-

مصائب کارآفرینان در صنعت خودرو

امیرحسن کاکایی عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

شخصا زمانی کارآفرین بودم و با مصائب کلی کارآفرینان، به ‌ خصوص از نوع دانش ‌ بنیان آن آشنا هستم. البته در این 30 سال با کارآفرینان بزرگ و کوچک فراوانی آشنا شده ‌ ام و با برخی هم دوست هستم. من شاهد فرآیند بزرگ شدن کارآفرینان بزرگ بوده ‌ ام و به این موضوع افتخار می ‌ کنم.

نخستین سوالی که در این زمینه در صنعت خودرو به ذهن متبادر می ‌ شود این است که چرا کارآفرینان ما نتوانستند شرکت ‌ های بزرگی چون هیوندای و هوندا را به ‌ وجود آورند؟ علم اقتصاد به خیلی از این سوالات جواب داده ‌ است. سعی می ‌ کنم گوشه ‌ ای از آنچه از این علم و اقتصاددان ‌ ها در این زمینه فراگرفته ‌ ام را بیان کنم.

بعد از انقلاب چند اتفاق رخ داده که متاسفانه اجازه نداده کارآفرینی به ‌ طور واقعی و در فضایی شفاف رشد کند. نخستین موضوع این است که وقتی یک شرکت مصادره می ‌ شود، تا مدت ‌ ها صاحب ندارد. درست است می ‌ گوییم دولت و ملت صاحب آن هستند، اما کسی برای آن دل نمی ‌ سوزاند. همچنین ما در ایران نه در آن زمان، سال ‌ های آخر دهه 50 و نه الان روش گفت ‌ وگو و تصمیم ‌ گیری جمعی را فرا نگرفتیم؛ در نتیجه هیچ ‌ گاه در تصمیم ‌ گیری ‌ های شوراها و بعدها در تصمیم ‌ گیری ‌ های دولتی در ستادها و جلسات، نتوانستیم روی منافع واقعی ملت و دولت توافق کنیم و هر کسی در هر زمانی آن ‌ طور که خودش فکر می ‌ کرده، منافع ملی را تعریف می ‌ کرده و شرکت ‌ ها را به سمتی برده است و در نهایت آنچه که مشاهده می ‌ کنیم، برآیند این تصمیمات جمعی است که هیچ ‌ کدام واقعا قدرت مطلق نبوده و نیستند. البته در برخی مقاطع تاریخی مانند سال ۶۹ افراد و نیروهایی بیشتر از بقیه قدرت داشته ‌ و توانسته ‌ اند راهبردهای توسعه را در این صنعت تا حدی پیاده کنند. معدود شرکت ‌ های بزرگی که هم ‌ اکنون شاهد حضورشان در زنجیره تامین هستیم و توانمندی ‌ هایی که در صنعت خودرو مشاهده می ‌ کنیم، ناشی از همین حرکت ‌ های مقطعی است. هر چند هیچ ‌ گاه این راهبردها و مسیرهای مرتبط به ‌ طور کامل طی نشدند و در مقاطعی حداکثر هفت ‌ ساله متوقف شده ‌ اند. اخیرا هم عمر راهبردها به حدود 2 سال کاهش پیدا کرده است.

برخی راهبردهای مخرب هم که هرچند مقطعی هستند، اما تا مدت ‌ ها آثارشان باقی می ‌ ماند. یکی از راهبردهای غلط در این صنعت تعدد خودروسازی به بهانه ایجاد رقابت و محدودیت ‌ های غلط برای واردات خودرو و البته قطعات و خطوط تولید است. در این زمینه هم در نوشتارهای قبلی زیاد صحبت کرده ‌ ام و بیش از این درباره اینکه اصولا سیاست ‌ گذاری ‌ های کلان ما در صنعت خودرو دارای سامان درست ‌ وحسابی ‌ در گذشته و هم ‌ اکنون نبوده، صحبت نمی ‌ کنم. کمی تمرکز کنیم روی خود کارآفرینان و شرایط فعلی آنها. باید تاکید کنم کارآفرین یک ‌ شبه به ‌ وجود نمی ‌ آید و در حرکتی ناگهانی بروز نمی ‌ کند. البته کارآفرینان دارای توانمندی ‌ های ذاتی هستند که اصولا اکتسابی نیست، اما تبدیل شدن به یک کارآفرین بزرگ ‌ ، نیازمند بستر است. در رسانه ‌ ها و برخی کلاس ‌ های ما این ‌ طور القا می ‌ شود که کسی مانند بیل گیتس، شخصا یک آدم نابغه بوده و از دانشگاه بیرون زده و شده میلیاردر اول دنیا، اما این یک دروغ بزرگ است. تا حالا دقت کرده ‌ اید که کسانی مانند او و استیو جابز و مارک زاکربرگ و... را حتی در کشورهایی مانند ژاپن و آلمان نداریم؟ کارآفرینان بزرگ در بسترهای بزرگ ظهور پیدا می ‌ کنند و برعکس، اما در ایران از آنجایی که عدم شفافیت ‌ و فساد گسترده اداری جریان دارد، کارآفرینی موفق نیست.

در دهه شصت، شیرینی دادن ‌ به متصدیان امور برای انجام کارها، خلاف بود، اما الان اولا خیلی از شیرینی دادن ‌ ها دیگر خلاف محسوب نمی ‌ شود و دوم اینکه کار به ‌ جایی رسیده که مردم برای کار عادی هم باید شیرینی بدهند. تا آنجا که می ‌ دانم، البته نمی ‌ توانم ثابت کنم، حتی برای گرفتن چک پولی طلب شرکت هم باید شیرینی بدهند. همه ‌ چیز هم ظاهرا خوب پیش می ‌ رود و کسی هم در این سیکل معیوب ناراضی نیست. امروز آنقدر این حرکت ‌ ها ماهرانه انجام می ‌ شود که هیچ رد پایی باقی نمی ‌ ماند که کسی بخواهد بازی را به ‌ هم بزند. هر چند وقت یک ‌ بار هم که قوه قضاییه با کمک وزارت اطلاعات و چند سازمان دیگر موفق به کشف مسیرهای بزرگ رشوه ‌ دهی و رشوه ‌ گیری می ‌ شوند، به ‌ علت کمبود مدارک، عملا شخص گناهکار که معمولا شخص دست چندم است، برای مدتی به زندان می ‌ رود و بعد هم با تجربه بیشتر بیرون می ‌ آید.

اما این روند که با کمی ساده ‌ انگاری می ‌ توانم ادعا کنم روندی عادی شده، چه مشکلاتی ایجاد می ‌ کند؟ نخستین موضوع افزایش قیمت ‌ های واقعی و کیفیت پایین محصولات است، اما اگر از نگاه کارآفرینی به موضوع بنگریم، مشکل بنیادی ‌ تر از این حرف ‌ ها است. در چنین شرایطی، کارآفرینی به یک مرداب بزرگ می ‌ رسد که به ‌ تدریج می ‌ گندد. کارآفرین قدیمی، تبدیل به دلال و کارآفرین جدید در نطفه خفه می ‌ شود و نمی ‌ تواند رقابت کند. برخی هم آ ‌ نقدر ظرفیت ‌ های کارآفرینی ‌ شان بالا نیست که بایستند و برای ایجاد کار بجنگند؛ در نتیجه در بهترین شرایط جلای وطن می ‌ کنند یا در نهایت مانند خود من تبدیل به یک کارمند دون ‌ پایه توسری ‌ خور می ‌ شوند و باقی زندگی خود را با کسب درآمد حلال از طریقی کارمندی می ‌ گذرانند. در نهایتا این کشور است که با از دست دادن فرصت ‌ ها، یکی از پس از دیگری، فرصت رشد و توسعه واقعی را از دست می ‌ دهد.

البته تمام موضوعاتی که بیان شد نسبی هستند و صدالبته دارای کارآفرینان بزرگ و کوچکی هم هستیم که در همین شرایط در حال جنگیدن با فساد و تنبلی هستند و با نوآوری ‌ ها و جسارت تمام مقابل تمام سختی ‌ ها می ‌ ایستند. کشور هم در این سال ‌ ها پیشرفت زیادی کرده، اما واقعیت این است که ما اگر درست عمل می ‌ کردیم، با این همه نعمات در کشور، امروز باید خودروسازی در حد تویوتا می ‌ داشتیم و قطعه ‌ سازانی در سطح بوش، کنتینانتال، آیسین، هیوندای پاورتک و ولئو.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین