فرضیهای بهنام اقتصاد مقاومتی
علی حیدری- کارشناس اقتصاد
از اقتصاد مقاومتی بهعنوان یک تئوری اقتصاد کلان یاد میشود و حاصل ایدئولوژی بوده که در دهه ۴۰ و ۵۰ و بیشتر در بین کشورهای بلوک شرق به کار گرفته میشده است.
اما نمیتوان گفت یک متد یا الگو است، بلکه باید از آن بهعنوان یک فرضیه یاد کرد که همچنان از نظر تئوریک خام است. این فرضیه نیاز به بازنگریهای بیشتر و تعاریف کاملتری دارد.
حدود یک دهه است اقتصاد مقاومتی در کشور تعریف شده و برنامهها و بودجههایی نیز بر مبنای آن نوشته و تعیین میشود. اما برای فهمیدن کارآیی و عملکرد آن باید به تورم موجود در کشور نگاه کرد.
تورم فعلی نشان میدهد یا اقتصاد مقاومتی به خوبی تعریف نشده یا بهدرستی اجرا نشده است. در هر دو فرض هم مسئولان امر باید نسبت به طرح اقتصاد مقاومتی پاسخگو باشند.
متاسفانه بهدلیل اینکه مسئولان لایههای دوم حکومتی در ایران، خود را از هرگونه پاسخگویی و انتقال آمار و داده مبرا میدانند، همچنان بازخورد مسئله اقتصاد مقاومتی و عملکرد آن در هالهای از ابهام قرار میگیرد.
اقتصاد یک علم است و در دنیا هم الگو، شیوه و عملکرد دارد. همه این مسائل در علم اقتصاد تعریف شده است.
باید سوال کرد در شرایط فعلی که اقتصاد دنیا آزمون و خطای خود را انجام داده، چه نیازی است یک تئوری جدید عنوان و خطا و آزمونهای آن در قانون و عملکرد وارد جامعه شود و به صورت آماری فرآیند آن را تکمیل کنیم؟
گفته میشود یکی از دلایل طرح اقتصاد مقاومتی در واکنش به تحریمها بوده است. اما اقتصاد کشور و صنایع داخلی بیش از اینکه تحتتاثیر تحریمهای خارجی باشند، درگیر خودتحریمی سیاستگذاران اقتصادی هستند.
بهطور مثال در حالحاضر که مشکل نقلوانتقالات بانکی وجود دارد حتی اگر با مذاکرات هم به توافق برسیم، باز هم FATF بزرگترین سد و مشکل در روند مبادلات مالی خواهد بود. از سوی دیگر، اگر حتی بهترین صنایع خودروسازی جهان را در ایران پایهریزی کنیم، چون صنعت خودرو ایران کاملا دولتی است، باز هم به مشکل برمیخوریم.
در واقع بخش خصوصی اجازه مانور در اقتصاد ایران ندارد. دولتها در اغلب بخشهای اقتصادی ایران خود را حاکم میدانند و پاسخگویی مناسبی نسبت به شرایط اقتصادی ندارند؛ بنابراین حتی اگر بهترین اقتصاددان را با بهترین تئوریها بر سر کار بگذاریم، چون در اجرا دست سیاستگذار اقتصادی بسته است، نتیجه و بازخورد مثبتی بهدنبال نخواهد داشت.
پایه اقتصاد مقاومتی به دورانی برمیگردد که کشورهای بلوک شرق که شوروی یکی از موفقترین الگوهای آن بود، مسئله خودکفایی را مد نظر داشتند.
پایهریزی اقتصاد مقاومتی هنوز ریشه در تفکر اقتصادی آن دوره دارد. اما امروزه اگر بخواهیم تولید داخلی را هم توسعه دهیم، حتی در بسیاری از موارد براساس هزینه-فرصت صرفه اقتصادی وارد کردن یک کالا بیش از تولید آن است.
بزرگترین ضربهای که در حالحاضر به تولید در ایران وارد میشود، ثابت نگه داشتن دستوری نرخ ارز است. پایین نگه داشتن نرخ ارز برابر با یارانه دادن به تولیدکننده خارجی و به صرفه بودن کالای خارجی است. این مسئله بزرگترین سد در مقابل تولیدکننده داخلی است.
اگر مقوله دستوری بودن قیمتگذاری نرخ ارز برداشته شود، بهراحتی برای تولیدکننده و مصرفکننده مشخص میشود چه کالایی تولید و چه کالایی مصرف کند.
همین یک مقوله اگر در ایران اجرایی شود و نرخ ارز دستوری مشخص نشود میتواند به تولید در کشور کمک کند. اما آنچه از اقتصاد مقاومتی تا امروز مشاهده شده اگر با همین سبک و سیاق پیش برود، ادامه همان اقتصاد دستوری است.