تا چهآید نقش و نوشتار را
بابک بهاری : نقش و اهمیت نوشتار در تصاویر و اهمیت محل جایگیری و اندازه آنها و معنایشان از هیچکس پوشیده نیست.برای پی بردن به اهمیت آنچه گفته شد باید ابتدا به سوالات زیر پاسخ داد. نقش نوشتار در آثار تصویری(عکس، نقاشی) چیست؟ اندازه فونت، قلم، رنگ نوشتار و سایر عوامل فرمی چه تاثیری بر مخاطب میگذارند و درجه تاثیرگذاری هر یک از شاخصهای یاد شده چقدر است؟ اصولا تفاوت نوشتار با تصویر چیست؟
عکاس: علی خرم
کادر عمودی، سیاه و سفید، مستندی از یک عکاس شاغل و لوازماتش.
عکس از لحظه استراحت و نوشیدن چای توسط عکاسی خیابانی است. تمامی عناصر حاضر در صحنه حتی نوشته بالای سر عکاس اشاره به موقعیت کارکتر دارد و تصویر یک اینهمانی صرف است. خلاصه زندگی و شغل انسانی که آغشته با هنر شده و نکته بنیادی و مستند عکس میباشد که با بهرهمندی از هنر عکاسی به تصویر کشیده شده است. حضور مثلث دیداری(نمونه کاری سمت راست و متن نوشته در سمت چپ در بالا و استکان چای و دوربین در کنار پای کارکتر) و نوار تیره آبراه برای نگه داشتن نگاه ما در صحنه و قفل زرد رنگ در پشت سر شخصیت عکاس حضوری کلیدی و موثر دارد که پس از مطالعه دیداری تصویر پی به اهمیت تک تک نکات گفته شده خواهیم برد. عکس یک خلاصه زندگی و یک شغل خلاصه شده یادآور بزرگانی چون کارتیه برسون و آنسل آدامز و یوسف کارش با این تمایز بزرگ که کارکتر ما رنجهای خیابان را هر روز و هر لحظه در آلبوم خاطراتش ذهنش ثبت میکند و ما عکسهای او را در آلبومها ادارات ذخیره میکنیم. باری نوشته درون تصویر به لحاظ مفهومی با توجه اشارهاش به زمان میتواند محل تعمق و مکثی بر چرایی بخاطر قید زمان و رنگ باشد. تقسیمات چندگانه فضا یکسومهای عمودی و افقی و حضور اشکال هندسی در عین توازن بخشی به اثر نوعی رخوت و سکون به تصویر بخشیده که با قفل بسته میتواند اشاره به رخوت و کسادی کار عکاس اشاره داشته و نوعی همگونی و همخوانی را پیش آورد. باری شاید پیش عکاس نرویم اما: ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم/ای بیخبر از لذت شرب مدام ما.
عکاس: فرشید اشکر
کادر عمودی، سیاه و سفید، مردی خوابیده بروی نیمکت و پنجرهای بالای سرش با سه تابلو نوشته در کنار پنجره.
نقش نوشتهها در تصویر بسیار مهم و تعیینکننده و محل ایده و مفهوم هستد و به لحاظ شکلی و شئی محل توجه و وزن عکس هستند. پزشک، مرگ، سوگواری کلمه هایی هستند که چینش شان یک توالی و توازی را در ذهن ایجاد میکند که گویی ترتیبگذاری شان بر اساس آنچه پیش میرود چیدمان شده است. در حقیقت نوشتهها هم بلحاظ بزرگی و هم قدرت معنایی شان چنان سیطرهای بر تصویر پیدا کردهاند که کارکتر را در بیشتر اوقات از یاد میبریم، بماند که نحوه حضورش(خواب) تداعی و ادامه همان ماجراست. پنجره باز و مقوله مرگ و پرواز روح و سایر کلمات از این جنس آنهم بر فراز مرد خوابیده بسترسازی جالبی برای پرداختن به کلمات نصب شده بر دیوار هستند. حذف رنگ در خدمت فضاسازی خاکستری و رخوت از کار گیری فرم در خدمت محتوا حکایت دارد. کادر عمودی و پرواز روح نیز از بسترسازی هنرمند بهمراه سایر ترفندهایش برای همراهی و همدلی ماست که با بهرهمندی از فرم کاملا موفق بوده خصوصا که در این نمایش کارکتری تنها همانند مخاطب در صحنه حضور دارد. تنهایی انسان و مواجهاش با مرگ، شتری که پشت همه درها میخوابد اینک در برابرمان خواب رفته است. فضاهای خاکستری دیوارها هم جایگاهی برای تفکر ماست و هم استراحتگاهی برای وقتی بخواهیم کمی مکث کرده و سپس گردش را ادامه داده بماند که رنگ خاکستری رنگ تعمق و سکوت است و باید مراقب کسی که در خواب است نیز باشیم، شما اینگونه فکر نمیکنید؟.
عکاس: کامبیز طاهری آبکنار
سیاه و سپید، کادر مربع، کلمه احتیاط و مردی فروشنده با چهار چرخهای در کنارش، مغازهها و دو ماشین و خیابان و تابلو ها.
فروشندهای با چهار چرخهاش با احتیاط از کنار ما گذر میکند و اتفاقا بحث اهمیت اندازه و جای قرار گیری عناصر در صحنه را بخوبی یادآوری میکند، که نشان میدهد چگونه با توجه به فرم میتوان ایده و مفهوم را بهتر ارائه داد. نخست کلمه احتیاط، اندازه، رنگ و جایش در تصویر است که خود را به رخ میکشد و سپس سایر نوشتهها و تابلوها و ماشینی که در صحنه است دیده میشود بماند که انرژی درون صحنه به جهات مختلفی پراکنده شده است. پراکندگی متنها بلحاظ معنایی و فرمی نوع رنگ، اندازه در حقیقت هرکدام ساز خویش را میزنند و تنها نکته جالبشان تشکیل یک مثلث دیدگانی هست که به دلیل ناهمگونی شان چیز چندان چشمگیری نمیشوند. حضور ماشین سفید و عمق بخشی به عکس را نمیتوان نادیده گرفت هم تضادش با ماشین تیره جلویی که چهار چرخه پوشاندهاش و هم با توجه به اینکه رابطهاش با چهار چرخ ارگانیک و مفهومیست حکایتهای دیگر را رقم میزند، فاصلههای طبقاتی و موقعیتی بین انسانها یاد آور میشود و در نهایت هم چون روابط بین سایر نوشتارها با ماجرای جلوی صحنه چندان مرتبط نیستند حضور اتوموبیل چشمگیرتر و نقطه اتکایی شده است. در جلوی صحنه با وجود اینکه کارکتر نگاه و حرکت سر بسمت خروج از سمت مخالف کلمه است و نهایت عدم احتیاط! اما این اندازه و جایگیری نوشته احتیاط است که تعادل را در صحنه نگاه داشته و خصوصا که این کلمه با بار معنایی هشدار و توجه در ناخودآگاه ذهنی بیننده همیشه همراهش است. به هر حال همیشه مواظبیم که گربه شاخمان نزند. چرا که شرط عقل است احتیاط.
عکاس: سیدمهدی حسینی
سیاه سفید، کادر افقی، دیوار نگارهای از هجوم پنج گاو وحشی خشمگین بسوی اسکلتی از همجنسان خود و در بالایش شماره تماس برای فروش کلیه.
عکس نمایش اهمیت و تاثیر گذارتر بودن بین نقاشی و نوشتار از سویی و اهمیت تجمیع این دو با رعایت فرم و جای گیری عناصر با کادربندی مناسب همراه شده است. کادر بندی افقی برای بیان داستان و حفظ تنش در مرکز عکس که در واقع در یکسوم عمودی کناره است، به روال داستانگویی بسیار کارآمد شده است. اندازه نوشتار و برابری تقریبی با نقاشیها که به لحاظ رنگ تیره تر از آنها شدهاند از دیگر نکات توازنی صحنه هستند و جالب اینکه این امور اتفاقی اتفاق افتادهاند. تشکیل مثلث جلوی عکس نخست از کج بودن اثر جلوگیری کرده و از سویی هم زاویه مورد نظر هنرمند را امکانپذیر کرده است و مثلث کوچک بالا در این توازن نقش متناسب با وزن خودش را ایفا کرده است. رابطه نوشتار فروش کلیه، و حضور نگارههای گاوهای خشمگین اتفاق قابل توجهی است که گویی حس پیشاپیشی همدلی با بینندگان را نسبت فروش کلیه( از شدت فقر) بر میانگیزاند و گویی این امر اتفاقی عمدی و ارادی انجام گرفته است. باری با یک نوشته و نگارهای که در دیوارهای پیاده رو همانند غارنگارهها موجه هستیم که یکی کار بیلبورد را انجام میدهد و دیگری به دلیل ناقص بودن تصویر فقط میتواند بنوعی مکمل نوشتار تلقی شود. آنچه مهم است انرژی و حرکت مستتر در عکس بعلاوه خشم است و دیگر آنکه تمامی مباحث پیرامون یک اثر فکر شده(نقاشی) و یک اگهی فی البداهه(فروش کلیه) شکل گرفته، متن و تصویر که هر دو به چیزهایی اشاره دارند که نیستند و در حقیقت نقش و نوشتار به مقولاتی که در اندیشه ما هستند اشاره دارند، از سویی حساسیت گاوهای وحشی نسبت به همنوعشان و از سویی بیاعتنایی انسان به همنوع خود برانگیزاننده احساس تلخ از این موقعیت است، و این احساس چه پر شور درون ما میتازد.
سخن پایانی
اندازه، جایگیری، نوع کادربندی(همتراز سوژه، بالاتر و یا پایینتر از سوژه و...)، چه بودن و سایر نکات مربوط به فرم نقش تعیین کنندهای در انتقال محتوا به مخاطب دارد. آثار فوق بیشتر به همین لحاظ مورد بررسی قرار گفت.
سوزنی کوهی بجنباند/ حال کوه سوزن بخواند.