-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->حامد حافظی- فعال استارت‌آپی

دولت فکری به حال رشد سرمایه کند

حامد حافظی- فعال استارت‌آپی

دولت فکری به حال رشد سرمایه کند

یکی از مولفه‌های بسیار مهم و تاثیرگذار در ارتقای عملکرد شرکت‌های دانش‌بنیان و در عین حال، چالش و مانع اصلی در رشد و توسعه آنها، محدودیت منابع مالی و عدم‌دسترسی به این منابع است.در واقع، این منابع باید به‌اندازه کافی به‌طورکارآمد و اثربخش با روشی مطلوب و در زمانی مناسب و منطبق با رشد و توسعه دانش‌بنیان‌ها در اختیار آنها قرار بگیرد. به کمک روش‌های ارزش‌گذاری استارت‌آپ‌ها می‌توان ارزش حدودی یک استارت‌آپ را به‌دست آورد.باتوجه به تفاوت موجود در فرضیات هر روش، می‌تواند رقم ارزش‌گذاری به‌دست‌آمده از طریق روش‌های مختلف متفاوت باشد. بنابراین، ارزش‌گذاری دقیق یک استارت‌آپ نیازمند دانش، تخصص و تجربه برای در نظر گرفتن تمام جنبه‌های درونی استارت‌آپ، حوزه فعالیت آن، وضعیت کلان اقتصادی و … است. یکی از این روش‌ها «ارزش‌گذاری هزینه بازتاسیس» است.در این روش فرض می‌شود که ارزش یک استارت‌آپ، معادل با تمامی هزینه‌هایی است که تاکنون برای راه‌اندازی و تداوم فعالیت آن صرف شده است. البته این روش ارزش‌گذاری عموما برای استارت‌آپ‌هایی که احتمال شکست آنها وجود دارد و بنیان‌گذارانی که قصد فروش استارت‌آپ را دارند، به کار برده می‌شود.

استدلال اساسی این روش نیز آن است که یک سرمایه‌گذار برای آنکه در استارت‌آپی که شرایط مناسبی ندارد، سرمایه‌گذاری کند، حاضر نیست مبلغی بیش از هزینه‌های صرف‌شده در استارت‌آپ بپردازد؛ هزینه‌هایی که برای راه‌اندازی یک شرکت صرف می‌شود، عموما به دارایی‌های شرکت تبدیل می‌شوند؛ زمین، ساختمان، دفتر، تجهیزات اداری، سرور، دارایی‌های معنوی و... تماما جزو دارایی‌های شرکت به‌شمار می‌آیند. بنابراین، برای یافتن ارزش هزینه بازتاسیس یک شرکت، می‌توان ارزش دارایی‌های آن را به‌دست آورد. محاسبه ارزش دقیق دارایی‌های استارت‌آپ، چالش اصلی در این روش است، به‌ویژه در مواردی که استارت‌آپ دارایی‌های مشهود زیادی در اختیار نداشته باشد.بیش از اینکه این معضل مربوط به اکوسیستم استارت‌آپ‌ها باشد، مشکل از شرایط اقتصادی کشور است و این امر باعث شده که نه‌تنها استارت‌آپ‌ها برای سرمایه‌گذاران جذاب نباشند، بلکه میزان سرمایه‌گذاری در حوزه‌های سنتی اقتصادی هم پایین بیاید. برای مثال، به نسبت یک تا دو دهه اخیر، در عرصه بسازوبفروش و سرمایه‌گذاری ملک هم کمتر شده است.هرچقدر حوزه‌ای پرریسک باشد، سرمایه‌گذاری کمتر می‌شود که علت آن نبود ثبات اقتصادی است، وقتی تورم در اقتصاد کشوری بالا باشد و قابل‌پیش‌بینی هم نیست، نتایج سرمایه‌گذاری قابل‌پیش‌بینی نخواهدبود.

به‌همین‌دلیل سرمایه‌گذاری هم کمتر می‌شود و در این شرایط، بیشتر سرمایه‌داران ترجیح می‌دهند که دارایی‌های خود را در زمینه‌های کم‌ریسک نظیر خرید طلا و دلار سرمایه‌گذاری کنند، نه آنکه سراغ حوزه‌های خطرپذیر بروند. به‌دلیل وضعیت اقتصادی، ریسک بالا است و بحث درون‌اکوسیستمی هم بی‌تاثیر نیست؛ اما اصلی‌ترین علت بحث، ثبات اقتصادی است و سرمایه‌گذاران به‌دلیل وضع اقتصادی موجود، در جاهای کم‌ریسک یا در خارج از کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند.

اینکه استارت‌آپ در چه مرحله‌ای از تولید قرار دارد، برای ارزش‌گذاری و اینکه استارت‌آپ در چه مرحله‌ای قرار دارد هم، مهم است. ارزش استارت‌آپ‌ها در مراحل مختلف دارای اهمیت است؛ اینکه استارت‌آپی در حد ایده یا محصول اولیه با تعداد کاربر کم باشد؛ با آن استارت‌آپی که تراکنش مالی بالایی دارد و در پختگی به‌سر می‌برد، فرق می‌کند. در واقع، باید به جایی برسد که شبیه یک بیزینس سنتی آورده مالی داشته باشد.

در نهایت، صورت‌های مالی ارزش‌گذاری را تعیین می‌کند؛ اما برای استارت‌آپ‌ها در نخستین دوره‌های تولدشان ورود به بحث مالی مطرح نیست و تعداد کاربران مهم است و بازدید سایت جزو معیارهای رشد به‌حساب می‌آید. اگر استارت‌آپ سیر رشد خود را طی کند، می‌تواند به بحث ارزش‌گذاری فکر کند و پیش‌بینی‌ها مهم است، زیرا براساس ترندهایی که یک استارت‌آپ رشد می‌کند، پیش‌بینی‌ها انجام می‌شود.خوب است، رهبران استارت‌آپی در بدو تاسیس کسب‌وکار خود براساس اصول تصمیم بگیرند و نیاز واقعی را ببینند؛ بسیاری از استارت‌آپ‌ها با آنچه در گام نخست شکل گرفتند و آن چیزی که بعدها رسیدند، فرق داشتند. برای مثال، شاید در ابتدای مسیر، پیام‌رسان‌هایی نظیر واتس‌آپ قصد پیام‌رسان بودن را نداشتند و رهبران آنها هم نمی‌دانستند که قرار است یکی از بزرگ‌ترین پیام‌رسان‌های جهان را طراحی کنند، اما بعدها با دیدن نیاز جامعه، خود را با آن وفق دادند.

آمازون نمونه واضحی برای این روند است؛ این پلتفرم تنها برای خریدوفروش کتاب راه‌اندازی شده بود، اما بعدها تغییر کرد و تبدیل به بزرگ‌ترین فروشگاه اینترنتی جهان شد. باید نیازهای واقعی را برطرف کرد، این عمل خیلی بهتر از این است که رهبران استارت‌آپ‌ها تنها به فکر عملیاتی کردن ایده‌های بزرگ بیفتند. در واقع، بهتر است رهبران استارت‌آپ‌ها سنگ‌های بزرگ برندارند و ابتدا به شناخت بازار بپردازند و در طول مسیر تغییر کنند؛ در اصل، تغییرپذیری هم موضوع مهمی است که هر استارت‌آپ، باید توانایی همسو شدن با آن را داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین