اولویت اقتصادی بزرگ کردن کیک اقتصاد
محمود مرادی نویسنده
در ادبیات برنامهریزی استراتژیک اشاره میشود که هر بنگاه اقتصادی، هر فرد و حتی هر کشور اولویتهای زیادی دارد و همه دوست دارند فرضا ۱۰هدف و اولویت خیلیخوب را انتخاب و سرلوحه کار خود قرار دهند. اما هنر برنامهریزی استراتژیک این است که از این ۱۰ اولویت خوب، ۹ اولویت را کنار بگذاریم و یکی را اولویت اصلی قرار دهیم؛ بهعبارتی، هنر برنامهریزی استراتژیک، درد کشیدن ناشی از کنار گذاشتن ۹ هدف خوب و چسبیدن و بسیج همه ارکان بنگاه برای تحقق مهمترین اولویت است. این در واقع درس اول اقتصاد است؛ ما منابع کمیابی داریم، اما خواستههای نامحدودی داریم که باید این منابع کمیاب را به اولویتدارترین خواستههامان تخصیص دهیم. از این منظر درک میکنم وقتی گفته میشود اولویت تولید ثروت است، منظور این نیست که ناکارآمدی، فساد، رانت، سردرگمی در تصمیمگیران، تورم، بیکاری و... اولویت نیست، بلکه منظور این است اگر اولویت اصلی را تولید ثروت قرار دهیم، بهطورمستقیم و غیرمستقیم ناچار هستیم عوامل و موانع سر راه تولید ثروت را رفع کنیم.
با این نگاه، مسئله اصلی اقتصاد ایران جابهجایی فلان وزیر نیست، اگرچه ناکارآمدیاش در جای خود قابلبررسی است؛ مسئله اصلی اقتصاد ایران، دلارزدایی نیست! اگرچه در دنیا به موضوع هژمونی دلار پرداخته میشود؛ مسئله اصلی حذف ۴ صفر از پول ملی نیست و خیلی مسائل دیگر از این دست.
فهم بنده این است که انباشت ناکارآمدیها که به تورم بالا، رکود، بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی، خطر ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، رشد پایین اقتصادی و عقب افتادن از کشورهای همرده و بهویژه همسایگان منجر شده است، همه از این مسئله نشأت میگیرد که اولویت اصلی ما، تولید ثروت نیست. قصد این را ندارم که ریشههای تورم و نقدینگی بالا را که از مسیر ناترازی بانکها و کسری بودجه ساختاری و بلندمدت شکل گرفته است، کتمان کنم، اما میتوان اذعان کرد؛ اگر اولویت اصلی تولید ثروت بود، همه ارکان تصمیمگیر، تصمیمساز و سیاستگذار برنامهها، گفتهها و موضعگیریهای خود را در راستای تولید ثروت میدانستند و نه مسائل حاشیهای.
حتی در غیاب تفکر تولید ثروت، مبحث عدالت و فقرزدایی نیز که همواره جای ثابتی در شعارهای انتخاباتی و سخنرانی سیاست مدرن دارند نیز، در عمل جز شعار، جامهعمل نمیپوشند. چرا؟ تعبیر بنده در اینطور مواقع این است که مبحث عدالت و رفع فقر در غیاب تولید ثروت، در واقع نادیده گرفتن ایده بزرگ کردن کیک اقتصاد است. وقتی کیک اقتصاد بزرگ شود، (همان مفهوم تولید ثروت یا رشد اقتصادی) از رهگذر این بزرگ شدن، مازادی ایجاد میشود که براساس این مازاد میتوان به فقرزدایی هم رسید، اما وقتی تولید ثروتی رخ ندهد، در واقع کیک اقتصاد ثابت مانده؛ تلاش برای تحقق شعارهای فقرزدایی در واقع منجر به برداشت اجباری از جیب دیگران برای رفع فقر است که تحمیل تورم به آحاد مردم یکی از نتایج آن است.
وقتی میگوییم اولویت، تولید ثروت باشد، یعنی مناسبات داخلی و خارجی باید متمرکز بر بزرگتر شدن کیک اقتصاد کشور شوند. مناسبات داخلی خود را در جاهایی مثل تسهیل کسبوکار و رفع موانع از سر راه کارآفرینان و تولیدکنندگان متبلور میسازد. متاسفانه وقتی اولویت رفع موانع تولید به شعار تبدیل میشود، در عمل بسیاری از متولیان که بهدنبال رفع موانع تولید هستند، اتفاقا دستگاههای ذیربطشان در واقع مانع اصلی سر راه تولید هستند. از این منظر میتوانم با دکتر خالقی همدلی کنم که چرا این را اولویت قرار میدهد؛ چه اینکه این اولویت همچون چتری قابلیت بسیجکنندگی همه ارکان تصمیمگیر را دارد؛ امری که متاسفانه بسیار از آن دور هستیم!
اگر هدف تولید ثروت باشد، به تورم بالا که عدماطمینان به کسبوکارها تزریق میکند، حساس میشویم.
اگر هدف تولید ثروت باشد، به مساعد بودن فضای کسبوکار حساس میشویم.
اگر هدف تولید ثروت باشد، اولویت مناسبات خارجی کشور را در راستای آن تنظیم میکنیم.
اگر هدف تولید ثروت باشد، قوانین مخل کسبوکار شناسایی و برچیده میشوند.
اگر هدف تولید ثروت باشد، مدیران، وزرا و متولیان استانی و کشوری، براساس کارآمدی در این شاخص ارزیابی میشوند.
اگر هدف تولید ثروت باشد، برنامههای تولیدی رسانهها (بهطورخاص ملی) معطوف به آسیبشناسی موانع تولید ثروت میشود.
اگر هدف تولید ثروت باشد، عرصههای اقتصادی و مدیریتی، جولانگاه متخصصان میشود نه صرفا سرسپردگی و دوستی.
اگر هدف تولید ثروت باشد، اگر و اگر....
در مجموع با توضیحاتی که دادم، بنده با دکتر خالقی همدلم که اولویت، تولید ثروت و بزرگ شدن کیک اقتصاد است و از رهگذر این بزرگ شدن سرریز و مازاد ایجادشده به کمک رفع فقر خواهد آمد. اما چیزی که از مشاهدات چندینساله بنده از قوانین، شعارها، اقدامات و موضعگیریهای متولیان قابلبیان است، ظاهرا تنها موضوعی که در عمل اولویت ندارد، تولید ثروت است.