فلسفه اقتصاد پایدار
پریسا حاجی محمدی دکتری کسبوکار حرفهای DBA
اقتصاد پایدار چیست؟ در تئوری، اقتصاد برای حمایت از جامعه و افزایش رفاه مردم از اهمیت ویژهای برخوردار است. سیستمی در جامعه تعبیه شده است که در آن منابع محدود (زمین، نیروی کار و سرمایه) به طور عادلانه و پایدار مدیریت میشوند.
اقتصاد به معنای واقعی کلمه به معنای «مدیریت خانه» است و از کلمات یونانی oikos به معنای «خانه» و nomos به معنای عُرف یا قانون گرفته شده است. اقتصاد، یک علم اجتماعی است که عواملی را که تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات را تعیین میکنند، بررسی میکند. هدف نهایی اقتصاد، بهبود شرایط زندگی مردم در زندگی روزمرهشان است.
اقتصاد را نمیتوان از جامعه جدا کرد، بلکه بخش جداییناپذیر آن است، اما این واقعیت که اقتصاد تنها بخشی از یک جامعه است، تا حد زیادی فراموش شده است. اقتصاد و تفکر اقتصادی نباید جامعه را هدایت کند، بلکه باید از جامعه در اهدافش و تسریع در رسیدن به آن اهداف حمایت کند.
در مقابل، جامعه انسانی باید از محیطی که بخشی از آن است، حمایت کند. گاهی در مسیر زندگی میبینیم که اقتصاد به درستی به سرمایههای طبیعی بها نداده است. سرمایههای طبیعی، همان منابع طبیعی هستند که انسانها برای تأمین نیازهای اساسی خود به آنها نیاز دارند. نعمت هایی مانند آب شیرین، خاک، شیلات، جنگلها، هوا و غیره منابع طبیعی در اختیار ما هستند.. از آغاز انقلاب صنعتی، اقتصادهای انسانی در همه جا سرمایه طبیعی را مانند درآمد خرج کردهاند. بشریت، بهویژه بخش صنعتی ثروتمند بشریت، با از بین بردن منابعی که هرگز قابل جایگزینی نیستند، آسیب جبرانناپذیری به محیطزیست وارد کرده است.
اقتصاد پایدار چیست؟
یک اقتصاد ایدهآل و پایدار، اقتصادی است که بیشترین میزان رفاه عمومی را با کمترین میزان استفاده از منابع و آسیبهای زیستمحیطی فراهم کند. از نظر اقتصادی، برای اینکه یک اقتصاد واقعاً پایدار باشد، تقاضای کلی برای منابع طبیعی (که به عنوان ردپای اکولوژیکی نیز شناخته میشود) باید کمتر از عرضه تجدیدپذیر منابع طبیعت (که به عنوان ظرفیت زیستی نیز شناخته میشود) باشد.
در قدیم اغلب مردم به این باور بودند که رفاه آنها توسط عوامل اقتصادی هدایت میشود که تا حد زیادی درست نیست. اقتصاد تنها یکی از ارکان جامعه است. هدف اساسی از مطرح کردن اقتصاد پایدار، سازماندهی منابعی مانند نیروی کار و مواد اولیه به منظور تولید کالاها و خدماتی است که رفاه ایجاد میکنند.
عرضه و تقاضا یکی از ارکان تعیینکننده پایداری در اقتصاد است. اقتصادهای صنعتی مدرن بیش از حد تولید میکنند. میانگین سطح رضایت از زندگی در ۵۰ سال گذشته در این اقتصادها افزایش نیافته است و با این حال میزان تولید بیش از دو برابر شده است. اگر هدف اقتصاد فراهم کردن رفاه باشد و تولید بیشتر، رفاه بیشتری ایجاد نکند، پس تمام منابع بکاربرده شده کاملاً هدر رفته است.
رشد اقتصادی برای شکل گیری یک اقتصاد پایدار حائز اهمیت است اما همه چیز نیست! انگیزه مداوم برای رشد اقتصادی تنها تا حد مشخصی به رشد جمعیت و افزایش سطح زندگی مرتبط است. در بیشتر کشورهای توسعهیافته، اقتصاد بیش از اندازه بزرگ است تا سطح بالایی از زندگی و رفاه را برای همه فراهم کند. هنگامی که یک اقتصاد به اندازه خاصی (که با تولید ناخالص داخلی سرانه اندازهگیری میشود) رسید، هرگونه رشد بیشتر نه تنها غیرضروری است، بلکه مضر نیز هست.
سرمایه و سود نیز یکی از عوامل تأثیرگذار است. یک اقتصاد سرمایهداری یک سیستم بازار است که در آن کالاها برای ایجاد سود، تولید و فروخته میشوند. سودهای بهدست آمده معمولاً در سرمایه، به شکل کالاهای تولیدی، و چیزهایی مانند کارخانهها، ماشینآلات، ابزارها و سایر منابع تولیدی سرمایهگذاری میشوند. براحتی میتوان دید که این سرمایهگذاری مجدد توسط تداوم حاصله از سود دورة قبلی منجر به رشد تولید میشود. این رشد در حال افزایش است زیرا رشدی علاوه بر رشد قبلی وجود دارد. همچنین به راحتی میتوان استنباط کرد که ثروت در یک اقتصاد سرمایهداری همیشه به سمت نابرابری بیشتر گرایش دارد زیرا اصل این است که سرمایه، سرمایه میآفریند.
نکته حیاتی جهان کنونی ایجاد پایداری در اقتصاد است و با توجه به این واقعیت که اقتصادهای توسعهیافته همچنان در حال رشد هستند، همچنان به محیطزیست آسیب میرسانند و همچنان رفاه مردم را افزایش نمیدهند، چه باید کرد؟