-

غباری بر تصویر آینده

کامیار فکور خبرنگار

کامیار فکور

 

افزایش غلظت آلاینده‌ها در کلانشهرهایی چون تهران و البرز در میانه تابستان، دیگر یک پدیده اقلیمی یا فنی ساده نیست؛ بلکه آینه‌ای از اختلال ساختاری در رابطه میان جامعه، منابع‌طبیعی و سازکارهای تصمیم‌گیری است. تکرار شاخص‌های آلایندگی بالاتر از ۴۰۰، آن هم در شرایطی که تراکم ترافیکی کاهش یافته و پدیده‌های شناخته‌شده‌ای چون وارونگی دما در اوج خود نیستند، تنها می‌تواند نشانه‌ای باشد از بحرانی درونی‌تر: فروپاشی سازکارهای تعدیل، تعادل و پاسخگویی در نظام زیستی ـ اجتماعی کشور.

بررسی داده‌های رسمی از سامانه‌های پایش کیفیت هوا نشان‌دهنده ناپایداری و ناسازگاری عمیقی است؛ از تضاد معنادار میان شاخص‌های ثبت‌شده در ایستگاه‌های مجاور گرفته تا نوسانات شدید در بازه‌های زمانی کوتاه. چنین آشفتگی‌هایی بیش از آنکه ناشی از نقص فنی باشند، ریشه در عدم‌اولویت‌دهی نهادی به سنجش دقیق و پاسخگو دارد. سامانه‌هایی که وظیفه ارائه اطلاعات قابل‌اتکا برای تصمیم‌گیری عمومی و سیاست‌گذاری را دارد، به‌تدریج به ابزارهایی برای «تسکین ذهنی» شهروندان تبدیل شده است؛ بی‌آنکه امکان پیگیری، ارزیابی یا مداخله را فراهم سازد.

در همین شرایط، ترکیب 2 منشأ اصلی ذرات معلق ـ یکی مربوط به احتراق سوخت‌های فسیلی و دیگری ناشی از گردوغبار سطحی ـ در لایه‌های هوای شهر، نشانه‌ای است از هم‌افزایی بحران‌هایی که قبلا منفک از هم در نظر گرفته می‌شدند. به‌بیان دیگر، آنچه امروز شهروندان استنشاق می‌کنند، تلفیقی از شکست‌های سیاسی، محیط‌زیستی و اقتصادی طی دهه‌های اخیر است.

یکی از این شکست‌ها را می‌توان در خشکی گسترده منابع‌طبیعی اطراف شهرها مشاهده کرد. بررسی وضعیت تالاب‌هایی مانند صالحیه نشان می‌دهد که مدیریت ناپایدار آب ـ شامل سدسازی‌های بی‌رویه، انحراف مسیر رودخانه‌ها و بهره‌برداری بی‌ضابطه از منابع زیرزمینی ـ منجر به فعال‌ شدن کانون‌های جدید گردوغبار شده است. این فرآیند، عملا مکانیسم‌های طبیعی ته‌نشینی و پالایش ذرات را از بین برده و مناطق شهری را در معرض مستقیم بادهای حامل ذرات معلق قرار داده است. خلاف گذشته که فرآیندهای اقلیمی به تنظیم زیستی فضا کمک می‌کردند، امروز همین فرآیندها به‌دلیل عدم‌مداخله‌گری پایدار انسانی، به عاملی برای تشدید بحران تبدیل شده است.

در کنار آن، رشد فزاینده مصرف سوخت‌های فسیلی در حمل‌ونقل شهری و صنایع، بدون نظارت موثر، موجب تزریق مداوم ذرات ریزتر و سمی‌تر به هوای تنفسی شهرها شده است. غلبه توأمان این 2 منبع آلاینده ـ گردوغبار و احتراق ـ نشانه آن است که دیگر نمی‌توان بحران‌ها را تک‌علتی یا فنی دانست. ما با یک نظام تولیدی و مدیریتی روبه‌رو هستیم که از بازتولید آسیب ناتوان نیست؛ بلکه خود به بخشی از سازکار آسیب‌زا تبدیل شده است.

قانون هوای پاک مصوب سال ۱۳۹۶ که قرار بود نقطه عطفی در مواجهه با بحران باشد، عملا از سوی نهادهای مسئول کنار گذاشته شده است. عدم‌تخصیص منابع مالی مشخص، فقدان سامانه‌های نظارتی مستقل و نبود نهادهای قضایی برای پیگیری تخلف‌های محیط‌زیستی، نشان می‌دهد که اراده‌ای برای اجرای این قانون وجود نداشته است. آنچه باقی مانده، تنها ظاهری قانونی از تعهدات اجرا نشده است که به‌جای کنترل بحران، آن را عادی‌سازی می‌کند. در این شرایط، سکوت نهادهای مسئول به‌معنای بی‌خبری نیست. برعکس به‌معنای پذیرش ضمنی وضعیت موجود و پرهیز از هزینه‌های تحول‌خواهی است.

برآوردهای رسمی وزارت بهداشت از مرگ ۲۰ تا ۵۰ هزار نفر در سال به‌دلیل آلودگی هوا و خسارت اقتصادی بین ۷ تا ۲۰ میلیارد دلار، اگرچه در عدد نهایی متفاوت‌ هستند، اما بر یک واقعیت مشترک صحه می‌گذارند: هزینه‌های ناشی از آلودگی هوا از مجموع درآمد نفتی کشور فراتر رفته است. در چنین وضعیتی، تداوم فعالیت‌های آلاینده نه‌تنها سودآور نیست، بلکه به‌معنای تخریب ساختاری سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی و زیستی کشور است.

اما این اعداد بهداشت عمومی یا نظام درمانی را نشانه نمی‌گیرد، بلکه تصویری روشن از جهت‌گیری نادرست سازکارهای تولید، تخصیص منابع و رابطه انسان با محیط را ترسیم می‌کند. تخریب تالاب‌ها، فرسایش خاک، آلودگی آب‌وهوا و ناتوانی نهادی، اگرچه در ظاهر بحران‌هایی مستقل است، اما در واقع نشانه‌هایی از یک اختلال کل‌نگر در نظام توسعه است. ما با مجموعه‌ای از فرآیندهای هم‌افزا روبه‌رو هستیم که در نهایت منجر به تضعیف تاب‌آوری زیستی و اجتماعی شده است.

در این میان، توصیه‌هایی چون «در خانه بمانید»، «از ماسک استفاده کنید» یا «در ساعات اوج بیرون نروید» تنها مسکن‌هایی موقتی است که مسئله اصلی را پنهان می‌کند؛ یعنی بازتعریف رابطه ما با طبیعت، منابع، تولید و آینده. در غیاب چنین بازنگری، همه راه‌حل‌های پیشنهادی، در بهترین حالت، به‌تعویق افتادن بحران خواهند انجامید، نه رفع آن.

آلودگی هوا را نباید صرفا نشانه‌ای از یک وضعیت ناسالم دانست؛ اتفاقا باید آن را به‌مثابه بازتابی از روابط ناعادلانه، غیرپاسخگو و ناپایدار میان انسان، سرمایه، قدرت و طبیعت تفسیر کرد. تا زمانی که این ساختارها دگرگون نشوند، نه‌تنها آسمان تهران، بلکه آینده اکولوژیک و انسانی سرزمین‌های ما نیز در معرض خفگی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین