-

درد تاریخی ناکارآمدی دولت‌ها!

محمدرضا مودودی-مدیرخانه ترویج تجارت جهانی

سال‌هاست اقتصاد ایران مبتلا به تورم و رکود و بیکاری از یک‌سو و فساد فزاینده، گریز سرمایه‌های مادی و معنوی و ناامیدی تدریجی جامعه از بهبود شرایط از سوی دیگر شده است و هر دولتی هم که با هزار وعده وعید بر سر کارآمده، در تحقق شعارهایش ناکام بوده و ره به مقصد شعارها نبرده است.

واقعیت این است که هنوز نسخه جادویی درمان این درد تاریخی یافت نشده و حال این مریض در احتضار نیز روز به روز بیشتر رو به وخامت گذاشته و بار مشکلات و بحران‌ها هر روز سنگین‌تر از پیش بر دوش مردم افتاده است.

در این هزارتوی بحرانی چه باید کرد و چگونه می‌شود جلوی این سیلاب بنیان‌کن را گرفت؟ چرا هیچ دولتی تصمیم نمی‌گیرد به جای حل تمام مشکلات فقط یک یا دو مشکل اساسی را شناسایی و آن را حل کند؟

درست است که مهم‌ترین مشکل اقتصادی ایران، ساختار توسعه‌نیافته، سرگردان و ناکارآمد نظام حکمرانی اقتصادی است که در طول دهه‌های گذشته زمینه وقوع ابرتورم‌های مزمن، بیکاری فزاینده و رکود طولانی‌مدت را فراهم آورده و این مشکلات در سایه ظرفیت بالای تحریم‌پذیری اقتصادی، موجب سراسیمگی و اضطرار تمام دولت‌ها شده و نگذاشته رهبران اقتصادی فراتر از شعارهای پوپولیستی گام بردارند و با تصویر واضحی از مشکلات به فهم و درک جامع از صورت مسئله پیش روی برسند. تا در نهایت بر اساس این فهم جامع، راهکار علمی و شیوه برون رفت منطقی و آزموده در دنیا را اتخاذ کنند.

همچون نمونه موفق اصلاح نظام حکمرانی اقتصادی در ترکیه، در بازه زمانی قریب دو دهه گذشته که توانست با تغییر رویکرد دولت و تکیه بر دانش و تجربه نخبگان اقتصادی بین‌المللی نظیر کمال درویش، در زمانی کوتاه، اقتصاد ورشکسته‌اش را سامان داده و این کشور را از حضیض مشکلات مزمن به سطحی از رشد اقتصادی برساند که به تبع آن امروز ترکیه از جمله بازیگران اصلی منطقه و دنیا در تعاملات تجاری شده است.

نکته‌ای که در این تحول تاریخی بیش از هر چیز مشهود است، باور حاکمان به دانش نخبگی و سپردن امور به‌دست مدیران لایق و توانمند بود.

پدیده‌ای که در ساختار حکمرانی اقتصادی ایران هنوز مغفول و شاید مذموم است. چه اینکه هنوز اقتصاد از سوی مقامات عالی‌رتبه به عنوان یک علم نظری و تجربی پذیرفته نشده و هر کسی قادر است با طرح راهکارهای غیرمنطقی در این حوزه اظهار نظر کند و بابت تبعات راهکارهایش نیز شرمنده و پاسخگو نباشد.

شاید از همین روست که این سال‌ها شعارهای نامزدهای دولتی و مجلسی نه فقط خارج از حیطه منطق و ریاضی که حتی دور از تقوا و تعهد است و کسی هم دلواپس دروغ‌هایی نیست که به زودی برملا می‌شود.

گاهی به نظر می‌رسد جذابیت و محبوبیت صندلی مدیریت (در دولت و مجلس) بر خلاف رویکرد اول انقلاب، دیگر نه برای اصلاح امور و رفع مشکلات مردم، بلکه ورود به اتمسفر قدرت و کانون رانتی است که به هر شکلی باید آن را تصاحب کرد و این هدف، هر وسیله‌ای برای نیل به آن را توجیه می‌کند؛ خواه خلاف قوانین جاریه و یا عرف گذشته باشد، خواه به انکای ادعاهای پوشالین و غیرمنطقی، خواه اتهام‌زنی به اسلاف و یا تبانی‌ها و بیعت‌های جناحی برای تقسیم قدرت آتی!

بی‌تردید ثروت بی‌شمار و ارزان خدادادی ایران، یکی از عوامل اصلی نهادینه‌شدن فرهنگ خطرناک شعاردهی و رانت‌زایی فسادانگیز در این مرز و بوم است. چرا که در غیبت این ثروت بادآورده، کشورها ناگزیر از رقابتی فرساینده و کشنده با هم هستند و نمی‌توانند سهمی از درآمد جهانی را کسب کنند و خیلی زود به بن‌بست ناکارآمدی می‌رسند! اما در ایران اگر این زمان طولانی‌تر از دیگر کشورهاست، دلیل آن هوشمندی مدیریت کلان اقتصادی نبوده و نیست؛ بلکه درآمدهای ارزی سرشاری است که فراتر از تصور بسیاری از کشورهاست.

درآمدی که در طول بیش از نیم‌قرن گذشته فراتر از ۳ هزار میلیارد دلار برآورد می‌شود و قدرت نهفته در آن قادر بوده تمام بنیان‌ها و زیرساخت‌های اقتصادی ایران را بازسازی و تقویت کند.

با این وصف ایران در طول سال‌های گذشته به بهانه جنگ اقتصادی و بحران‌های سیاسی نه تنها نتوانسته از این ظرفیت جادویی استفاده بهینه کند، بلکه همین درآمد ارزی سرشار، زمینه‌ساز توسعه فساد، رانت، رکوردزنی در اختلاس‌های تاریخی و انحراف از آرمان‌های انقلاب شده و تبعات آن را امروز می‌توان در رخداد خطرناک خروج نخبگان، نه فقط از دایره تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کلان اقتصادی، بلکه حتی از مرزهای جغرافیایی ایران

دید؛ فرآیندی که ممکن است در سال‌های آینده سبب شود برآیند وزن هوش و استعداد این کشور به شدت کاهش و توان بازیابی اقتدار اقتصادی به میزان خطرناکی تحلیل رود و اگر نسبت به بازگرداندن حس امید به آینده و جلب مشارکت این نخبگان و اصلاح ساختار حکمرانی اقتصادی اقدامی عاجل صورت نگیرد، ناکارآمدی برخی مدیران شرایط بحرانی اقتصاد را به مرز غیرقابل بازگشتی خواهد رسانید که تاوانش را تمام ارکان جامعه خواهند پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*