جوانان در افریقا یا بخشهایی از جنوب آسیا و غرب آسیا میتواند به افزایش مجدد فشار مهاجرتی روی اروپا و امریکای شمالی منجر شود. این تا حدی به اقتصادهای کمجمعیت و مسنشده آنها کمک میکند، اما اگر موج مهاجرت به سیلی شدید بدل شود، معضلات دیگر خود را نشان خواهد داد؛ موقعیتهای شغلی برای نیروی کار جوان مهاجر وجود نخواهد داشت و راهی برای نقشآفرینی آنها در رشد اقتصادی کشور مقصد به وجود نخواهد آمد، این در حالی است که کشورهایی که امروزه هنوز رشد جمعیت سریعی دارند (مثلا سالانه بالای 5.1 درصد) میتوانند از تحول جمعیتی به وجود آمده استفاده ببرند و به سمت کاهش نرخ زاد و ولد، کاهش افراد وابسته و نیز حفظ نسبی جمعیت سن کار حرکت کنند. معمولا سیاستهای اجتماعی که در جهت حمایت از زنان، افزایش تحصیلات آنها و کاهش شکاف جنسیتی حرکت کند میتواند چنین اهدافی را محقق کند و افزایش مشارکت زنان در بازار کار در همین راستا رخ خواهد داد، اما برای بررسی واقعی ترندهای جمعیتی جهان به دیدگاههایی فراتر از این کلیگوییها نیاز داریم.
از ابرقدرتهای مسن تا قدرتهای جوان
یکی از مهمترین شکافهایی که میتوان در عرصه تحولات جمعیتی جهان مشاهده کرد، بین کشورهای در حال توسعه و ابرقدرتهای قدیمی است.
گروه اول، جمعیت جوان و زیاد دارند و گروه دوم، با پیر شدن جمعیتشان مواجهند. این تقسیمبندی با سرعت زیادی تغییر میکند و مثلا چین که قبلا در گروه اول بود در آینده به گروه دوم تبدیل خواهد شد، چون جمعیتش با سرعت در حال پیر شدن است. تا سال ۲۰۴۰ میلادی، یکسوم از جمعیت چین به سن بالای شصت سال خواهند رسید. حتی کشورهای پرجمعیت و سرشار از نیروی کار جوان- مثل هند و اندونزی- نیز تا ابد این طور باقی نخواهند ماند. همین حالا هم این دو کشور نرخ زاد و ولدشان پایین آمده و به 1.2 فرزند به ازای هر زن رسیده است و دور نیست روزی که روند کاهش جمعیت در آنها هم آغاز شود. پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ میلادی در هر دو کشور هند و اندونزی یکی از هر 5 نفر سنش بالای 60 سال باشد.
امروزه ۴۳ درصد از جمعیت هند زیر ۲۵ سال دارند، اما ظرف ۱۰ سال آینده، این رقم به ۳۷ درصد و ظرف 20 سال به ۳۳ درصد کاهش پیدا خواهد کرد. جمعیت زیر ۲۵ سال هند امروزه ۶۱۰ میلیون نفر است و در نهایت تا سال ۲۰۴۳ میلادی به ۵۳۹ میلیون نفر کاهش پیدا خواهد کرد. بر این اساس، آن گروه از جمعیت هند که در سن کار (بین ۲۰ تا ۶۴ سال) باشند در سال ۲۰۵۰ میلادی به نقطه اوج میرسند و بعد دچار افول میشوند. در اندونزی، آن گروه از جمعیت که در سن کار باشند در سال ۲۰۴۸ میلادی به نقطه اوج میرسند و پس از آن افول میکنند.
درواقع میتوان گفت آن دسته از کشورهای به اصطلاح جوان و فقیر در منطقه شرق و جنوب آسیا چند تا بیشتر نیستند. کشورهایی که امروزه بیش از یکچهارم جمعیتشان زیر ۱۵ سال دارند عبارتند از: کامبوج، لائوس، فیلیپین، مغولستان، افغانستان، بنگلادش، نپال، پاکستان و تیمور شرقی. جوانترین جمعیت بین اینها را پاکستان و افغانستان دارند و احتمالا بنگلادش سال آینده دیگر جزو این کشورهای جوان به حساب نخواهد آمد، چون درصد جمعیت زیر ۱۵ سالش ۲۶ درصد است. این را با پاکستان (۳۷ درصد) و افغانستان (۴۳ درصد) مقایسه کنید.
تاثیر تحولات جمعیتی بر افق اقتصادی
با داشتن این اطلاعات در ذهن، حالا میتوانیم تاثیر تحولات جمعیتی روی افق اقتصادی و ژئوپلتیکی جهان را بررسی کنیم. کشورهای به اصطلاح جوان که دربارهشان حرف زدیم، نیروی کار خود را به کشورهای دیگر در آسیا و خاورمیانه خواهند فرستاد و رشد مهاجرت جمعیت جنوب جهانی به جنوب جهانی را رقم خواهند زد. چین که به دنبال افزایش نفوذ خود در آسیا و رقابت با امریکا است، در این زمینه دچار مشکل خواهد بود، چون اقتصادش در دهههای آینده احتمالا کوچک خواهد شد.به منظور تغییر این روند بوده که شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین حتی افزایش تسهیلات برای زنان چینی در جهت ترک محیط کار و افزایش فرزندآوری را مورد توجه قرار داده است، در حالی که در گذشته و حال، همواره بخش زیادی از کارگران چینی هم زن بودهاند. این سیاست میتواند دو نوع وضعیت را به همراه داشته باشد؛ یا چین باید برخی از جاهطلبیهای ژئوپلتیک خود را کنار بگذارد و روی انجام اصلاحات بزرگ به منظور تحریک اقتصادش و افزایش بهرهوری متمرکز شود (مثلا بخش خصوصی را تقویت کند و اجازه دهد که شرکتهای ناکارآمد اعلام ورشکستگی کنند) و در حالت دوم، چین ممکن است جاهطلبیهای ژئوپلتیکی خود را افزایش دهد تا حمایت داخلی را بالا ببرد و تا پیش از مسن شدن جامعه و کاهش نیروی کار، هرچه در ذهن دارد را با تکیه بر حمایت داخلی انجام دهد. مشخص نیست که چین کدامیک از این دو مسیر را انتخاب خواهد کرد، اما احتمال انتخاب دومی زیاد است.
جدا از چین، باید این نکته را درباره ابرقدرتهای مسن مثل ژاپن، امریکا، کشورهای اروپایی و روسیه نیز در نظر داشت: هر چه زمان بگذرد و جمعیت آنها مسنتر شود، این کشورها چارهای نخواهند داشت که برای نجات اقتصادهایشان به کاهش هزینهها و بدهیهای جاری روی بیاورند. در چنین شرایطی، این کشورها تلاش خواهند کرد که در حد امکان از درگیر شدن در هر جنگی بپرهیزند. احتمالش هست که آنها در آینده به شدت روی مسائل داخلی خود متمرکز شوند، با مهاجرت مخالفت کنند و به دنبال ضوابط بیشتر در عرصه تجارت جهانی باشند تا جلوی آهسته شدن رشد اقتصادی خود به دلیل کاهش جمعیت نیروی کار را بگیرند؛. در جهانی مملو از مناقشه و بیثباتی، این بهترین روش برای بقا خواهد بود.
افریقا میتواند چین دیگری شود؟
طبق پیشبینیها، افریقا تا سال ۲۰۵۰ میلادی به جوانترین قاره جهان تبدیل خواهد شد، یعنی یکی از هر چهار نفر روی سیاره زمین افریقایی خواهند بود. پس شکی نیست که باید تاثیر این پدیده روی وضعیت اقتصادی و سیاسی آینده جهان را بررسی کنیم. در درجه اول میتوان گفت که آینده نیروی کار جهانی و همینطور فرهنگ جوانان جهان و نیز الگوهای مصرف آنها از افریقا تاثیر خواهد پذیرفت. کشورهایی که این موضوع را بهموقع بپذیرند و خود را با آن تطبیق دهند، احتمالا وضعیت بهتری نسبت به کشورهایی داشته باشند که در برابر این پدیده مقاومت نشان میدهند. همین امروز این مقاومت را میتوان در فرانسه مشاهده کرد.نکته بعدی این است که اگر جمعیت جوان افریقایی بتواند به نیروی کار پربازده و همینطور مصرفکننده بزرگی تبدیل شود، کل جهان میتواند از این وضع سود ببرد. بدون آنها، اقتصاد جهانی به بنبست خواهد رسید و بیشتر مناطق جهان دچار رکود اقتصادی، کاهش جمعیت نیروی کار و معضلات دیگر خواهند بود، از سوی دیگر احتمالش هست که قاره افریقا در آینده نزدیک دچار بلایای طبیعی ناشی از تغییرات آب و هوایی شود. این روند البته مدتی است که شروع هم شده است. با این حال نکته جالب درباره افریقا این است که این قاره میتواند جبهه اصلی برای ایجاد اقتصادهای کاملا سبز در آینده نیز باشد. احتمالش هست که با افزایش مهاجرتهای ناشی از تغییرات اقلیمی، دولتهای افریقایی مجبور شوند ظرفیت مقاومت خود در برابر این تغییرات را بالا ببرند و به دنبال منابع لازم برای مقابله با بحرانهای آب و هوایی باشند.
در همین حال، هرچه جمعیت افریقا در آینده بالا برود و دو یا سه برابر شود، شاهد افزایش تقاضا برای انرژی به ازای هر نفر نیز خواهیم بود. به همین دلیل، افریقا به بازیگری مهم در عرصه مصرف انرژی تبدیل خواهد شد و اگر قرار باشد افریقاییها برای تقویت رشد اقتصادی خود روی سوختهای فسیلی متمرکز باشند هر برنامهریزی که برای کاهش آزادسازی کربن در جهان و مقابله با افزایش شدید دمای زمین انجام شده بود، بیهوده جلوه خواهد کرد. در واقع جهان باید قبول کند که افریقا به زودی به دلیل افزایش جمعیتش به مصرف گسترده انرژی روی خواهد آورد و بنابراین باید هرچه سریعتر به منابع جایگزین یا انرژیهای تجدیدپذیر روی آورد.
غربیهایی که مهاجر نمیخواهند
تا اینجا درباره افزایش جمعیت جوان در جهان حرف زدیم، اما این جمعیت جوان قرار است کجا برود؟ اینجاست که با پدیده پیچیده مهاجرت مواجه میشویم. مهاجرت اصولا از دو بخش تشکیل میشود؛ ورود به کشور مقصد و ادغام شدن در جامعه مقصد.
در بیشتر کشورهای اروپایی شاهد بودهایم که بخش اول انجام شده، اما مدیریت بخش دوم بسیار بد بوده است. سوئد، بلژیک و فرانسه از مهمترین مثالها در این خصوص هستند. در این کشورها ادغام مهاجران در جامعه مقصد به درستی انجام نشده و بنابراین فرزندان مهاجران باوجود متولد شدن در اروپا، احساس انزوا و جداافتادگی از جامعه میکنند. این وضعیت باعث میشود حضور آنها در بازار کار و سهمآفرینی در اقتصاد هم به اندازه کافی نباشد.
برخی کشورهای غربی دیگر در گذشته در زمینه ادغام مهاجران در جامعه خوب عمل کردهاند، اما حالا در زمینه بخش اول مهاجرت- یعنی ورود- دچار دردسرهای بزرگ هستند. امریکا و کانادا کشورهای مهاجرپذیری هستند که با این مشکل مواجه شدهاند. میدانیم که با رشد جمعیت جهان در افریقا، بخشهایی از خاورمیانه و بخشهایی از جنوب آسیا، شاهد افزایش روند مهاجرت به امریکا و اروپا خواهیم بود، بنابراین مدیریت بخش دوم مهاجرت برای آنها اهمیت زیادی پیدا خواهد کرد. اینجا مسئله تعداد مهاجران مهم نیست، بلکه مسئله ورود مهاجران اهمیت بیشتری پیدا میکند. درحالحاضر شاهدیم که در مرزهای جنوبی امریکا وضعیت مهاجران غیرقانونی که خواهان ورود به خاک امریکا هستند، بد است. از آن سو کانادا را داریم که مهاجر زیادی پذیرفته، اما امکانات لازم برای اسکان و بکارگیری آنها را ندارد. در اروپا هم که هر دو موضوع ورود و ادغام مهاجران در جامعه همچنان چالشبرانگیز است. کشورهای مهاجرپذیر نیاز دارند که مهاجرت را هرچه سریعتر به وضعیتی برد- برد تبدیل کنند تا از آن استفاده اقتصادی ببرند.
تصویری از جهان در سال ۲۰۵۰
واقعیت این است که درحالحاضر چند موضوع درباره آینده جهان قطعی بهنظر میرسد. خلاصهاش این است که افریقا نقش بزرگتری ایفا خواهد کرد و نقش چین، ژاپن، کرهجنوبی و روسیه به خاطر کاهش جمعیت احتمالیشان کم خواهد شد. کشورهای اروپایی حتی وضع بدتری خواهند داشت و نقش کشورهایی با روند افولی جمعیت مثل ایتالیا، اسپانیا و مجارستان بسیار کم خواهد شد. تعداد افراد بالای 60 سال در سراسر دنیا و به ویژه در شرق آسیا نیز به شکل بیسابقهای بالا خواهد رفت. از لحاظ آب و هوایی اوضاع بسیار بیثباتتر از حالا خواهد شد و بشر باید با انواع موجهای گرما، خشکسالی و سیل دست و پنجه نرم کند. این وضع روی میلیونها نفر در سراسر جهان تاثیر خواهد گذاشت، از سوی دیگر برخی مناطق مثل جزایر کمارتفاع، سواحل دریاچههای رو به خشکی و نیز درههایی که زیر یخچالهای آبشونده قرار گرفتهاند همگی به مکانهایی غیر قابل سکونت تبدیل خواهند شد و مردم ساکن در آنها باید به مناطق دیگر کوچ کنند. با این حال، سرنوشت بشر نابودی نیست. در چنین سناریویی، احتمالش هست که بازنشستگان اروپایی و امریکایی در دهههای آینده برای سفر و استراحت و استفاده از هوای گرم و امکانات خدماتی ارزانتر به افریقا مراجعه کنند. درحالحاضر امریکاییهای بازنشسته به آریزونا، مکزیک، پاناما و فلوریدا میروند و بازنشستههای شمال اروپا هم جنوب اروپا را به عنوان مقصد خود انتخاب میکنند، اما در آینده این وضع تغییر خواهد کرد. چنین شرایطی باعث کاهش بار مالی مراقبت از افراد سالمند در کشورهای ثروتمندتر خواهد شد و در عین حال به درآمدزایی برای کشورهای در حال توسعه خواهد انجامید. بسیاری از کشورهای آسیایی که امروزه کمدرآمد محسوب میشوند- مثل هند، بنگلادش، اندونزی و ویتنام- در حال برداشتن گامهایی سریع برای تبدیل شدن به اقتصادهایی با درآمد متوسط هستند. تا سال ۲۰۵۰ میلادی اوضاع آب و هوایی جهان بیثباتتر از حالا خواهد بود و بلایای هوایی و آبی زیادی رخ خواهد داد. اگر کشورها به سمت منابع سبز انرژی حرکت کرده باشند احتمالش هست که کیفیت آبوهوا بهتر شده باشد.
سخن پایانی
با تمام پیشبینیهایی که درخصوص آینده جمعیتی جهان مطرح شده، شاید بتوان به سیاستگذاریهای دقیقتری روی آورد، اما اگر نظم جهانی به صورت کلی در حال تغییر باشد، چطور میتوان از این اطلاعات استفاده کرد؟
ترندهای جمعیتی در جهان به صورت قطع چالشهای گریزناپذیری پیشروی تصمیمگیرندگان قرار میدهند که اگر با انکار مواجه نشوند راهی برای پیشبینی و رسیدگی به آنها وجود خواهد داشت. در چنین صورتی، تا سال ۲۰۵۰ میلادی شاهد پویایی اقتصادهای افریقایی خواهیم بود که از یک سو رشد جمعیت آنها و از سوی دیگر رشد بهرهوری سریع آنها را به دنبال خواهد داشت. در این حالت است که میتوان ادعا کرد افریقا قابلیت آن را دارد که تا اواخر قرن حاضر به یک چین جدید تبدیل شود. چین در گذشته توانست با گسترش تولید و افزایش مصرف، به عاملی مهم در تقویت اقتصاد جهان تبدیل شود و در دهههای آینده، افریقا نیز فرصت مشابهی در اختیار خواهد داشت. در واقع اینکه اوضاع جهان در سال ۲۰۵۰ میلادی بهتر شده یا بدتر، صرفا به این بستگی دارد که کشورها نسبت به چالشهای جمعیتی و ترندهای جهانی آبوهوا چه تصمیماتی را اتخاذ کرده باشند.