-
یک کارشناس اقتصاد در گفت‌وگو با صمت مطرح کرد

تورم و گرانی ارز، دوقلوی یک مادر

ارز و مشخصا دلار نقش تاثیرگذاری در اقتصاد کشورها دارند و کمیت و کیفیت دسترسی به آن می‌تواند روند توسعه را در کشورهای مختلف دستخوش دگرگونی‌ کند.

تورم و گرانی ارز، دوقلوی یک مادر

در اقتصادی چون اقتصاد ایران که تحریم هم به‌لحاظ کمی و هم به‌لحاظ کیفی دسترسی به ارز را مشکل کرده، سیاست‌گذاران سعی می‌کنند با تعریف سازکارهایی که بعضا محدودیت‌هایی را برای کاربران‌شان رقم می‌زنند، از ایجاد شرایط بحرانی جلوگیری کنند، اما به‌اعتقاد برخی از کارشناسان گاهی همین دخالت‌ها در کنار عوامل دیگر تاثیر عکس می‌گذارند و زمینه‌ساز بروز شوک‌هایی در بازار و به‌تبع آنها زندگی اقتصادی جامعه می‌شوند؛ کمااینکه برخی‌ها شوک‌های اخیر ارزی را نتیجه عملکرد سیاست‌گذار می‌دانند، اما در مقابل برخی از کارشناسان بر این باورند که شوک‌هایی مشابه آنچه در ماه‌های اخیر در بازار ارز تجربه شد، ریشه در وضعیت اقتصاد کلان دارد و در اقتصادی که ناترازی شدید در تمام ابعاد حاکم است و چشم‌انداز تولید مثبت نیست، رشد نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی نتیجه‌ای محرز است. مهدی دارابی از جمله این کارشناسان است که می‌گوید تورم و رشد نرخ ارز دوقلوی یک مادر به‌نام رشد نقدینگی و موتورهای تورمی هستند و دولت اگر در پی تثبیت نرخ ارز است باید اصلاحات اساسی در بخش کلان اقتصاد، رفع کسری بودجه‌ و... انجام دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.

دارابی

به‌عنوان نخستین سوال چرا نرخ ارز در چند ماه اخیر این‌گونه رشد کرد و همچنان روند صعودی را طی می‌کند؟

دلایل رشد نرخ ارز را می‌توان در سه دسته طبقه‌بندی کرد که هر کدام از آنها دارای ابعادی هستند. در نخستین دسته تورم قرار دارد. توضیح اینکه تا زمانی که موتور تورم در کشور روشن است و رشد نقدینگی هر روز بیشتر می‌شود، نرخ ارز رشد خواهد کرد و تورم هم متناسب با آن افزایش می‌یابد. در واقع تورم و رشد نرخ ارز دوقلوی یک مادر به‌نام رشد نقدینگی و موتورهای تورمی هستند. اما موتورهای تورمی و رشد نقدینگی چه چیزهایی هستند؛ در پاسخ به این سوال باید بگوییم یکی از اصلی‌ترین موتورهای تورمی ناترازی‌های موجود در اقتصاد کشور و در رأس آنها کسری بودجه است و دیگری انتظارات تورمی و مادامی هم که سیاست‌گذار برای رفع ناترازی و ایجاد چشم‌انداز مثبت از اقتصاد و تولید و... اقدامی نکند، همچنان شاهد فعالیت موتور خلق نقدینگی و به‌تبع آن کاهش ارزش ریال و در مقابل رشد دلار و در مجموع هر نوع ارزی خواهیم بود. دسته دیگر عوامل رشد نرخ ارز برمی‌گردد به انتظارات متاثر از متغیرهای اقتصاد سیاسی. خوب یا بد بازارهای مالی به‌شدت تحت تاثیر تحولات سیاسی قرار دارند و وقتی به‌لحاظ سیاسی شوکی به ما وارد یا حتی در منطقه ایجاد می‌شود، ارز نیز به‌سرعت و به‌شدت متاثر خواهد شد، این در حالی است که ما در سال جاری به‌ویژه در نیمه دوم سال از این دست اتفاقات کم نداشتیم؛ از بالا گرفتن درگیری‌ها میان اسرائیل و فلسطین و به‌دنبال آن وقوع حملاتی بین ایران و رژیم صهیونیستی گرفته تا سقوط اسد در سوریه و پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا و احتمال افزایش رفتارهای خصمانه این کشور نسبت به جمهوری اسلامی ایران.

در دسته پایانی عوامل رشد نرخ می‌توان به رشد تقاضای فصلی ارز اشاره کرد که البته این دسته تاثیرات کمتری نسبت به دو دسته پیش‌گفته در افزایش قیمت ارز دارند. در هر حال در نیمه دوم سال باتوجه به پایان سال میلادی و چینی و حتی نزدیک شدن به پایان سال شمسی تقاضا برای ارز به‌منظور تسویه‌حساب شرکت‌ها و... افزایش می‌یابد که همین امر محرکی است برای رشد نرخ.

چرا هر چند وقت یک بار جهشی چشمگیر را در نرخ ارز تجربه می‌کنیم و اصلا رویه درست در این مسئله چیست؟

رشد نرخ ارز می‌تواند به دو روش اتفاق بیفتد که طبیعتا پیامدهای هر کدام از این روش‌ها متفاوت از هم است. در روش معقول ارز هم مانند دیگر کالاها به‌صورت تدریجی متناسب با تورم رشد نرخ را تجربه می‌کند، اما در روش دوم به‌صورت پله‌ای-جهشی عمل می‌شود؛ به این معنا که در دوره‌ای نرخ ارز ثابت نگه داشته می‌شود و در دوره‌ای یک جهش نرخ چشمگیر خواهد داشت که معمولا در ایران ارز با این روش دگرگونی قیمت را تجربه می‌کند. برمبنای همین روش است که ما در سال ۹۷ شاهد جهش نرخ دلار بوده‌ایم و در سال ۹۸ نرخ ارز تقریبا ثابت بوده است؛ در سال ۱۳۹۹ دوباره نرخ ارز جهش پیدا کرد و در سال ۱۴۰۰ تاحدودی ثبات قیمت در این بازار حاکم بود. در ادامه این روند در سال ۱۴۰۱دوباره قیمت دلار جهش داشت و در سال گذشته نرخ ارز تقریبا ثابت ماند اما در سال جاری دوباره شاهد جهش نرخ ارز هستیم؛ یعنی یک الگو برای این شاخص شکل گرفته است. این روند روند مطلوبی نیست و سیاست‌گذار باید با اقداماتی شرایط را برای رشد تدریجی نرخ دلار مانند آنچه در تمام کالاها اتفاق می‌افتد فراهم کند. البته اینکه بخواهیم ارز رشد نرخ نداشته باشد انتظار درستی است، اما چاره آن ایجاد تثبیت نرخ به‌صورت دستوری نیست و اگر قرار است برمبنای تورم حاکم، افزایش نرخی هم در بخش ارز رخ دهد، بهتر است به‌صورت تدریجی باشد.

بسیاری از کارشناسان تغییر سازکار مبادله در سامانه نیما و در ادامه ایجاد سامانه‌ای جدید برای مبادله توافقی ارز تجاری را از دلایل رشد نرخ ارز و تلاطم بازار می‌دانند. به‌اعتقاد شما چقدر این مسئله در شرایط فعلی بازار ارز تاثیرگذار است؟

خیلی زیاد شنیده شده که رشد نرخ نیما و کلا تغییر سازکار فعالیت این سامانه‌ها و... باعث رشد نرخ ارز شده، اما به‌ چند دلیل این توجیهات غلط است؛ نخست اینکه ما در سال ۹۸ هم نرخ نیما را افزایش دادیم، اما در آن دوره نه‌تنها نرخ افزایش پیدا نکرد، بلکه قیمت ۱۵ هزار تومانی دلار در بازار آزاد در خرداد این سال، به ۱۲ هزار تومان رسید. پس این گزاره که با افزایش نرخ نیما نرخ در بازار غیررسمی هم رشد پیدا می‌کند به‌لحاظ تجربی اشتباه است. به لحاظ تئوری هم وقتی نرخ یا سقف در بازار نیما افزایش پیدا می‌کند یا برداشته می‌شود، قاعدتا از یک طرف بسیاری از تقاضاها حذف می‌شوند و در مقابل انگیزه بسیاری از صادرکنندگان برای عرضه ارزشان افزایش پیدا می‌کند؛ یعنی از یک طرف عرضه رشد داشته و از طرف دیگر تقاضا کاهش می‌یابد؛ در چنین وضعیتی چرا باید نرخ ارز افزایش یابد. پس نباید ریشه گرانی نرخ ارز را در سامانه‌ها جست. نکته مهم‌تر اینکه گرانی نرخ ارز در سال جاری از ابتدای مهر آغاز شده است. در آن زمان که رویه‌های حاکم در نیما به‌گونه‌ای دیگر بود.

شاید بتوان گفت تغییرات در نرخ نیما و در مجموع سازکارهای سامانه‌ای با ایجاد هیجان در مردم سبب رشد نرخ می‌شود، اما واقعیت این است که این تغییرات کوتاه‌مدت هستند و بعد از گذشت مدتی قیمت‌ها به حالت معقول بازمی‌گردند؛ مانند آنچه در سال ۱۴۰۱ با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی رخ داد. در آن دوره قیمت دلار حدود ۲، ۳ هزار تومان افزایش یافت، اما بعد از گذشت مدتی دوباره به نرخ ۲۸ هزار تومان برگشت و تا مدتی در همان رقم ثابت ماند.

مسئله اصلی این است که همزمان با تغییر سازکار مبادله ارز اقدامی انجام شد که شوکی را به بازار وارد کرد، اما برخی‌ها بی‌توجه به آن فقط تغییر سازکار در بازار نیمایی را زمینه‌‌ساز رشد نرخ ارز می‌دانند؛ کما اینکه این تغییر سازکار همان‌گونه که توضیح داده شد چه به‌لحاظ تجربی و چه به‌لحاظ تئوری تاثیر افزایشی نداشته است. آن اقدام هم این بوده که دولت رویه واردات در مقابل صادرات غیر را ممنوع کرد؛ اقدامی که تاثیر منفی آن بر بازار زیاد بوده، اما معمولا در تحلیل‌ها نادیده گرفته می‌شود.

آیا سیاست‌گذار نمی‌توانست در دوره‌‌های قبل سیاست دیگری را در زمینه ارز نیما در پیش می‌گرفت؟

بهترین اقدام این بود که در سال ۱۴۰۱ سقفی برای ارز نیمایی گذاشته نمی‌شد، اما وقتی این کار انجام شد سیاست‌گذار باید در پایان سال ۱۴۰۲ و حتی ابتدای سال ۱۴۰۳ زمانی که بازار ارز وضعیت باثبات‌تری داشت این سقف را برمی‌داشت، نه در دوره تلاطم. با این حال به‌اعتقاد من چاره‌ای جز برداشتن این سقف در شرایط فعلی وجود نداشت و اگر برخی‌ها می‌گویند بهتر بود این کار به آینده موکول می‌شد، باید گفت آیا اصلا مشخص است در آینده چه وضعیتی خواهیم داشت و شرایط بهتر می‌شود یا بدتر.

در شرایط فعلی راهکار چیست و سیاست‌گذار باید چه اقداماتی انجام دهد؟

مهم‌ترین مسئله این است که سیاست‌گذار و مجموع حاکمیت بپذیرند تا زمانی که ناترازی‌های کلان در تمام ابعاد اقتصادی وجود دارد و چشم‌انداز تولید مثبت نیست، رشد نقدینگی بالا و به‌تبع آن کاهش ارزش پول ملی در قالب رشد تورم و افزایش نرخ ارز وجود خواهد داشت. اگر می‌خواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم باید در این بخش اصلاحات اساسی انجام دهیم، نه اینکه دست به تثبیت نرخ و اقدامات ایذایی از این دست بزنیم.

اما آنچه در حال حاضر می‌توان انجام داد تا بازار تا حدودی آرام بگیرد، برگرداندن رویه واردات در مقابل صادرات غیر است. این ابزار یکی از بهترین ابزارهای کنترل نرخ در بازار غیررسمی است، اما بانک مرکزی با این حذف فشار مضاعفی را به بازار غیررسمی وارد  کرد.

مسئله مهم دیگر این است که سیاست‌گذار اگر در پی احیا و تعمیق بازار ارز تجاری است باید این کار را با شرکت‌های بزرگ مانند پتروشیمی‌ها و صادرکنندگان بزرگ شروع کند. صادرکنندگان خرد باید زمانی به این بازار بیایند که بازار در وضعیت تثبیت قرار داشته و نرخ مرکز مبادله ارز تجاری در حاشیه بازار شکل گرفته باشد، این در حالی است که اکنون مشاهده می‌کنیم که نرخ چه در نیما و چه در مرکز جدید مبادله ارز تجاری تفاوت معناداری با نرخ بازار آزاد دارد که این خود به‌نوعی القا‌کننده حاکمیت سیاست -اگر نگوییم دستور- دستکاری نرخ در این بازارها است. در هر حال این اقداماتی است که بانک مرکزی می‌تواند انجام دهد و واقعیت این است که برخی از مسائل واردکننده شوک به بازار ارز در اختیار بانک مرکزی نیست و نهادهای دیگر باید اقداماتی درباره آن انجام دهند؛ یعنی باید حدود انتظارمان از بانک مرکزی را منطقی کنیم.

شما در گفته‌های‌تان اشاره کردید همین حالا هم سیاست دستکاری قیمت در سامانه نیما و سامانه مبادله ارز توافقی وجود دارد؛ به‌اعتقاد شما این نافی هدف اعلام‌شده ازسوی سیاست‌گذار مبنی بر تک‌نرخی کردن ارز نیست؟

الان و به همین زودی منصفانه نیست که درباره اهداف بانک مرکزی اظهارنظر کنیم. ما اکنون در دوره گذار قرار داریم و طبیعی است که اندکی کنترل و دخالت برای جریان‌یابی درست سیاست «بازار» وجود داشته باشد. باید بگذاریم زمان بگذرد و اگر همچنان رویه دخالت و دستکاری حاکم بود، آن‌وقت می‌توان گفت نقد جدی به عملکرد بانک مرکزی وجود دارد و این نهاد را متهم به در نظر داشتن اهدافی دیگر از جمله ایجاد شوک در بازار و... کرد؛ حالا فقط می‌توانیم تذکر بدهیم.

برآورد شما از روند قیمتی ارز در آینده، دست‌کم ماه‌های باقیمانده از سال جاری چگونه است؟

نرخ ارزی که حالا در بازار وجود دارد بیش از نرخ تعادلی آن است و به‌نظر می‌رسد دلیل آن هم انتظارات تورمی ناشی از مسائل سیاسی باشد؛ بر این اساس در پیش‌بینی روند نرخ ارز می‌توان گفت اگر نااطمینانی‌ها و نگرانی‌ها کاهش پیدا کند به‌اعتقاد من دلار از کانال ۸۰ هزار تومان خارج می‌شود و سیر نزولی در پیش می‌گیرد، اما اگر به نااطمینانی‌ها و نگرانی‌های موجود افزوده شود، رشد نرخ ارز را شاهد خواهیم بود. در هر حال از آنجایی که آینده مسائل سیاسی مشخص نیست، نمی‌توانیم پیش‌بینی دقیقی از وضعیت ارز تا پایان سال جاری داشته باشیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین