از تدوین چشمانداز تا راهبرد فناورانه
خودروساز موفق آینده کیست؟ پرسشی که زمانی پاسخی روشن و بدیهی در مرزهای ظرفیت بالای تولید، توانمندی مهندسی و اعتبار برند میجست، امروز به مفهومی دشوار در ادبیات صنعت خودرو بدل شده است؛ چراکه تحولات فناوری، دگرگونی زنجیره ارزش جهانی، گذار به الگوهای نوین حملونقل و تغییرات سیاسی، چارچوبهای گذشته را بنیادی تغییر داده و تعاریف پیشین دیگر کارآمد نیستند و بازاندیشی در مفاهیم حملونقل و خودروسازی را الزامی کردهاند. به گفته علی میرزاییسیسان، پژوهشگر حوزه خودرو، درک آینده این صنعت دیگر نمیتواند صرفا بر پیشرفت فناورانه تکیه کند؛ نقطه واقعی تحول در گذرگاه درهمتنیدهای از اولویتهای زیستمحیطی، چرخههای نوین انرژی از تولید تا مصرف، جهشهای فناورانه، تحولات اقتصادی و تنشهای ژئوپلتیک پیشبینیناپذیر قرار دارد و همین همنشینی متنوع است که زمینه شکلگیری اشکال نوین جابهجایی و بازتعریف روابط زندگی شهری، رفاه جمعی و زیرساختهای مدنی را ممکن میسازد. در ادامه گفتوگوی صمت با این کارشناس صنعت خودرو را درباره آینده صنعت خودرو ایران میخوانید.

در ابتدا بفرمایید با توجه به تغییر و تحولات اساسی که در اقتصاد و صنعت جهان شاهد آن هستیم، یک صنعت خودرو موفق در آینده را دارای چه ویژگیهایی میدانید؟
موفقیت یک خودروساز در آینده، نه در پذیرش منفعلانه فناوریهای نوین، بلکه در تسلط بر منطق پیچیده نوآوری سیستمی نهفته است. در این دیدگاه، نوآوری دیگر عنصری بیرونی نیست، بلکه به ویژگی ذاتی اکوسیستم شهری بدل میشود که در پیوندی ارگانیک با دینامیکهای زیستمحیطی، ساختارهای صنعتی و واقعیتهای اجتماعی-اقتصادی قرار دارد. این نگاه سیستمی، ما را ملزم میکند الزامات اقلیمی، توسعه فناوریهای پاک و اهداف اقتصادی-اجتماعی را نه بهصورت موضوعاتی مجزا، بلکه همچون اجزای یک کل بههمپیوسته در کانون توجه قرار دهیم. درک این کلیت منسجم، نیازمند مطالعهای عمیق از تجارب بینالمللی است؛ مطالعهای که از رصد صرف ابزارهای رفاهی داخل خودرو فراتر رفته و به تحلیل انتقادی ظرفیتها، تضادها و تعاملات میان حکمرانی، راهبردهای سازمانی و کنشهای جمعی میپردازد. درسهای آموخته ازتحلیلهای کشورهای پیشگام در خودروسازی، اهمیت بازنگری مداوم در نظریهپردازی و اجرای راهکارهای عملیاتی را دوچندان میکند و به شتاببخشی گذار منطقی یاری میرساند. همانگونه که در جهان زیستی، شکل و ساختار موجودات در پاسخ به نیازها و شرایط محیطی دائما تغییر میکند، خودروسازان موفق نیز ناگزیر از سازگاری پیوسته، بازتعریف ساختارها و یکپارچهسازی عناصر نوین هستند. بر این اساس، موفقیت پایدار در بازار جهانی، فراتر از مطالعات سطحی، محصول بازآفرینی مداوم در نقش و اجزای کلیدی ذینفعان است. این همان جوهره نوآوری سیستمی است: توانایی تغییر شکل برای بقا و پیشرفت در یک محیط دائما در حال تحول.
بااینهمه، آنچه امروز درباره صنعت و بازار خودرو با اطمینان میتوان گفت، پیشبینی قطعی تحولات آینده غیرممکن، ولی درک روندهای غالب امکانپذیر است؛ دورهای فرارسیده که هیچ تحول و هیچ پیشگامی در آن دائمی نیست: رهبران امروز ممکن است فردا به حاشیه رانده شوند و بازیگران کماعتبار دیروز با جهشی سریع فاصلهها را جبران کنند، زیرا نه مقیاس تولید و نه اعتبار برندهای باسابقه دیگر ضامن بقا هستند. آینده از آن بنگاههایی خواهد بود که بتوانند چابکی دانشبنیان را باتجربه و منابع غولهای سنتی پیوند بزنند؛ پیوندی دشوار که "حاکمان نوین جادهها" را نه از دل انحصار فناوران نوگرا و نه صرفا از سنتگرایان باتجربه، بلکه از ائتلافی هوشمند میان این دو برمیگزیند و تنها کسانی که این شکاف را به فرصت بدل کنند، ظرفیت تبدیلشدن به پیشگامان پایدار عصر جدید خودرو را خواهند داشت. در نهایت، توانایی اندیشیدن سیستمی یعنی فهم وضعیت بازار و صنعت جهانی و پیوند نیروهای زیستمحیطی، انرژی، اقتصادی و فناورانه در بستر شهر، باید به اصل محوری پژوهش و کنش بدل شود تا خودروسازی از سطح تکنولوژی فراتر رود و به دانشی راهبردی برای تحقق آرمانهای توسعه پایدار، عادلانه و تابآور شهرهای آینده تبدیل گردد.
صنعت خودرو ایران را چگونه میبینید؟
بررسیها حاکی از آن است که چشمانداز صنایع امروز به شکلی برگشتناپذیر با رقابتهای فناورانه، ژئوپلیتیکی و زیستمحیطی درهم تنیده شدهاند. جهانیشدن زنجیرههای تأمین، شتاب جدال بر سر فناوریهای سبز، الزامات اقلیمی و خیزش دوباره ملیگرایی صنعتی، آینده صنعت را به عرصهای کاملا راهبردی بدل کردهاند. در چنین بستری، پرسش کلان مربوط به کشورمان در حوزه خودروسازی "آینده صنعت ایران چیست؟" ناگزیر با پرسشی مکمل دیگری گره میخورد: "صنعت آینده ایران چه ویژگی خواهد داشت؟" این دو پرسش در نگاه نخست مشابهاند، اما در حقیقت دو چشمانداز متمایز را نمایندگی میکنند. "آینده صنعت ایران" ناظر بر سرنوشت صنایع از جمله خودروسازی موجود است؛ سرنوشتی که هم از نیروهای درونی، همچون منابع انسانی و سیاستهای اقتصادی، و هم از دگرگونیهای بیرونی، از جمله رقابتهای جهانی و تحولات صنایع اثرگذار بر ایران، تأثیر میپذیرد. در مقابل، "صنعت آینده ایران" بر شکلگیری تحولات نوظهور تمرکز دارد؛ صنایعی برآمده از تلفیق فناوریهای نوین، تغییر نیازهای اجتماعی و ضرورتهای زیستمحیطی، همچون انرژیهای پاک، هوش مصنوعی و حملونقل هوشمند.
البته هیچ صنعتی، حتی خودروسازی ایران، نمیتواند سرنوشت خویش را مستقل از واقعیتهای اقتصادیاجتماعی داخلی و تحولات جهانی تعیین کند؛ چراکه رقابت چین و اروپا بر سر سلطه بر فناوری باتری، سیاست بازصنعتیسازی ایالاتمتحده و فشارهای اقلیمی بینالمللی دیر یا زود بازار ایران را نیز دربرمیگیرند. بنابراین، آینده صنعت ایران تنها با ترکیب دو رویکرد قابل درک است: از یکسو شناخت دقیق روندهای جهانی و پیامدهای آن بر ساختار ملی و از سوی دیگر بهرهبرداری از فرصتهایی که صنایع نوظهور همچون انرژیهای پاک، هوش مصنوعی و حملونقل هوشمند فراهم میکنند. این چشمانداز در نهایت در یک مفهوم خلاصه میشود و آن «آینده» است؛ سرمایهای مشترک و گرانبها که نه افقی دستنیافتنی، بلکه دارایی واقعی امروز ماست و همچون اقتصادی باثبات، بازاری پویا، تجارتی کارآمد و پیشگامی فناورانه، نیازمند برنامهریزی و صیانت است. آینده اگرچه ثمراتش گاه نصیب نسل حاضر نمیشود، اما سرمایهای جمعی است که در بلندمدت بیش از هر چیز به فرزندان و آیندگان تعلق دارد.
اشتباه ما در صنعت خودرو کجا بوده؟ ارزیابی شما از چارچوب کلی صنعت خودرو ایران چیست؟
تاریخ گواهی میدهد چرخه رفاه ملتها فراز و نشیب دارد؛ نیروی کار پیر و جوان میشود و پرچم نوآوری برای همیشه در اختیار ملتی نمیماند. اما آینده را اگر امری دوردست و منفعل انگاریم، بزرگترین سرمایه خویش را تباه ساختهایم. خطای استراتژیک آن است که آینده را در مقیاسی فردی تعریف کنیم یا محدود به بازه چندساله، درحالیکه بیش و پیش از هر چیز، آینده مفهومی جمعی و سرنوشتی مشترک و بلندمدت است. این آینده مشترک در قالب "چشماندازی ملی" تجلی مییابد؛ روایتی فراگیر که دولت و ملت، دوشادوش هم، برای تحقق آن بسیج میشوند. زمانی که محدودیتهای زمان فعلی قطعی و ابدی جلوه میکنند، همین چشمانداز است که یادآور میشود شرایط تنها اموری گذرا هستند و ریتم زمان و مکان در هر جامعه منحصربهفرد است. شناخت این تمایز، اگر بهدرستی صورت گیرد، به بزرگترین مزیت بدل میشود. اما متأسفانه در حوزه حملونقل و خودروسازی ایران، سالهاست که نه چشماندازی تحریر شده و نه تنظیمات بروزرسانی شده است. این انفعال به معنای از دست دادن فرصتهای صنعتیشدن است. گرچه فرصت طلایی صنعتی شدن، شاید تنها یکبار در تاریخ هر کشوری رخ دهد؛ اما حتی اگر آن دوران برای ما سپری شده باشد، راهبرد "مشارکت هوشمندانه در زنجیره تامین جهانی" همچنان گشوده است. نتیجه و موتور محرک این مشارکت، همان روایت مشترک است: تصویری روشن از آنچه در کشور ما بومی خواهد شد؛ مهارتهایی که در این خاک خواهد رویید؛ مشاغلی که پدید خواهد آمد و محصولاتی که به جهان عرضه میشوند. هنگامیکه این چشمانداز در کلاسهای درس، کارگاهها و نهادهای عمومی طنینانداز شود، حرکتهای پراکنده به نیرویی همسو و منسجم بدل خواهند شد. برای درک تأثیر چنین چشماندازی بر یک صنعت، کافی است به صحنه رقابت جهانی در خودروسازی بنگریم و وضعیت ایران را مطاقبا بسنجیم. آینده این صنعت برای قدرتهای پیشرو دیگر صرفا به معنای "ساخت خودرو" نیست؛ بلکه عرصهای راهبردی است که سیاست، فناوری و اقتصاد و فشار عوامل زیستمحیطی در آن برای تعریف آینده حملونقل به هم میپیوندند. چین با تکیهبر نوآوری فناورانه، اروپا با تمرکز بر اهداف اقلیمی، و ایالاتمتحده با شعار بازگرداندن تولید، هر یک به این پرسش پاسخ گفتهاند که "صنعت خودروی ما در خدمت کدام هدف بزرگتر ملی است؟". تحولات اقتصادی صنعتی و سیاسی خودروسازی نشان میدهد که آینده صنعتی را امری از پیش تعیینشده نمیتواند باشد، بلکه آن را بر محور راهبردی خود میآفرینند.
همانطور که اشاره کردید، صنعت ما در یک انفعال عجیب گرفتار شده، راه رهایی از این وضعیت چیست؟
برای رهایی آینده صنعتی ایران از قید انفعال و تقدیرگرایی و تبدیل آن به چشماندازی عملی و دستیافتنی، پیش از هر چیز باید مقصد صنعتی کشور با جسارت و واقعبینی ترسیم و محور بازآرایی تولید مشخص شود؛ سپس مسیر دستیابی به این مقصد "از پایان به آغاز" طراحی شده تا پیوندی منطقی و منسجم میان چشمانداز مطلوب و نقطه آغازین امروز برقرار شود. خاستگاه چنین تغییری در انطباق منابع و نیازها نهفته است و لازمه آن، ایجاد نهادهای قدرتمندی است که از یکسو توان ارزیابی بازار و سنجش عملکرد را داشته باشند و از سوی دیگر، با سازوکارهای مالی کارآمد، بهرهوری دانشبنیان و نوآوری فناورانه را تشویق و پاداش دهند. تنها در پرتو چنین رویکردی است که آینده صنعتی کشور از سطح شعار فراتر میرود و به راهبردی پایدار و عملی برای توسعه بدل میشود. در صنعت خودروسازی، نقطه شروع پوستاندازی واقعی، بازشناسی دقیق موقعیت کنونی در زنجیره ارزش جهانی است؛ جایگاهی که بهرغم کسب رتبه شانزدهم جهان از نظر حجم تولید، بیش از هر چیز بر ظرفیت مونتاژ و سختافزار متکی است و نه بر نوآوری فناورانه بومی. وابستگی به فناوریهای وارداتی و تمرکز بر تولید سختافزاری سبب شده صنعت خودرو از قافله جهانی نوآوری در زمینه نرمافزار، دیجیتالیسازی و سامانههای هوشمند عقب بماند.
با این همه ناگفته نماند کخ ایران از سرمایهای کمنظیر برخوردار است: نیروی انسانی غنی و توانمند در رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات که تاکنون در چارچوب یک مأموریت ملی روشن برای جهش صنعتی به کار گرفته نشده است. بهرهگیری هدفمند از این سرمایه انسانی برای پژوهش، خلاقیت و ارتقای خودکفایی فناورانه میتواند این صنعت را از مسیر وابستگی به مدار نوآوری و رقابتپذیری وارد کند. بنابراین اگرچه امروز جایگاه ما در زنجیره جهانی محدود است و عقبماندگی فناورانه انکارناپذیر به نظر میرسد، اما تکیهبر ظرفیتهای علمی و انسانی کشور نشان میدهد که این وضعیت بحرانی نیست، بلکه چالشی قابل مدیریت است که با برنامهریزی دقیق میتواند به سکوی جهش صنعتی بدل شود. بحران اصلی ما، فقدان ایمان به اینکه نیروی انسانی غنی و توانمند کشورمان میتواند آینده صنعت خود را آنگونه که میخواهیم، بسازیم.
آینده گرانبهاترین دارایی جمعی ماست که ارزش آن با مشارکت همگانی برای ساختنش، شکوفا میشود. مشارکت فراگیر، بر ارزش آینده میافزاید و بیتفاوتی، آن را بیارزش میسازد. همراهان این راه، تمامی اقشار جامعه از کارگر و دانشجو گرفته تا کارآفرین و مهندس، و از کشاورز تا سیاستگذار و سرمایهگذار هستند. پیوند ایده و عمل، اعتماد را تقویت میکند، ظرفیتها را توسعه میدهد، محصولات را بهبود میبخشد و به پیشرفت شتاب میدهد. در نهایت، رفاه بر پایهیک اقتصاد صنعتی شکوفا میشود. دستیابی به این مهم، نیازمند باوری جمعی به اقتصاد تولیدمحور و تحقق آن در میدان عمل است. چشمانداز، مسیر را روشن میسازد؛ کوشش، شایستگی خلق میکند و پایداری، ثمره این تلاش را تضمین میکند.
در نهایت چه توصیفی از مسیر آینده صنعت ایران دارید؟
آنچه از چرخههای صنعتیشدن و صنعتیزدایی کشورها و نیز از فرازوفرود پیشگامان فناوری برمیآید، این است که آینده هیچگاه قطعی و تضمینشده نیست. تنها شرکتهایی که جسارت بازاندیشی در فلسفه چرایی حملونقل، انرژی و خودروسازی (و المانهای وابسته دیگر) را توأم با درک تفاوتهای نسلی در تقاضا و سبک زندگی با در نظر گرفتن کنش واکنشهای صنعت و بازار بینالملل به نمایش بگذارند، قادر خواهند بود در این رقابت بیامان جای خود را حفظ کنند. بااینحال، هنوز بازیگرانی در گوشه و کنار جهان به چشم میخورند که یا در غفلت و خوشخیالی به سر میبرند، یا با توهم عقبانداختن چین حرکت میکنند؛ بیآنکه سرمایهگذاری بلندمدت یا نقشهای واقعبینانه داشته باشند. چنین کشورها و شرکتهایی در عمل آینده خود را واگذار میکنند؛ آیندهای که در عصر "سرعت چینی" ارزشمندترین دارایی است. در جهانی که آینده صنعت خودروسازی با "قلم سرعت" بازطراحی میشود، بیعملی و سادهاندیشی چیزی جز خروج قطعی از میدان رقابت جهانی نیست. آینده صنعتی ایران، نه یک مقصد، بلکه یک رویکرد نوین برای رشد و شکوفایی است؛ رویکردی برای احیای اقتصاد آسیبدیده و هدایت جامعه دانشمحور کشور بهسوی خلاقیت و نوآوری بیشتر. این مسیری است که ساختن آن را از امروز، با ایمان به فردا و با نظم و شهامت آغاز میکنیم. صنعت آینده ما، آینه اراده و برنامهریزی امروز ما خواهد بود. تحول در آینده صنعتی ایران، تنها با پیمودن مسیری تازه، همراه با انضباط و جسارت ممکن میشود.