۳ تفاوت ایران و سوئیس
زمانی در میدان مخبرالدوله دو تا ساعت بود که شهرداری نصب کرده بود؛ یکی رو به جنوب و یکی رو به شمال. این دو ساعت هیچ وقت با هم مطابق نبودند.
اغلب یکی دو دقیقه و گاهی یکی دو ساعت با هم تفاوت داشتند. خدا رحمت کند محمد مسعود را. در روزنامه مرد امروز نوشته بود: هر وقت این دو ساعت با هم میزان بشوند، کار مملکت هم میزان خواهد شد. این نکته آن قدر ظریف بود که دهان به دهان میگشت و شهرداری چون دید که واقعا نمیتواند این نقص را رفع کند، برای رهایی از شماتت مردم، آن ساعتها و ستون ساعت را از میدان برداشت. بهعقیده من معجزه کشور سوئیس در بانکداری و ثبات اقتصادی آن نیست؛ در این که تورم در آن جا از همه کشورها کمتر است هم نیست، در بیطرفی نیست، در شرکت نکردن در جنگ نیست، در قبول نکردن عضویت در اتحادیه اروپا هم نیست، در آب و هوا و نظافت و لطافت و ادب مردم آن نیست؛ معجزه سوئیس در این است که بیش از ۵۰ ساعت، با شکل و شمایل مختلف فقط و فقط در سالن فرودگاه آن است و هیچ کدام از این ساعتها حتی یک ثانیه با هم تفاوت ندارند. توفیق سوئیس در همین امر جزئی ما را آگاه میکند چنین ملتهایی میتوانند معجزه سیاسی و اقتصادی هم داشته باشند.
تحلیل و تجویز راهبردی:
آنچه خواندیم نوشته استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تاریخپژوه و ادیب معاصر است. هرچند بدیهی است که منظورشان این نبوده که اگر روزی روزگاری تمام ساعتهای ایران دقیق باشند و یک عدد را نشان بدهند، همه مشکلات ما برطرف میشود، اما به نکته ظریفی اشاره کرده و روی مسئله مهمی انگشت گذاشته. ما در ایران اکنون با یک نسل توسعهخواه روبهرو هستیم که حسرت و آرزوی توسعه را دارد، اما باید از نسل توسعهخواه به نسل توسعه آگاه (۲۵ درصد جامعه ایران) و نسل توسعهآفرین (۳ درصد جامعه) عبور کنیم. ۵ ویژگی برای نسل توسعه آگاه/آفرین وجود دارد که یکی از این ۵ ویژگی انضباط (دیسیپلین) است. احتمالا همه ما کلمه دیسیپلین را شنیدهایم، اما به چه جامعهای بادیسیپلین میگوییم؟ جامعهای که به این مثلث طلایی احترام بگذارد: زمان-قاعده-برنامه.
زمان محترم باشد؛ یعنی تفاوت ۷ و ۷: ۰۵ کاملا درک شود و بدانیم که یک اختلاف ۳۰۰ ثانیهای بین همین دو وجود دارد.
قاعده محترم شمرده شود؛ یعنی آنکه تصمیمات و اقدامات ما براساس یک مبنای مشخص، معقول و مقبول باشد و سلیقه و هیجان، فامیل/قومسالاری، پارتیبازی و همحزبیگری بر شئونات جمعی ما تاثیر نگذارد. قاعدهسالاری یعنی پیشبینیپذیری آینده و کاهش هزینههای تعاملاتی.
برنامه محترم شمرده شود؛ یعنی برای امور مهم، جدولی وجود داشته باشد که بگوید دقیقا چه کسی؟ چه کاری؟ را چه زمانی؟ انجام میدهد و منجر به تولید چه چیزی؟ (اقلام قابل تحویل) میشود؟ کلمه برنامه را به لجن نکشیم و به هر ایده خام شفاهیِ تستنشدهای، برنامه نگوییم!
احترام به مثلث طلایی «زمان، قاعده و برنامه» باعث میشود در گذر زمان به این ویژگیها آراسته شویم:
تعهد به چرخه
- ارائه برنامه مشخص مکتوب (نه حرفهای پراکنده شفاهی مبهم)
- اجرای مبتنی بر برنامه (نه هر روز هر کاری به ذهنمان رسید، انجام دهیم)
- پایش سیستماتیک و یادگیری (سنجش انحراف بین برنامه مکتوب و نتایج اجرا و تحلیل انحرافها)
گذر از فرهنگ شفاهی به مکتوب (فرهنگ شفاهی بسیار مستعد ۳ چیز است: فراموشی، ابهام و زیر تعهدات زدن)
تبدیل وعدهها به تعهد
آیا تربیت نسل توسعه آگاه/آفرین، تنها و سریعترین مسیر توسعه است؟ جواب هر دو قطعا خیر است، اما بهدلایلی که قبلا گفته شده، برخی مسیرهای توسعه در ایران محدود و مسدودند؛ بنابراین باید از روزنههایی که باقی مانده استفاده کرد. نیلوفر آبی، نتوکراسی، مشق شب و تربیت نسل آتی ۴ استراتژی توسعه ایران هستند.
می توانیم این نوشته را بخوانیم و فراموش کنیم یا تصمیم بگیریم که:
- خودمان از این به بعد در زندگی شخصی و از آن مهمتر در تعاملات جمعیمان به مثلث طلایی زمان-قاعده-برنامه احترام بگذاریم.
- تا آنجا که میتوانیم این مثلث طلایی را به دیگران منتقل کنیم و ترویج دهیم؛ مثلا بهجای وعدههای هوایی-شفاهی، تعهدات عملی-مکتوب بدهیم.
- نخواهیم یکشبه کل کشور را توسعه بدهیم، اما هدفگذاری کنیم که یک جامعه کوچک (مثلا مدرسه، خانواده، اداره، دپارتمان و گروه) را با این ۳ اصل اداره کنیم.
- نخواهیم همه به این ۳ اصل احترام بگذارند؛ خودمان را متعهد کنیم که باوجود فشارهای هنجاری جامعه به این ۳ متعهد باشیم و تا آنجا که میتوانیم نسل بعدی را با این ۳ اصل پرورش دهیم. ملتی که به این مثلث طلایی بیاحترامی کند، به آینده خودش بیتوجهی کرده است.