سیاستهای کلی رهبر معظم چراغ راهنمای مسیر است
به گفته سخنگوی شورای نگهبان، دوره ریاستجمهوری مسعود پزشکیان از تاریخ تنفیذ اعتبارنامه رسما آغاز شده و اقدامات او اعتبار شرعی و قانونی پیدا میکند.مسعود پزشکیان با تاکید بر اینکه اداره کشور با یک گروه و جناح میسر نخواهد بود، برای انتخاب کابینه از روش جدیدی استفاده کرده و قصد دارد با تشکیل «شورای راهبری» نظر تمام گروهها و جناحهای سیاسی، نخبگان، توانمندان، عالمان، کارشناسان، فعالان بخش خصوصی و ... را در انتخاب بهترینها، دخیل کند.
رئیس دولت چهاردهم بهعنوان نهمین رئیس جمهوری در تاریخ سیاسی ایران؛ پایبندی به قانون، صداقت، پاکدستی، راستگویی، حُسن شهرت، باور به سیاستهای کلی نظام، باور به قانون برنامه و اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی را از مهمترین شاخصهای تعیین افراد کابینه خود میداند و تاکید دارد فرد اگر پاکدست و صادق نباشد که البته این موارد باز هم نسبی است، نمیتوان او را انتخاب کرد.رئیسجمهوری منتخب در گفتوگوی تفصیلی با سایت رهبر معظم انقلاب گفت: ما سیاستهای کلی مقام معظم رهبری را داریم؛ حتی در این مناظرات و انتخابات هم میگفتم این سیاستها چراغ راهنمای مسیر است و هدف ما را مشخص میکند.آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی تفصیلی مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری منتخب ملت ایران است که روی خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
آقای دکتر پزشکیان! باتوجه به نگاه شما مبنی بر تعامل حداکثری با بخشهای مختلف کشور برای پیشبرد امور و پیادهسازی سیاستهای کلی نظام و تاکیدی که اخیرا هم رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان داشتند بر همراهی و تعامل مجلس و دولت برای فرآیند تعیین کابینه، جنابعالی چه برنامهای برای اجرایی کردن این همدلی و تعامل سازنده دارید؟
یکی از اصول صراط مستقیم همان وحدت و انسجام مسلمانها است. شما به قرآن نگاه کنید: «وَ مَن یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِیَ اِلی صِراطٍ مُستَقیم»؛ همان چیزی که هر روز در نماز از خدا میخواهیم که به صراط مستقیم هدایت شویم؛ این همان «وَ اعتَصِموا بِحَبلِاللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرقوا» است. شما آیات را که نگاه میکنید، همیشه توصیه به این است که مسلمانها وحدت داشته باشند و اختلاف «وَ کُنتُم عَلی شَفا حُفرَةٍ مِنَ النَار» است؛ یعنی انسان در لبه پرتگاه و آتش است. الان اگر جایی از کشورمان مشکلات و گرفتاریهایی دارد، بهخاطر اختلافاتی است که به آن دامن میزنیم و افزایش میدهیم. باید دست از این اختلافات برداریم. ما نماز را اقامه میکنیم؛ «اقامه نماز» یعنی رفتن به طرف صراط مستقیم، یعنی «وَ اعتَصِموا بِحَبلِاللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرقوا».
برای اینکه بتوانیم در معرفی افراد کابینه به مجلس چنین کاری را بکنیم، گام اول این بود که به تمام جریانات، گروهها و شخصیتهای سیاسی اعلام کردیم که افراد موردنظرشان را که میتوانند به دولت کمک کنند، معرفی کنند تا وفاق ملی شکل بگیرد. توسط هر کدام از اینها چه جریانات اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل و چه افراد و شخصیتهای سیاسی فهرستهایی ارائه شد و نهایتا اینها دارد پالایش میشود تا به یک جمعبندی چهارپنجنفره برای هر جایگاه برسد. در آخر، طبیعتا خدمت مقام معظم رهبری خواهیم رفت و با هماهنگی و مشورت با ایشان به یک جمعبندی نهایی خواهیم رسید که اینها را بتوانیم معرفی کنیم.
بههرحال، این جمعبندی که دارد اتفاق میافتد حاصل مجموعه نظراتی است که از کل جریانها و مدیران سیاسی کشور توانستهایم بهدست بیاوریم. حالا اینکه چقدر موفق بشویم، دیگر باید صبر کنیم ببینیم کار به کجا خواهد رسید؛ چون این یک تجربه جدید است.
برآوردتان این است که بعد از تنفیذ و تحلیف، تا چه مدتی کابینه را به مجلس معرفی خواهید کرد؟
اگر آن جمعبندیهایی که گفتم، انجام بشود، هرچه سریعتر تلاش خواهیم کرد خدمت رهبر انقلاب برویم و مشورت و هماهنگی نهایی را هم آنجا انجام بدهیم تا نهایتا فهرستی را که از جمعبندی افراد معرفیشده توسط جریانات مختلف بهدست آمده، انشاءالله با تفاهم و رضایت کامل بتوانیم معرفی کنیم.
یکی از ویژگیهای مثبت حضرتعالی که مردم هم در دوران رقابتهای انتخاباتی این را دیدند، پرهیز از ورود به حواشی و دامن نزدن به التهاب و آرام کردن فضا بود، بهطوری که دیگران را هم از این مسائل نهی میکردید. باتوجه به شرایط حال حاضر و اینکه اداره کشور هم نیاز به یک آرامش و پرهیز از التهاب دارد، برنامه و نگاه شما در طول 4 سال پیشِ رو که سکان اجرایی کشور را در دست دارید، برای حفظ این آرامش چیست و چه ملاحظاتی در این زمینه دارید؟
ما سیاستهای کلی مقام معظم رهبری را داریم؛ حتی در این مناظرات و انتخابات هم میگفتم این سیاستها چراغ راهنمای مسیر است و هدف ما را مشخص میکند. بعد از این، برنامهای است که کارشناسان و عُقلا و مدیران و مسئولان ما باید در جهت آن سیاستها بنویسند. طبیعتا اگر ما این را بپذیریم و قانونی بنویسیم که در جهت سیاستهای نظام باشد و خودمان را مسئول اجرای آن بدانیم و بعد بخواهیم در جهت آن حرکت کنیم، اختلاف و دعوا بیمعنی است؛ اما اگر من از خودم یک قانون یا یک جهتگیری دیگری را تعریف کنم که در جهت آن سیاستها نباشد حتی اگر این حرف یا جهتگیری که من میخواهم ارائه بدهم خوب هم باشد، هرجومرج میشود.
تا زمانی که به یک تصمیم و یک هدفگیری نهایی نرسیده باشیم، میتوانیم سلایق و افکار و جهتگیریهای خودمان را داشته باشیم، اما وقتی تبدیل به سیاست و قانون شد، اختلاف کردن و زیر میز زدن و نپذیرفتن، چیزی جز هرجومرج ایجاد نمیکند. من و دولتم و همه قوایی که وجود دارند اگر پایبند به آن سیاستها بودیم و برنامههایی که مینویسیم در جهت آن سیاستها باشد، اختلاف یا تفرقه و دعوا کردن بیمعنی است. اگر هم کسی بگوید مسیری بهتر از آن مسیر قانونی وجود دارد، آن را هم میشود با روشهای علمی بررسی کرد؛ اگر مشاهدات علمی و مستندات مکتوب دانشگاهی و تجربه مشخص منطقهای در مورد آن پیشنهاد وجود داشته باشد که نشان دهد بهتر و تجربه موفقتری است، باید ارائه بشود تا بپذیریم؛ حرف حق را باید پذیرفت.
جهتگیری کشور باید به سمت هدفی باشد که قرار بود در مملکت موفقیت ایجاد کند. ما قرار بود جهل و تبعیض و خلاف را در این مملکت حذف و یک جامعه انسانی درست کنیم. در اقتصاد، قرار بود بهترین باشیم. قرار بود دانشگاههای ما الهامبخش، نوآور و خلاق باشند. چیزهایی که در سیاستهای کلی هست، اهداف بسیار باارزشی است. در نتیجه، هم مجلس، هم دولت، هم قوه قضاییه و نهادهای دیگر و سازمانهای امنیتی، همه باید دست بهدست هم بدهیم تا به آن اهداف سیاستهای کلی برسیم. اگر به آن اهداف برسیم، دیگر فقر و بیکاری، جهل و خلاف و دزدی بیمعنی خواهد شد.
وقتی هدفمان روشن است، این دیگر معنی ندارد که ما با هم دعوا کنیم؛ مگر اینکه شما نظرتان این باشد و بگویید این راه را نرویم و راه دیگری را برویم که خب مستند دلیلتان را باید بیاورید که چرا این راه بهتر است؛ آنوقت ما هم میپذیریم. اگر براساس حرف درست علمی با هم بنشینیم و بحث کنیم، دیگر اختلاف کردن معنی ندارد. ما در پزشکی بحثی داریم باعنوان «Evidence-based medicine»؛ یعنی «طبابت براساس شواهد». فرض کنید من یک استادتمام دانشگاه هستم با 40 سال سابقه و موفق هم باشم؛ در این صورت، روشهایی را برای معاینه، عمل یا درمان دارم و اجرا میکنم. اگر مستندات و تحقیقاتی که امروز شکل گرفته نشان دهد روشهایی بهتر از روش من وجود دارد، آنوقت دیگر من نمیتوانم بیایم بگویم «نه، من خودم تجربه کردهام، این راه بهتر است». سند و دلایل و تحقیقات نشان میدهد راهی که تازه بهوجود آمده بهتر از راهی است که من میگویم؛ آنوقت دیگر من حق ندارم بگویم «نه، من خودم مثلا استادم، جراحم، تجربه دارم، چهل سال است که دارم این کار را میکنم و نتیجه گرفتهام»؛ دلایل و مستندات جهانی نشان میدهد این یکی روش تاثیرگذارتر است، کمهزینهتر است، باکیفیتتر است؛ خب باید بپذیرم.
تصمیمگیری، سیاستگذاری و هدفگذاری در مسائل کشور، فقط مبنا و ابزار علمی دارد. دلیلی ندارد وقتی حرف حقی آمد، ما نپذیریم. در قرآن آیهای هست که میگوید: «بَل کَذبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِهِ وَ لَما یَأتِهِم تَأویلُهُ کَذلِکَ کَذبَ الذینَ مِن قَبلِهِم فَانظُر کَیفَ کانَ عَاقِبَةُ الظالِمین»؛ آیات خدا را تکذیب کردند، چون علمش را نداشتند، چون تأویل و تفسیرش را نمیدانستند. در گذشته هم آنهایی که آیات خدا را تکذیب کردند، همینگونه تکذیب کردند. و بعد، جالب است که در این آیه میگوید نگاه کن عاقبت ظالمان را که چگونه است؛ در حقیقت، یعنی ببین عاقبت نپذیرفتن راه درست و حرف حق را. اینکه یک روش و یک مسیر حق را که مستندات نشان میدهد این راه درست است، من نپذیرم، ظلم است؛ ظلم به جامعهای است که مسئولیتش را بر عهده گرفتهام. «اَلَم یُؤخَذ عَلَیهِم مِیثاقُ الکِتابِ اَن لا یَقولوا عَلَی اللهِ اِلا الحَق»؛ از همه انسانها پیمان گرفتهاند که جز حق، کار دیگری نکنند، «وَ الدارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلذینَ یَتقون».
اشارهای کردید به از بین بردن فقر. میخواهم سوالی درباره مسائل اقتصادی بپرسم. شما در دوران رقابتهای انتخاباتی تاکید زیادی داشتید که حل مسائل و معضلات مردم و کشور اولویت اصلی دولت شما خواهد بود. رهبر انقلاب هم بر این رویکرد مُهر تایید زدند و با آن اعلام همراهی کردند. البته این مسئله قبل از انتخابات هم موردتاکید رهبر انقلاب بود و بعد از انتخابات و پیروزی حضرتعالی هم موردتاکید ایشان قرار گرفت. ایشان بعضی شاخصها و معیارها را عنوان کردند و در دیدار نمایندگان مجلس هم در نکته هشتمی که معظمٌله درباره معیارهای افراد کابینه فرمودند، از این عبارت استفاده کردند که چه کسی میخواهد میداندار شود و میدانهای اقتصادی، فرهنگی و مانند آن را بهدست بگیرد. برای نیل به این هدف و تشکیل یک دولت کارآمد برای حل مشکلات و مسائل مردم، شما چطور میخواهید این معیارها و این نگاه را در کابینه و دولت خودتان پیادهسازی بفرمایید؟
مشکل ما الان در کشور این است که براساس ارتباطات دوستی و رفاقت یا شاخصهای ذهنی خودمان افراد را انتخاب میکنیم، اما از نظر علمی شاخصهایی وجود دارد که شاید در ذهن ما نگنجد. ما گفتیم اساتید مدیریت دانشگاهی یک سری شاخصهایی را برای اینکه بتوانیم این آدمها را انتخاب کنیم در بیاورند. یک سری شاخص را در آوردند که حتی ما این شاخصها را اعلام کردیم. بعد، به همه گفتیم هر کس نسبت به این شاخصها معترض است، اعلام کند تا اگر کم است، زیاد کند و اگر شاخصی اشکال دارد، حذف شود. بالاخره، شاخصهایی را در آوردهایم.
البته ما باید دقیقتر شاخصها را در بیاوریم که هر کسی نمره داد، تکرارپذیر باشد؛ یعنی اینطور نباشد که من نمره 100 بدهم، یکی بیاید نمره صفر بدهد. وقتی یکی 100 میدهد، یکی صفر میدهد، یکی 50 میدهد، معلوم است هنوز آن اندازهگیریها درست نیست که اگر درست باشد، همه باید یک جور نمره بدهند. مثلا سالهای خدمت، مثلا اثرگذاری در کاری که انجام داده، مثلا پاکدستی و نداشتن سابقه سو؛ با این شاخصها دیگر نمیشود درباره کسی که سابقه نداشته، یکی بگوید دارد، یکی بگوید ندارد؛ باید دلیل بیاورد که هست یا خیر. در نتیجه، قدم اول این بود که شاخص در بیاوریم.
بحث دوم این بود که این شاخصها را به تمام کنشگران جامعه اعلام کنیم و بگوییم شما طبق این شاخصها، افرادی را که میشناسید، به ما معرفی کنید. قدم سوم این بود که این افراد معرفیشده را براساس شاخصها پالایش کنیم و برایشان نمره بگذاریم و بعد هم وقتی پالایش شد، نهایتا مشورت و هماهنگی لازم را خدمت مقام معظم رهبری انجام بدهیم تا بتوانیم به نهایتِ چیزی که دنبالش هستیم، برسیم. اینکه به آن معیارها خواهیم رسید یا نه، هنوز کاملا مطمئن نیستم، اما ما تلاشمان را کردیم تا بتوانیم همه نظرات و جریانها را براساس این شاخصها بسنجیم و افراد موردنظر را انتخاب کنیم تا بتوانیم کار را انجام دهیم.
شاخصها و اولویتهای عمومیتان برای انتخاب افراد پیشنهادی کابینه چه مواردی بوده است؟
پایبندی به قانون، صداقت، پاکدستی، راستگویی، حُسن شهرت، باور به سیاستهای کلی، باور به قانون برنامه و اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی. بالاخره فرد اگر پاکدست و صادق نباشد که البته این موارد باز هم نسبی است نمیتوان او را انتخاب کرد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک میفرمایند: «وَلیَکُن اَحَب الاُمورِ اِلَیکَ اَوسَطُها فِی الحَق وَ اَعَمها فِی العَدلِ وَ اَجمَعُها لِرِضَی الرعِیة»؛ (۶) میگویند ای مالک! وسط حق را در نظر بگیر، چون اگر خیلی بخواهی در آن دقیق و ریزبین بشوی، مصداقش را پیدا نخواهی کرد؛ اگر بخواهی عدل را مثل علی اجرا کنی، نمیتوانی. بنابراین توصیه میکنند که شما بروید دنبال «اَعَمها فِی العَدلِ وَ اَجمَعُها لِرِضَی الرعِیة»؛ یعنی کاری که رضایت اکثریت در آن باشد. اگر بخواهید حساسیت به خرج بدهید، آدم معصوم پیدا نمیکنید.
امروز مسئله اقتصاد و معیشت در صدر مسائل اصلی کشور و مردم قرار دارد. شما و تیم اقتصادیتان برای اینکه فشار معیشتی را از روی مردم تا حدی کم کنید و وضعیت سفره خانوار ایرانی را بهبود دهید، چه اولویتها و برنامههای اصلی و فوری و میانمدتی را در نظر دارید؟
ببینید! من نسخه فوری برای چنین چیزی ندارم. حالا باید بنشینیم با کارشناسان صحبت کنیم. آنچه فوری و ضروری است، اول رفع اختلافات، دست بهدست هم دادن و با هم پیش رفتن است. در هر حرکتی که داریم، اگر آدمهای قدرتمندی مقابل هم قرار بگیرند، یعنی هیچ حرکتی نمیکنیم؛ اگر شما بخواهید حرکت کنید و من جلوی شما را بگیرم، من بخواهم حرکت کنم و شما جلوی من را بگیرید، هر قدر این اختلافات بیشتر باشد، نابسامانی و هرجومرج خیلی بیشتر خواهد بود. در نتیجه، برای اینکه بتوانیم راهحلهای علمی حل مشکلات اجرایی را پیدا کنیم، اول باید در درون خودمان وحدت و انسجام ایجاد کنیم؛ باید زبان و نگاه مشترکی برای حل معضلات، بین کارشناسان، متخصصان، سیاستگذاران، قانوننویسان، فرهنگیان و عالمان کشور داشته باشیم. کافی است با هم هماهنگ نباشید؛ در این صورت، هر روشی را بخواهید اجرا کنید دیگران ممکن است برایتان مشکل ایجاد کنند.
ما در کشور ناترازی انرژی داریم و در حال حاضر برای خرید بنزین، ۸ میلیارد دلار پول میدهیم؛ یعنی هر لیتر بنزین را مثلا حدود ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان میخریم، بعد هزار و ۵۰۰ تومان میفروشیم! خب تا کجا میتوانیم این کار را بکنیم؟ مثال دیگر مصرف برق است. ما به اندازه کل اروپا مصرف انرژی، برق و امثال آن داریم؛ این از نظر علمی کار درستی نیست. من به دوستان خودمان میگویم چرا همه چراغهای اینجا را روشن یا چرا کولرها را طوری تنظیم میکنید که محیط را خیلی خنک کنید. از آن طرف نمیتوانیم به کارخانههایمان برق بدهیم و از این طرف هر طوری که دلمان میخواهد، از برق، گاز و سایر منابع انرژی استفاده میکنیم. پس باید اول رفتار خودمان را در زمینه این ناترازیهایی که در کشور ایجاد شده اصلاح کنیم. این با همدلی و هماهنگی امکانپذیر است. باید بپذیریم اگر برق، گاز، نفت، سوخت و سایر منابع انرژی را همینطور بدون حسابوکتاب هدر بدهیم، به ضرر همه ما است.
پس طبق آنچه شما میگویید، برای رفع ناهماهنگیها، تنش و التهاب خط قرمز دولتتان است.
اگر ما با هم هماهنگ باشیم و بپذیریم، به همدیگر کمک میکنیم. من اول خودمان را گفتم که مقدار برق و گازی که اینجا مصرف میکنیم استاندارد نیست.
یکی از همکاران شما گفتند چراغهای هالوژن این سالن، امروز برای نخستین بار روشن شده است.
بله، برای اینکه محیطِ اینجا نور دارد. گاهی شما میبینید در یک سالن کنفرانس، دو نفر آدم مینشینند، با روشناییِ کاملِ برق و سیستم سرمایش یا گرمایش کار میکنند! آنها باید از خودشان بپرسند چرا این کار را میکنند. این کار از نظر علمی، اقتصادی، مدیریتی، وضعیت کشور و مملکت، غلط است. وقتی مشکل انرژی و اقتصادی داریم، نمیشود اینجا با خیال راحت از برق و گاز استفاده کنیم. برای اینکه بتوانیم به مردم خدمت کنیم، اول باید دست بهدست هم بدهیم. شعر سعدی بسیار زیبا است:
- بنیآدم اعضای یکدیگرند
- که در آفرینش ز یک گوهرند
- چو عضوی به درد آورد روزگار
- دگر عضوها را نماند قرار
- تو کز محنت دیگران بیغمی
- نشاید که نامت نهند آدمی
همه ما در این کشور زندگی میکنیم و خیلیها امروز در سختی هستند. من اینجا باید مراعات بکنم تا حداقل سهمی هم از منابع به آنها برسد. این چیزی است که باید بپذیریم، دست بهدست هم بدهیم و نگذاریم کسانی که در کشور ما زندگی میکنند در سختی باشند.
درست است که طی سالیان اخیر، اقتصاد مسئله اول کشور بوده و ذهن مدیران، سیاستگذاران و مردم کشور را به خود مشغول کرده است؛ اما در کنار مسائل مهم اقتصادی، مسئله فرهنگ هم اهمیت فوقالعادهای دارد و رهبر انقلاب در سالهای اخیر، در کنار اقتصاد، بر مسئله فرهنگ نیز تاکید داشتهاند. برای آخرین سوال میخواهیم بدانیم با تمام مسائل و فوریتهای کشور از قبیل اقتصاد، اولویتها و جهتگیری دولتتان در حوزه فرهنگ را چگونه تعریف میکنید؟
ببینید! اصلا مشکل فرهنگ، ما هستیم؛ ماها که داریم فرهنگ را تبلیغ میکنیم. «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلناسِ اِماماً فَلیَبدَأ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ وَلیَکُن تَأدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَأدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدبُها اَحَق بِالاِجلالِ مِن مُعَلمِ الناسِ وَ مُؤَدبِهِم». من بهعنوان مدیر، کارشناس یا مسئول دینی، وقتی میخواهم رفتار، اخلاق و صفتی از انسانیت را به کسی بیاموزم، اول باید انسانیت و اخلاق در وجود خودم نهادینه شده باشد. یک آدم بداخلاق نمیتواند به یک فرد دیگر بگوید تو چرا اینطور هستی؛ آدمی که رحم در دلش نیست، نمیتواند به دیگری بگوید رحم داشته باش. ما نماز که میخوانیم، میگوییم: «بِسمِاللهِ الرحمنِ الرحیمِ * اَلحَمدُ لِلهِ رَب العالَمینَ * اَلرحمنِ الرحیم»؛ این عبارات را هر روز در نماز تکرار میکنیم، اما رحم و مروت در وجود ما نهادینه نیست، برخورد ما با طرف مقابل براساس نگاه صحیح نیست. در نتیجه، اگر قرار است فرهنگ درست شود، باید از خودمان شروع کنیم. خداوند در قرآن به رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم) میفرماید: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضوا مِن حَولِک»؛ این حرف امثال من نیست، کلام خداوند است و شک و شبههای در آن نیست؛ وحی است.
خداوند به رسولش میفرماید اگر بداخلاق بودی، کسی اطراف تو جمع نمیشد. دیگر حرف ما که جایگاهش مشخص است؛ آنوقت دستور میدهیم و با بداخلاقی آن را ارائه میدهیم! خب مردم این را از ما نمیپذیرند. اولا معلوم نیست حرفی که من میزنم درست است یا غلط؛ ثانیا وقتی قرآن میفرماید: «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالتی هِیَ اَحسَنُ»، چرا روش ما بهگونهای است که طرف مقابل از رفتارمان متنفر میشود؟ «وَ لا تَستَوِی الحَسَنَةُ وَ لَا السیئَةُ ادفَع بِالتی هِیَ اَحسَنُ فَاِذَا الذی بَینَکَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کَأَنهُ وَلِی حَمیم»؛ خوبی و بدی مثل هم نیست؛ پاسخ بدی را با بدی نمیدهند؛ میگوید بدیها را با خوبی جواب بدهید؛ با آدمی که با شما دشمن است، «وَلِی حَمیم» باشید، انگار که او دوست نزدیک و صمیمیِ شما است.
پس در مسئله فرهنگ، اول باید خودمان را درست کنیم. لازم نیست به دیگران خرده بگیریم؛ اول به خودمان خرده بگیریم. اگر من آدم درستی باشم و اخلاق درستی داشته باشم، اگر دلسوز مردم باشم و مردم این را بفهمند که من دلسوز آنها هستم، دیگر امکان ندارد مردم من را دوست نداشته باشند و از اخلاق و رفتار من الگو نگیرند؛ اما رفتار و برخورد ما بهگونهای است که وقتی مردم آن را نگاه میکنند، بدشان میآید. آنوقت چرا باید مثل ما بشوند؟ چرا خودشان را شبیه ما بکنند؟ در نتیجه، در رابطه با فرهنگ، بیشتر باید به خودمان برسیم تا اینکه به دیگران خرده بگیریم. «دَواؤُکَ فیکَ وَ ما تَشعُرُ وَ داؤُکَ مِنکَ وَ ما تُبصِر»؛ (۱۲) درد خودمانیم، درمان هم خودمانیم.
آقای دکتر! اگر اجازه بدهید، من چند کلمه میگویم و شما نخستین چیزهایی را که به ذهنتان میرسد، بفرمایید.
- پرچم: ایران.
- مردم: وفاق.
- قاسم سلیمانی: افتخار، آزادگی و غیرت ایرانی.