-

مسیر سخت نوآورهای کوچک در خودروسازی

امیرحسن کاکایی _عضو هیات‌علمی دانشگاه علم‌وصنعت

حدود ۲۵ سال پیش، دست و پای زیادی زدم تا در چارچوب یک شرکت تحقیقاتی کوچک چابک به صنعت خودرو ورود کنم. بعد از حدود ۲ سال متوجه شدم تیم من قابلیت‌های لازم را به اندازه کافی ندارد. از طرفی هم فهمیدم صورت‌مسئله از سوی کارفرما درست تعریف نشده است. این بهانه‌ای شد تا من جوان که کله‌ام پر از غرور و انرژی برای تغییر جهان اطرافم بود، با این نگاه که قرار است ژاپن اسلامی راه بیندازیم، پاشنه کفشم را بالا بکشم و شروع کنم به ورود به مسائل مدیریتی و سیاسی. نخست شدم مشاور واحد مهندسی یکی از کارفرماها، بعد دیدم بالادست مشکل دارد و رفتم تا سطح مدیرعامل شرکت متوسط تولیدی و از آنجا به گروه صنعتی خودروسازی ورود کردم و در نهایت به سیاست‌گذاری در سطح وزارتخانه، دولت و نظام رسیدم. امروز در سن و سالی که می‌توانم ادعا کنم آستانه پیری است، فهمیدم مشکل اساسی‌تر از این حرف‌هاست که توان من و امثال من برای درست کردن این مسیر و ایجاد یک صنعت خودرو متعالی و از آن مهم‌تر اقتصاد بالنده، کفایت کند. اشکالات بسیار است و بحث‌های کلانی از جمله ساختار بانکداری ضدتوسعه صنعتی، تورم مزمن بالا و متغیر، پیش‌بینی‌ناپذیری سیاست‌های اقتصادی و... حتی برای شرکت‌های بزرگ هم چالش ایجاد می‌کند.

حالا می‌خواهم روی صنعت خودرو متمرکز شوم. در این صنعت می‌توان نوسانات سیاست‌گذاری، سیاست‌های غلط و سیاسی‌کاری در مسیر توسعه را علت‌العلل عقب‌ماندگی آن دانست. متاسفانه در این سال‌ها شرایط طوری پیش رفته که امروز با ساختاری به‌شدت فسادآمیز روبه‌رو هستیم که به‌صورت ساختارمند جلوی شفافیت و اقتصادی عمل کردن می‌ایستد. امروز به‌جای ۲، ۳ خودروساز بزرگ و چند مجموعه‌ساز بین‌المللی، با ده‌ها خودروساز ضعیف و صدها قطعه‌ساز که اکثرا مسیر توسعه را ناقص طی کرده‌اند، روبه‌رو هستیم که تقریبا هیچ‌کدام در سطح بین‌المللی حرفی برای گفتن ندارند. سیاست‌گذاران هم به‌جای اینکه از این مسیر و نتایج آن تجربه کسب کنند، مسئولانه به موضوع نگاهی بیندازند و سیاست‌گذاری‌های خود را اصلاح کنند، در حال متهم کردن خودروسازی‌ها و قطعه‌سازی‌هایی هستند که نتیجه همین سیاست‌گذاری‌ها به‌شمار می‌روند. این سطح از تحلیل جای خود را دارد و در باقیمانده این نوشتار می‌خواهم روی موضوع شرکت‌های کوچک و متوسط متمرکز شوم.

صنعت خودرو، یعنی صنعت تولید انبوه. البته خودروسازان سفارشی هم جای خود را دارد که در ایران اصولا جایگاه مشخصی برای آنها وجود ندارد و قابلیت رشدونمو قانونمند و ساختاری ندارند. با تمرکز بر موضوع تولید انبوه، باید تاکید کنم که هر قطعه‌ای که در این صنعت بخواهد به صورت رقابتی تولید شود، باید با امکانات تولید انبوهی انجام شود که معنی آن سرمایه‌گذاری سنگین است؛ بنابراین اصولا کوچک بودن در مسیر تولید انبوه، مانع ورود به عرصه رقابت است. البته ساختار صنعت خودرو کشور در زمینه قطعه‌سازی به‌گونه‌ای توسعه یافته که بسیاری از قطعه‌سازان همچنان در مقیاس بین‌المللی، متوسط به‌شمار می‌روند. از آنجا که این ساختار اجازه انباشت سرمایه و توسعه مبتنی بر نوآوری را نمی‌دهد، نه این شرکت‌ها به‌درستی رشد می‌کنند و نه جا را برای شرکت‌های جدید کوچک و متوسط باز می‌کنند که مسیر قبلی آنها را با رویکردی جدید طی کنند. نتیجه این شده که همچنان، نرخ تمام‌شده بالاست و کیفیت پایین.

در چنین فضای مسمومی، کپی‌برداری یکی از بدیهی‌ترین راه‌حل‌ها برای ادامه حیات است. حتی شرکت‌های خودروساز مادر برای اینکه کارشان راه بیفتد، خیلی راحت قوانین مالکیت معنوی را زیر پا می‌گذارند؛ بنابراین نمی‌توان انتظار داشت یک شرکت کوچک بر مبنای نوآوری‌های خودش در این صنعت جایی باز کند. در بهترین حالت، شرکت‌های خودروساز و قطعه‌ساز موجود اجازه می‌دهند شرکت یادشده تحقیقات پایه و نمونه‌سازی‌های خود را انجام دهد و به محض اینکه موفقیت‌های عملکردی اولیه را کسب کرد، موضوع نرخ و کیفیت به میان می‌آید و به‌راحتی حق و حقوق شرکت یادشده زیر پا گذاشته می‌شود. بماند که در عمده موارد هم خبری از نوآوری واقعی نیست و همان شرکت‌های مدعی هم خودشان کپی‌برداری کرده‌اند.

به‌عبارتی در یک زیست‌بوم قرار داریم که اصولی و ساختاری نوآوری را خفه می‌کند. این همه تبلیغات هم درباره شرکت‌های دانش‌بنیان، بیشتر یک نمایش بزرگ برای رانت‌خواری است. متاسفانه امسال هم موضوع خیلی جنبه شعاری پیدا کرده و کار تا جایی پیش رفته که شرکت‌هایی که مثلا ۳۰ سال است به یک روش تولید می‌کنند، هم‌اکنون با ۴ تا مدرک ساختگی، مدعی دانش‌بنیان شدن هستند و از مزایای دانش‌بنیانی حداکثر استفاده را می‌کنند. امروز خیلی نگران‌تر از گذشته هستم، چراکه همین نمایش موجود هم بعضا باعث بروز نوآوری‌هایی می‌شود و حداقلش این است که دانشجویان و فارغ‌التحصیلان ما هر چند وقت یک‌بار کورسویی از امید را می‌ببیند. اما سیاست‌گذاران و در رأس آنها وزارت صنعت، معدن و تجارت به‌دنبال تحولاتی هستند که همین اندک توجه به نوآوری که بهانه‌اش داخلی‌سازی است را از بین می‌برد.

وقتی مجلس و دولت دست به‌دست هم داده‌اند و می‌خواهند وزارت بازرگانی را از وزارت صنعت و معدن جدا کنند (و یک دنده معکوس در مسیر توسعه صنعتی بردارند)، وقتی به‌جای رفع موانع تولید، دائم برای تولید و تولیدکننده مانع‌تراشی می‌کنند و راه‌حل اساسی رقابتی‌شدن صنعت را رقابتی‌شدن بازار با شروع گسترده و رانتی و انحصاری واردات خودرو می‌دانند، انتظار داریم چه کسی برای نوآوری در این صنعت سرمایه‌گذاری کند؟ آیا هجوم لشکر خودروهای چینی قابل مشاهده نیست؟ ۵ ماه از شروع امسال هم گذشت. واقعا دستاورد خودروسازان و قطعه‌سازان در زمینه نوآوری اصیل چه بوده است؟ چه کار اساسی برای رفع موانع مسیر فعالیت شرکت‌های نوآور کرده‌اند؟ چقدر فضا برای نوآوری بهبود یافته است؟ اگر برجام درست شود، واقعا چه تضمینی برای حفظ همین معدود نوآوری‌های موجود در مقابل مهاجمان چینی و غیرچینی وجود دارد؟

با بیماری هلندی چگونه قرار است مقابله شود؟ و هزاران پرسش دیگر که در مقابل صنعتگران و به‌ویژه کارآفرینان شرکت‌های کوچک وجود دارد که برای آن در افق کوتاه‌مدت جوابی دیده

نمی‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین