روزگار بلاتکلیفی و دولت محترم
ناصربزرگمهر نویسنده و روزنامه نگار
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
در روزگاری که دیگر روزگار وصل نیست و دولت متبوع، با انواع گرانی، تورم، بیآبی، بی برقی تا کاهش پول ملی، قلب و روح ملت را نشانه گرفته است، حفظ مدیریتهای کوتوله و حذف صفرها و گرفتن انواع مالیاتها از تورمهای خودساخته و دست کردن در جیب مردم و بیتوجهی به قشر آسیبپذیر، راهحل اقتصادی نیست.
دولت نشان داده که همه تمرکز خود را صرف خودیها کرده و شعاردادن و طلبکاری از ملت را در سرلوحه خود قرار داده و اقتصاد مردم را در شرایط جنگ و صلح رها کرده است.
شاید بهترین عنوان برای این روزها، روزگار بلاتکلیفی باشد.
روزهایی که هوا آنقدر گرم شده است که نمیتوانی پتو را بر سرت بکشی و زیر لحاف مادربزرگ پنهان شوی و خودت را به کوری و کری بزنی و سختیها و بیتوجهی مقامات و حرفهای شعاری صدمن یک غاز را نبینی و نشنوی.
هرچند سختیهای روز سخت، برای مردم تلاشگر ایرانزمین، در طول تاریخ کهن چندهزارساله، مهم نبوده و نیست.
ژن ایرانی، اسکندر و مغول و عرب و افغان و روس و ترک و صدجنگ کوچک و بزرگ را پشت سر گذاشته و امروز هم میتواند روزهای سخت را از سر بگذراند.
اما با روزهای تلخ چه کنیم؟ روزهای تلخ را نمیتوان به سادگی، در چاله کرد و خاک بر سر آن ریخت.
این دیگر سختی نیست، مرگ زندگی است، مرگ بهترین لحظات عمر انسان است که در بیحوصلگی زمان، از بین میرود.
هیچکدام از مردم، با هر سن و سال و موقعیت شغلی و کاری و جغرافیایی و مسئولیت اجتماعی، نباید بلاتکلیف بمانند، جوان امروز کلافه است، مردم خسته هستند، گرانی و تغییر قیمت روزانه اجناس و فشار سازمانهای دولتی و خصوصا اجحاف سازمانهای مسئول بدون مسئولیت، مثل مالیات، تامین اجتماعی، آب، برق، مخابرات، شهرداری و امثالهم از حدعادی و قابل تحمل گذشته است.
پیشرفت دنیای مجازی وگسترش فرهنگ خبرنگار شهروند، باعث شده که همه از حال همدیگر با خبر و نتیجههایی که حاصل میشود، از تحمل یک جامعه درحال ویرانی اقتصادی و اجتماعی فراتر است.
فیلمهایی که اخیرا در مورد پاداشهای میلیاردی هیاتمدیرههای شرکتهای دولتی در موبایلها میچرخد، با حداقل حقوق ده بیست میلیونی اکثریت مردم، هیچ شباهتی با هم ندارد و عجیب است که ریاستجمهوری از کنار این موضوعات به سادگی میگذرند.
طبقات اجتماعی درحال ریزش هستند، طبقه ۱۰ اقتصادی، هر روزثروتمندتر و طبقه ۱ اجتماعی، هر روز فقیرتر میشود. و هشت طبقه بین ۱ و ۱۰ کاملا جابهجا شده و تقریبا همه یکی دو درجه نزول کردهاند.
ثروت فردی و افزایش قیمت سرمایههای مهم مردم مثل خانه، ماشین و وسایل زندگی، یک شوخی مالی تلخ است، که از همین تلخی هم دولت به کمک مجلس میخواهد جیب خود را پر کند و مالیات بر افزایش تورمی از ماشین و خانه سکه و طلای مردم را نشانه گرفته است.
واژههای میلیاردر و میلیونر، روسپی زبان اقتصاد شدهاند وگرنه بنده خدایی را که صاحب یک موتورسیکلت درب و داغون چندهزارتومانی که باید به اسقاطی سپرده شود را، نمیتوان میلیونر نامید.
اگر پراید ده بیست هزارتومانی را آن چنان گران کردهاید که چند صدمیلیون قیمت پیدا کرده است که نشانه ثروت مسافرکش سرگردان خیابانها نیست.
لیبرالیسم اقتصادی فعلی بانگرش سوسیالیستی، به هرچیزی شبیه است، جز یک اقتصاد سالم اسلامی، که توسط قدرتمندان در دولتهای قبلی و در دنیای اقتصاد شکل گرفت و امروز همچنان دیوانهوار سفره خالی مردم را نشانه گرفته و میتازد.
بیکاری جوانان، غیرفعال شدن کارخانهها، بیبرقی و تعطیلیهای پیدرپی به هر بهانه بیربط، از کار انداختن خط تولیدی است که در این چند سال گذشته، مقام معظم رهبری بر آن تاکید ورزیدهاند و باعث نابودی کامل این اقتصاد و تولید نیمبند شده است.
در غیاب خبررسانی قابل اعتماد ملی، گاهی شایعه و دروغ چنان با حقیقت درهم میآمیزد که واقعیت هرگز نمود پیدا نمیکند.
مسئولینی که افکار عمومی را با دروغهای پیدرپی و تغییر حرفهای خود، به بازی گرفته و اعتماد عمومی را به سادگی آب خوردن خدشهدار کرده و میکنند، باید پاسخگوی صدیق ملت باشند، نه شبیه سخنگویان دولتی حرف بزنند.
ببینید اوضاع چقدر آشفته است که ریاست محترم جمهوری، خودشان در همین روزها فرمودند: (خدا وکیلی خیلی حرف میزنیم، ولی عمل نمیکنیم).
آقای رئیسجمهور
اگر مسئولین شما زیاد حرف میزنند و یا حرف زدن را بلد نیستند، که نیستند، حداقل حرف نزدن را با آنها تمرین کنید.
مخاطب بسیاری از صحبتهای جنابعالی، در طول یک سال گذشته معلوم نیست، چه کسی یا کسانی هستند؟ ما که گیج شدهایم.
جنابعالی و مقامات به گونهای صحبت میکنید که مثل این که مردم باعث بیآبی و بیبرقی و گرانی و تورم و بیکاری و قطع ارتباط با جهان و تعطیلی مملکت شدهاند.
آقای رئیسجمهور
جنابعالی در همه سالهای گذشته، یا وزیر بودهاید یا وکیل و حالا هم رئیسجمهور عزیز ما هستید و در همه شرایط نقش داشتهاید.
آیا بهداشت و سلامت مردم و وضعیت دوا و درمان و بیمارستانها مورد تایید شما است؟ نتیجه چندسال وزارت شما چه بوده است؟
ظاهرا آقایان و یکی دو خانم دولتی متوجه نیستند که مسئول همه این شرایط، سیاستهای پیدرپی دولتها و خود این هزارچهره ماندگار هستند که مرتبا میزهایشان را با یکدیگر عوض کردهاند.
هرکدام که مدتی از مسئولیت کنار میروند، به گونهای سخن میرانند که مثل اینکه هیچ نقشی در این تصمیمات نداشتهاند.
در حال حاضر هم، ظاهرا موج گرانیها انتهایی ندارد و قرار نیست کاری انجام شود، همه مشاغل سرگردان شدهاند، هیچ کس به فردای بهتر فکر نمیکند، بانک مرکزی کوچکترین گامی در جهت ارزش پول ملی بر نمیدارد، ارزها هر روز گرانتر میشود، خواربار و نان و ماست مردم هم دست تولید گرانی است که همه چیز را دلاری محاسبه میکنند و یک بطری آب کوچک چند سیسی را ده هزارتومان میفروشند.
آقای رئیسجمهور میفرمایند هرکس که راهحلی دارد بگوید و بفرماید و البته نمیفرمایند که مردم چگونه بفرمایند؟
شما که بهتر میدانید، کسی نمیتواند از چند کیلومتری شما و وزرایتان رد بشود. همه درها بسته است، راهبندها را بردارید، تا اندیشمندان، طرحهایشان را ارایه کنند.
مسئول چنین وضعیتی دولت و شخص رئیسجمهور است.
هفته دولت را به دولت محترم و دولتیون تبریک میگویم، اگر جایی برای تبریک مانده است.