رابطه دوطرفه نظام مالیاتی و برابری اجتماعی
نتایج یک بررسی مطالعاتی نشان میدهد که در کوتاهمدت و بلندمدت، نابرابری با هر دو معیار اندازهگیری توزیع نابرابری درآمد، نسبت مالیات غیرمستقیم به تولید ناخالص داخلی را افزایش داده، اما نابرابری بر نسبت مالیات مستقیم به تولید ناخالص داخلی اثر منفی دارد.
بههمیناعتبار، نابرابری در توزیع درآمد، ساختار مالیات را از سمت مالیات مستقیم به مالیات غیرمستقیم سوق داده است. درجه باز بودن تجاری در ملی که نابرابری با معیار سهم دهک بالایی به دهک پایین اندازهگیری شود، اثر مثبت و معنی دار بر نسبت مالیات مستقیم به تولید داشته است.
بهگزارش صمت و بهنقل از یک مقاله تحلیلی به قلم؟؟؟؟؟افشاری و؟؟؟؟؟بخشیپور با عنوان «اثر نابرابری در توزیع درآمد بر ساختار مالیاتی ایران»، نابرابری در توزیع درآمد و ثروت بهعنوان یکی از ویژگیهای کشورهای در حال توسعه معرفی شده است. این سناریو توجه را به سیاستهایی که میتوانند، این روند را معکوس یا حداقل کاهش دهند، معطوف کرده و از جمله سیاستهای اقتصادی مرتبط با هدف توزیع بهتر درآمد، سیاست مالی است. سیاست مالی، علاوه بر کارکرد اصلی خود که تامین منابع برای اداره دولت است، باید به رشد اقتصادی بلندمدت، انباشت سرمایه فیزیکی و انسانی کمک کند و ابزاری برای کاهش بیثباتی کلان در مقابله با شوکهای اقتصاد کلان است.مطالعات گوناگون اثبات میکنند که نابرابری میتواند به توزیع مجدد و مالیاتهای بیشتر منجر شود. افزایش نابرابری میتواند حمایت از سیاستهای بازتوزیعی را با دلالی ثروتمندان، تضعیف کند و مانع از افزایش درآمدهای مالیاتی شود. نابرابری میتواند توانایی دولت در اصلاحات مالی را کاهش دهد و از گسترش پایه مالیاتی جلوگیری کند.
مالیات مستقیم یا غیرمستقیم؟
در مطالعات دانشگاهی، بحث درباره مزایا و معایب مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم به یک بحث طولانی تبدیل شده و انتخاب مالیاتهای مستقیم در مقابل غیرمستقیم، برای طراحی بهینه ساختاری مالیاتی اساسی است؛ زیرا انواع مختلف مالیات بهطورمتفاوتی بر اهداف و کارآیی برابری اثر میگذارد. در ایران ضریب جینی یکی از شاخصهای اندازهگیری نابرابری بهحساب میآید. این شاخص در سال ۵۷ به ۰.۴۳ میرسید که با گذشت بیش از ۴ دهه، در سال ۹۹ به ۰.۴ کاهش یافته بود. سهم ۱۰درصد ثروتمندترین به ۱۰ درصد فقیرترین نیز از ۱۹.۶ برابر در ابتدای انقلاب به ۱۳.۹۶ در پایان سال ۹۹، به ۸تغییر کرده است. در بیشتر سالهای موردبررسی، سهم مالیاتهای مستقیم از کل درآمد مالیاتی بیش از مالیات غیرمستقیم بوده و سهم مالیات مستقیم از ۵۸ درصد در ابتدای انقلاب به ۵۲ درصد در سال ۹۹ کاهش یافته است.بررسی روند نوسانی نسبت مالیات مستقیم به غیرمستقیم نشان میدهد که باتوجه به اینکه ساختار مالیات، نقش مهمی در کارآیی و رشد اقتصادی، ثبات کلان اقتصادی و توزیع مجدد درآمد دارد، بررسی عوامل تعیینکننده آن حائزاهمیت است.
رشد اقتصادی به برابری منجر میشود؟
کوزنتس در سال ۱۹۵۵ میلادی نشان داد که چگونه توزیع درآمد شخصی تحتتاثیر فرآیند رشد اقتصادی در بلندمدت قرار میگیرد. مطالعه او نشان داد که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی، رشد به گسترش نابرابری میانجامد و سپس در مراحل پیشرفتهتر، برابری بیشتری در توزیع درآمد ایجاد میشود. با این حال، اگر نابرابری درآمد به سطحی برسد که در آن، برای بخش قابلتوجهی از جمعیت، دستیابی به سطوح کافی از سلامت و انباشت دانش از طریق آموزش دشوار باشد، رشد اقتصادی کاهش خواهد یافت. همچنین، نابرابری میتواند توانایی دولت را برای اصلاح نظام مالیاتی کاهش دهد.گفته میشود در این شرایط، گروهی که تمرکز سرمایه نفع میبرند، بر تصمیمگیریهای سیاسی اثرگذاری میکنند تا منافع حاصل از رشد اقتصادی را بیش از پیش از آن خود کنند. افزایش نابرابری میتواند باعث شود که افراد ثروتمند علیه سیاست بازتوزیع درآمد، لابی کنند و مانع آن شوند، زیرا در این صورت میتوانند مانع افزایش مالیاتها شوند. گسترش مخالفت با سیاستهای بازتوزیعی میتواند باعث شود که جوامع نابرابر، کمتر به بازتوزیع ثروت دست بزنند.
این امر بهویژه زمانی اتفاق میافتد که نابرابری، بار مالیاتی بیشتر را بر دوش ثروتمندان یا بخش بزرگی از طبقه متوسط تحمیل کند. بنابراین، نابرابری میتواند به تلاشهای دولت برای کسب مالیات آسیب بزند و فشار برای افزایش کسری بودجه را هم بیشتر کند. افزایش بدهی عمومی احتمالا به افزایش نرخ بهره حقیقی اقتصادی منجر خواهد شد که تاثیر منفی آن بر رشد بلندمدت، اجتنابناپذیر است. در این میان، تلاش دولت برای کاهش هزینهها، ممکن است به توسعه کمتر زیرساختهای اساسی از طریق ارائه خدماتی بهداشتی و آموزشی کمتر همگانی منجر شود که این نیز بهنوبه خود، کاهش رشد بلندمدت یک اقتصاد را بهدنبال خواهد داشت. به علاوه، فشارهای مالیاتی، فعالان اقتصادی با سرمایه انسانی و بهرهوری بالاتر را از ارائه خدمات نیروی کار، تلاشهای سرمایهداران و انباشت سرمایه دلسرد کند. در سطح بنگاه، مالیات بیشتر بر سرمایه و درآمد، تشکیل سرمایه داخلی را کاهش میدهد و انتقال شرکت به اقتصادهای با ساختاری مالیاتی متفاوت را تحریک میکند. در نهایت، همه این عوامل در بلندمدت آثار منفی بر نرخ رشد تولید یک اقتصاد خواهد داشت. یعنی از یک نقطه معین از بازتوزیع، تلاش برای دستیابی به برابری توزیع درآمد، به قربانی کردن کارآیی اقتصادی منجر میشود. چالش جوامع مدرن، پرهیز از رسیدن به این نقطه است. بنابراین، یک چرخه معیوب بین نابرابری درآمد و رشد اقتصادی شکل میگیرد. با گذشت زمان، ممکن است این چرخه به بیثباتی منجر شود؛ بهگونهای که جمعیت بیشتری از طبقات زحمتکش را نسبت به سیاستهای حاکم تحریک کند.در دهههای گذشته، نگرانی در زمینه کارآیی اقتصادی، حمایت از نقش بازتوزیعی سیاست مالی دولت را کاهش داده و اقتصادی به کارآیی ظرفیت تخصیصی بازارها، انتقادها را نسبت به اعمال مالیاتهای مستقیم افزایش داده است.بهگفته مارتینز (۲۰۱۴)، انحرافات مالیاتی در تصمیمات تخصیصی کارگزاران بخش خصوصی، میانگین و حداکثر نرخ مالیاتهای مستقیم را در بیشتر کشورها، افزایش داشته است.از طرف دیگر، از نظر تئوری، مالیاتهای مستقیم بر درآمد اعمال میشود و اثر کاهشی بر درآمد قابل تصرف دارد. به این ترتیب، امکان کاهش درآمد مالیاتی وجود دارد. مالیاتهای غیرمستقیم بهعنوان مالیات بر کالاها و خدمات باتوجه به اینکه افراد فقیر سهم بیشتری از درآمد خود را مصرف میکنند، احتمالا نسبت افرادی که درآمد بالاتری دارند، مالیات متوسط بیشتری هم پرداخت میکنند که بهطورمستقیم توانایی جمعیت با کمترین درآمد را برای انباشت سرمایه فیزیکی یا انسانی دچار مشکل میکند. انتظار میرود مالیات غیرمستقیم منجر به نابرابری بیشتر شود. این در حالی است که پایههای مالیات مستقیم مانند مالیات بر مجموعت درآمد افراد به کاهش نابرابری منجر میشود. در این میان، نابرابری هم میتواند بهنوبه خود بر سیاستهای مالیاتی اثر بگذارد. تاثیر نابرابری بر سیاستهای مالیاتی از بعد نظری دوگانه است.
نقش نظاممالیاتی در عدالتاجتماعی
توزیع درآمد در یک کشور، ارتباطی مستقیم با سیاستهای مالیاتی دارد. مطالعات مختلف نشان میدهد که رابطه میان نابرابری بر توزیع درآمد و مالیاتها غیرقابلکتمان است. هرچند، در ایران هنوز مطالعه چندانی حول این مسئله شکل نگرفته، اما در سطح جهانی، چنین چیزی بارها به بحث گذاشته شده است. برای مثال، پرسون (۱۹۹۴) نشان میدهد که اثر توزیع درآمد برابرتر بر نرخ رشد و سطح درآمد مالیاتی بستگی دارد.همچنین، نابرابری درآمد بهعنوان عاملی که مانع رشد بلندمدت اقتصادی میشود، مورداشاره قرار میگیرد. بنابراین، نابرابری فراتر از عدالت توزیعی است و میتواند برای رشد اقتصادی مضر باشد.
در مطالعه انجامگرفته، در ۴ سناریو به بررسی اثرات نابرابری درآمد بر مالیاتهای ایران در کوتاهمدت و بلندمدت پرداخته شد. بر این اساس، افزایش نابرابری، نسبت مالیات مستقیم به مالیات غیرمستقیم را کاهش میدهد، در حالی که اثر آن بر مالیات غیرمستقیم مثبت و فزاینده است. متغیری کنترلی درجه باز بودن تجاری در کوتاهمدت، تنها در مدلی که نابرابری با سهم ۱۰ درصد ثروتمند، به ۱۰ درصد فقیر درآمدی، اندازهگیری شود، اثری مثبت بر مالیات مستقیم دارد.در بلندمدت نیز بر همین منوال، مالیاتهای مستقیم اثری کاهنده خواهند داشت، در حالی که اثر مالیاتهای غیرمستقیم در این شرایط، رو به افزایش میرود. به این ترتیب، نابرابری در توزیع درآمد، خود به خود موجب میشود که مالیاتهای غیرمستقیم سهم بزرگتری از درآمدهای مالیاتی را از آن خود کنند که این رویکرد باز هم بر شدت نابرابری درآمد افراد خواهد افزود.
ایران دچار چه شرایطی است؟
نتایج کوتاهمدت و بلندمدت، نشان میدهد که هرچه نابرابری بیشتر باشد، نسبت مالیات مستقیم به تولید ناخالص داخلی کاهش خواهد یافت. همچنین، در هر ۲ بازه زمانی، اثر مثبت و معنیدار بر نسبت مالیات غیرمستقیم به تولید ناخالص داخلی هم مشاهده میشود. بهعبارتدیگر، نابرابری در توزیع درآمد، ساختار مالیات را از مالیات مستقیم بهسمت مالیاتگیری غیرمستقیم هدایت میکند.
در این میان، کشورهایی با اقتصادی بازتر، باتوجه به جمعآوری آسانتر مالیات بر ارزشافزوده و مالیات غیرمستقیم، بیشتر بر تجارت و سایر مالیاتهای غیرمستقیم تکیه میکنند. این نتیجه، با اقتصادی که درآمد دولت آن به صادرات نفت وابسته و همزمان بخش بزرگی از اقتصاد آن رانتی و زیرزمینی است، توجیه میشود. شهرنشینی با شاخص ضریب جینی فقط در بلندمدت، اثر معناداری به نسبت مالیات غیرمستقیم بر تولید ناخالص دارد. از آنجا که در ایران، برای افزایش شهرنشینی، همراه با گسترش بخش غیررسمی بوده، فرار مالیاتی را بههمراه داشته و دولت برای کسب درآمد، به مالیاتهای غیرمستقیم متکی بوده است. ساختار مالیات میتواند بهشکلی متفاوت بر اهداف برابری و کارآیی و رشد اقتصادی، ثبات اقتصادی اثر داشته باشد. از آنجا که انواع مالیات، منافذ فرار مالیاتی خاص خود را دارند، میتوان برای مالیاتهای غیرمستقیم یک نقش مهم و غیرقابلاجتناب در سیستم مالیاتی ترسیم کرد. از سوی دیگر، باتوجه به فرار مالیاتی و ناهمگونی مالیاتدهندگان، باید انواع مختلفی از مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم طراحی شوند.باتوجه به اینکه انتخاب میان مالیات مستقیم و غیرمستقیم برای طراحی ساختار مالیات بهینه اساسی است، یکی از مباحث چالشبرانگیز در زمینه سیاستگذاری مالیاتی، همین موضوع است.