مدیریت توسعه پایدار و محیطزیست
علی مریدی- کارشناس حفاظت و مدیریت زیستمحیطی آب و خاک
استراتژیکترین و حیاتیترین سیاستها در هر کشوری باید مدیریت ساعات فعالیت انسانی، بهویژه در بخش اقتصاد باشد. در ایران طبق قانون کار مصوب سال ۱۳۶۹ هر فرد شاغل حدود ۲۱۰۰ ساعت در سال را به فعالیت در بخش اقتصاد میپردازد. این رقم در جهان در بازه بین ۱۳۵۶ ساعت برای آلمان تا ۲۴۳۷ برای میانمار، متغیر است (آمار سال ۲۰۱۶ میلادی).
در طول نیمقرن گذشته، کشورهایی مانند استرالیا، کانادا، امریکا و انگلستان به ترتیب ۱۳، ۲۰، ۱۰ و ۲۱ درصد در ساعات کاری سالانه خود کاهش دادهاند، در حالی که چین افزایش ۱۰ درصدی را تجربه کرده است.
نکته قابلتامل اما ۳۲ برابر شدن سرانه تولید ناخالص داخلی ( GDP per capita ) کشور چین نسبت به میانگین ۳ برابر شدن این مقدار در کشورهای پیشرفته ذکر شده است. یا کشوری مانند کرهجنوبی که نهتنها ساعات کاری خود را ۱۶ درصد کاهش داده، بلکه رشد ۳۰ برابری را در سرانه تولید ناخالص خود تجربه کرده است.
درباره سرانه ناخالص داخلی و ساعات فعالیت انسانی بهنظر میرسد همه کشورهای پیشرفته همزمان هم ارزش تولید داخلی خود را بالا برده و هم ساعات کمتری را در بخش کاری سپری کردهاند.
گرچه ساعات فعالیت انسانی سالانه بهازای هر کارگر، شاخص مهمی در برنامهریزی اجتماعیاقتصادی است، اما این مقادیر بهخودیخود معرفهای مناسبی برای مسیر پیشرفت یک کشور نیستند. برای معنادار شدن این ارقام باید ۳ متغیر دیگر همراه با آنها مورد تجزیهوتحلیل قرار بگیرد. نخستین این متغیرها، تخصیص ساعات برای لایههای پایینتر هرم اقتصادی یعنی صنعت، کشاورزی و خدمات است که باید بهینه انجام شود و دیگر اینکه مقدار انرژی مصرفی در هر ساعت فعالیت در هر بخش و همچنین مقدار کار و انرژی نهفته در هر ساعت که ناشی از واردات و صادرات کالا و خدمات است نیز باید تعیین شود. در نتیجه این کار، مشخص خواهد شد هر کشور در چه مقدار ساعتی و چه مقدار انرژی برای هر ساعت فعالیت انسانی در بخشی خاص از هرم جامعه خود، سرمایهگذاری کرده است.
در اصطلاح به این نوع نگاه برپایه ساعات فعالیت انسانی و مصرف منابع اکوسیستمی-اجتماعی، متابولیسم جامعه گفته میشود. براساس اطلاعات منتشرشده ازسوی مرکز آمار ایران، در ۳۰ سال گذشته ساعات فعالیت انسانی بخش صنعت در محدوده ۳۲ درصد از کل ساعات بخش کار ثابت مانده است. در همین مدت، بخش کشاورزی با از دست دادن ۷ درصد ساعات خود به رقم ۱۸ درصد و بخش خدمات با ۷ درصد افزایش به ۵۰ درصد از کل ساعات بخش اقتصادی رسیدهاند.
از دید مدیریت توسعه پایدار همبست منابع اکوسیستمی-اجتماعی، مهمترین و نخستین چالش برای بخش کشاورزی ایران است. بهطور سنتی، مردم ایران بخش کشاورزی را قسمتی جدانشدنی از فعالیت اقتصادی میبینند و برای سیاستگذاران، استقلال غذایی کشور امری ضروری قلمداد میشود؛ گرچه زنگ خطر از بین رفتن منابع آبی تجدیدپذیر کشور بیش از چند دهه است که به صدا در آمده است.
به این ترتیب تحقیقات نشان میدهد وضعیت آبی کشور در مقایسه با سایر کشورها، تصویر روشنی از وضعیت وخیم متابولیسم آب در ایران است. طبق اطلاعات بانک جهانی، در طول نیم قرن گذشته ایران حدود ۷۰ درصد سرانه آب تجدیدپذیر خود را از دست داده و در حال حاضر ما حدود ۷۲ درصد کمتر از میانگین جهانی بهازای هر نفر آب در اختیار داریم، این در حالی است که سرمایهگذاری ساعات انسانی بخش کشاورزی در جهان، حدود ۲۳ درصد است که فقط ۵ درصد از ساعات کشاورزی ما بیشتر است. کشور ما بهازای هر ۱۰۰۰ مترمکعب سرانه آب تجدیدپذیر، حدود ۱۱ درصد از ساعات فعالیت انسانی بخش اقتصادی خود را مصرف میکند. این مقدار ۶ برابر بیشتر از قاره اروپا، ۳ برابر بیشتر از نرم جهانی و ۵۰ برابر بیش از سرمایهگذاری نیروی انسانی در بخش کشاورزی به ازای هر ۱۰۰۰ مترمکعب در امریکاست. این بدین معنی است که ایران برای رسیدن به نرم جهانی (نه رسیدن به نرم کشورهایی پیشرفته) نیاز دارد بیش از ۶۰ درصد سرمایهگذاری ساعات بخش کشاورزی خود را کاهش دهد تا به احیای منابع آب تجدیدپذیرش کمک کند و این یعنی از دست رفتن هزاران شغل و کاهش شدید امنیت غذایی کشور. حالا شاید بتوان تصور بهتری از مشکلات بدخیم اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی در کشور داشت.
و اما راهحل چیست و چگونه میتوان بیماری متابولیسم آب در ایران را درمان کرد؟ مشکل بزرگ کشور ما در درجه نخست نرخ پایین مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری است. نمیتوان مسئله توسعه پایدار و محیطزیست را بدون درنظر گرفتن زنجیرههای گرهخورده اقتصادی-اجتماعی مدیریت کرد. طبق آمار مرکز دادههای وبسایت stats.oecd.org نرخ مشارکت اقتصادی کشور چین و قاره اروپا حدود ۷۰ و ۵۶ درصد است، در حالی که این نرخ در ایران حدود ۴۵ درصد است. درنتیجه سرانه ساعات فعالیت کاری سالانه حدود ۶۲۰ ساعت و در چین حدود ۱۳۰۰ ساعت؛ یعنی بیش از ۲ برابر کشور ما. این عامل دست کشور را برای گسترش فعالیتهای اقتصادی تنگ و امکان برنامهریزی طولانیمدت ساختارهای جایگزین بخش کشاورزی را با مشکل مواجه میکند. چالش بعدی سیاستگذاریهایی است که به تقویت بخش کشاورزی به قیمت ضعیف شدن بقیه بخشهای اقتصادی کمک کرده و چالشهای همبست منابع را برای کشور بهوجود میآورند.
تا اینجا مهمترین سنگ بنای موضوع متابولیسم جامعه، یعنی تخصیص ساعات فعالیت انسانی، در بخش اقتصادی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت؛ هرچند همانطور که پیشتر گفته شد انرژی مصرفی در هر ساعت و ساعات پنهان ( embedded ) باید وارد معادلات متابولیسم جامعه شود تا ساختار تحلیل همبست منابع در بستر اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی هرم جامعه کامل شود. دیگر اینکه نخستین گام برای تصمیمگیران کلان کشور درک درست مشکل و عمق مسئله است. همانطور که انیشتین گفته، از یک ساعت زمان باید ۵۵ دقیقه را صرف طرح پرسش و ۵ دقیقه را صرف پیدا کردن راهحل آن کرد.
پرسش درباره روند توسعه کشور و اینکه تا کجا میتوان مسائل بدخیم و درهمتنیده پایداری اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی را به تیم بعدی مدیریت کشور محول کنیم، موردی است که تاکنون نه پاسخی به آن داده شده و نه موردتوجه بوده است. بسیار زودتر از آنچه متصور هستیم، مسئله محیطزیست و منابع اکوسیستم تبدیل به مشکلی امنیتی برای کشور خواهد شد.
به همین جهت با دیدگاهی تلفیقی از همبست منابع با تمرکز بر متابولیسم جامعه و نقش پررنگ ساعات فعالیت انسانی شاید دریچهای باشد برای تحلیل مسائل بدخیم توسعه پایدار کشور و بستری برای ارائه راهحلها و مسیر جایگزینی برای ادامه راه.