شکست طلسم نفت
ایران در منطقه خاورمیانه رتبه نخست ذخایر معدنی را دارد و در دنیا نیز جزو کشورهای مطرح معدنی است. با این وجود، سهم معدن و صنایعمعدنی از تولید ناخالص داخلی کشور حدود یک درصد است. در شرایط کنونی، بخش معدن باتوجه به ظرفیتهای موجود، باید سهم بیشتری در اقتصاد کشور داشته باشد و به افزایش درآمدهای دولت و کاهش وابستگی به نفت کمک کند.
جایگزینی معدن بهجای نفت، اگرچه از سوی برخی کارشناسان تنها یک شعار بهحساب میآید، اما واقعیت اقتصادی دنیا نشان میدهد که اهمیت معادن و صنایع مرتبط با آن یک اتفاق ناگزیر است. ایران بهعنوان کشوری با یکی از غنیترین منابع معدنی دنیا، همواره موردتوجه بوده، اما اگر به چند دهه گذشته بنگریم، جز نفت و گاز که عظیمترین منابع خدادادی کشور ما محسوب میشوند، سایر مواد معدنی و صنایع مرتبط با آنها آنچنان که باید موردتوجه نبودهاند و ظرفیتهای موجود در آنها بهندرت جدی گرفته شده است.
باوجود چنین ظرفیتی، خروجی و تولید بخش معدن میتواند بیش از شرایط فعلی باشد و این راهی است که سایر کشورهای موفق در این زمینه نیز طی کردهاند. در ادامه این مسئله، یک سوال اساسی مطرح میشود: اگر بخواهیم وابستگیمان به نفت را کمتر کنیم، آیا معدن میتواند گزینه مناسبی برای اتکا باشد؟ تحقق این مسئله چه الزاماتی دارد؟ برای پاسخگویی به این سوالات، صمت با سعدون مهدوی، کارشناس و استاد دانشگاه گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
بخش معدن چه وضعیتی در اقتصاد ما دارد؟
نخستین نکتهای که از منظر اقتصادی باید مدنظر قرار داد، این است که آمار و ارقام، سرنخهای خوبی به ما میدهند. ایران در زمره کشورهای غنی بهلحاظ منابع معدنی قرار دارد، اما در حقیقت واقعیت موجود درباره بخش معدن به ما میگوید؛ این بخش سهمی یکدرصدی در تولید ناخالص داخلی ایران دارد که بنا بر پیشبینیهای انجامشده بناست در چارچوب برنامه ششم توسعه به ۵ .۱ درصد افزایش یابد. البته اگر صنایعمعدنی را هم لحاظ کنیم، این رقم به ۶ درصد خواهد رسید. آنچه باید به آن اشاره شود، فقدان یک برنامه منظم و منسجم برای توسعه معادن است. البته در برنامه هفتم توجه ویژهای به این بخش شده و انتظار میرود شاهد رشد خوبی در این بخش باشیم، اما باز هم کافی بهنظر نمیرسد. اگر به گزارشهای روز بینالمللی در زمینه معدن توجه کنیم، متوجه اهمیت روزافزون این بخش در اقتصاد کشورهای دارای مواهب اینچنینی خواهیم شد. درسی که در اینجا نهفته است، این است که کشورهای موفق در این زمینه برنامههای مدونی داشته و طبق یک چشمانداز پیش رفتهاند، بنابراین ما نیز باید به این سمت حرکت کنیم.
آیا میتوان بهجای نفت، بر ارزشافزوده حاصل از بخش معدن تکیه کرد؟
تا آنجا که آمار و ارقام بیان میکند، نفت حدودا سهمی ۱۵درصدی در تولید ناخالص داخلی ایران دارد، بنابراین در نگاه اول، مقایسه سهم یکدرصدی با ۱۵درصدی ممکن است که دور از ذهن بهنظر آید، بهعلاوه اینکه ایران بهعنوان یک کشور نفتخیز دهههای متوالی بر درآمدهای حاصل از نفت متکی بوده است و اگر هم بخواهد اتکایش را به نفت کمتر کند، باتوجه به واقعیتهای فعلی، معدن گزینه مناسبی بهنظر نمیرسد. البته این بدینمعنی نیست که بخش معدن اصلا ظرفیت چنین چیزی را ندارد، بلکه صنعت نفت به اتکای بیش از یک سده فعالیت، اکنون به حدی از بلوغ و کارآیی رسیده، در حالی که در بخش معدن بهمراتب سرمایهگذاریهای کمتری شده است. در ضمن تنوع مواد معدنی و موضوعات فنی که در این بخش با آن سروکار داریم، میتواند دستیابی به این امر را زمانبرتر کند. در کل با اتکا به واقعیتهای موجود اینکه انتظار داشته باشیم معدن همچون نفت بتواند پیشران اقتصاد ایران باشد، کمی غیرعادی است، اما این امر منکر این واقعیت نیست که سهم معدن از اقتصاد کشور میتواند و باید، بیش از اینها باشد.
ایده اقتصاد بدون نفت با اتکا به معدن قابلاجرا است؟
ابتدا لازم است توضیحی در اینباره بدهیم. یکی از مواردی که در اقتصاد ایران همواره بد برداشت شده، همین مسئله اقتصاد بدون نفت است. اگر گفته میشود باید بهسمت اقتصاد بدون نفت حرکت کنیم، به هیچوجه معنایش این نیست که باید نفت را کنار بگذاریم و سراغ یک جایگزین برویم، بلکه باید کاری کنیم تا استفاده و صادرات نفت بهصورت فعلی (که بخش عمده آن نفت خام است) نباشد. بهعبارت بهتر باید بهسمت صنایع پاییندستی و تولید هرچه بیشتر فرآوردههای مرتبط با نفت و پتروشیمی پیش برویم. بنابراین آنچه از آن بهعنوان اقتصاد نفتی یاد میشود، بهمعنی اتکای بیش از حد به درآمد مستقیم حاصل از نفت خام است، یعنی از آنجا که نفت سهم قابلتوجهی از بودجه کشور را به خود اختصاص داده است، باید به فکر کاهش نقش نفت در بودجه و رفتن بهسمت سایر منابع درآمدی جایگزین (عمدتا بهصورت مالیات) باشیم. با این توضیح، میتوان گفت هرچقدر بهسمت صنایع مرتبط با مواهب طبیعی اعم از نفت و گاز پیش برویم، نهتنها یک گام به توسعه بیشتر نزدیک خواهیم شد، بلکه میتوان به مکانیسمهای جایگزین بهجای اتکا به درآمد مستقیم فکر کرد که مهمترین آنها مالیات است. در واقع از تمام این صنایع مرتبط میتوان مالیات اخذ کرد و از آن در بودجه دولت بهره برد. این مسئله بهویژه از اینرو حائزاهمیت است که اگر بخواهیم به معدن نیز تنها بهعنوان یک ثروت جایگزین نفت بنگریم، به احتمال فراوان همان مشکلاتی که از وابستگی بیش از حد گریبانگیر اقتصادمان شده است، بهگونهای دیگر نیز رخ خواهند داد. در حال حاضر اگر بخواهیم جواب مشخص به این سوال داشته باشیم، باید گفت باتوجه به شرایط فعلی و آمارهایی که واقعیتها را توضیح میدهند، اقتصاد ایران نمیتواند چندان به معادن متکی باشد.
بزرگترین چالش پیشروی این بخش را چه میدانید؟
همانطور که گفته شد، معدن بهصورت بالقوه میتواند محرک سایر بخشهای صنعتی ما باشد، چراکه معادن تامینکننده مواد خام برای بسیاری از صنایع هستند. اگر به صنایعی همچون فولاد، مس، آلومینیوم و حتی سیمان هم در کنار این بخش توجه کنیم، اهمیت معادن بیش از پیش مشخص خواهد شد. هنگامی که درباره معدن صحبت میکنیم، واضح است که نخستین مسئله پیشروی ما اکتشاف و بهرهبرداری از معادن است که خود مستلزم هزینه و تکنولوژی است. حتی یک قدم قبل از آن، مطالعات مربوط به اکتشاف نیز مهم است. اینجا همان جایی است که نیاز داریم در آن هزینه و بهنوعی سرمایهگذاری کنیم. بهعبارت بهتر، آنچه هم بهنوعی چالش امروز بخش معدن محسوب میشود و هم چشمانداز آینده این بخش را معین میسازد، بکارگیری تکنولوژی پیشرفته در این بخش است. بهنظر میرسد با ظرفیتهای موجود در بخش معدن کشور و بهگواهی آمار و ارقامی که ارائه شد، هنوز معدن نتوانسته بهعنوان یک بازیگر اصلی در اقتصاد ایران شناخته شود.
بزرگترین قید رسیدن به چنین هدفی، محدودیت تکنولوژیک و فقدان زیرساختهای لازم در این زمینه است. بهعلاوه درباره بخش اکتشاف هم، سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه میتواند راهگشا باشد. مسئله تکنولوژی در دنیای امروز یک واقعیت انکارناپذیر است. کشورهای پیشتاز در بخش معدن همگی از تجهیزات لازم و کافی برای این امر برخوردار هستند یا حداقل تکنولوژی موردنیازشان را وارد کردهاند. درباره ایران نیز میتوان از امکان انتقال تکنولوژی و خرید ماشینآلات در این زمینه بهره برد. در واقع بهنظر میرسد این سریعترین حالتی است که میتوان با استفاده از آن در راستای بالفعل کردن ظرفیتهای فعلی بخش معدن اقدام کرد.
ظرفیتهای بالقوه بخش معدن در کشور ما کدامند؟
اساسا بخش معدن در کشور بهصورت بالقوه میتواند زمینهساز گسترش تجارت با سایر کشورها باشد، چه در زمینه صادرات مواد خام و چه درباره انجام پروژههای مشترک با کشورهای علاقهمند. در واقع ظرفیت اصلی بخش معدن را میتوان در ایجاد جذابیتها و فرصتهای جانبی که برای سرمایهگذاری و اشتغال فراهم میآورد، جستوجو کرد. آلومینیوم، مس، فولاد، سیمان و... بهترین مثالهای این امر هستند که جزو صنایع زیربنایی کشورمان محسوب میشوند. حال فارغ از جذابیت سرمایهگذاری در این قبیل صنایع معدنی، آنچه میتواند هم زمینه توسعه این بخش را فراهم آورد و هم به بهبود ارزشافزوده این بخش کمک کند، سرمایهگذاری در خود بحث اکتشاف و بهرهبرداری است. در حقیقت این همان ظرفیت نهفتهای است که از آن صحبت کردیم.
مسئله بازاریابی و تقاضا برای مواد خام بهویژه در کشورهای همسایه چه اهمیتی دارد؟ آیا میتوان از تقاضای داخلی فراتر رفت؟
همانطور که اشاره شد، ایران بهدلیل دارا بودن منابع غنی معدنی، ظرفیت بالایی برای اکتشاف، بهرهبرداری و صادرات مواد خام به سایر کشورها دارد. از همینرو قطعا در صورتی که بتوان به کمک تکنولوژیهای نو و سرمایه انسانی متخصص، میزان بهرهبرداری را از این بخش افزایش داد، نهتنها میتوان برای بازار داخلی از آن استفاده کرد، بلکه فراتر از آن میتوان آنها را به کشورهای همسایه صادر کرد. فراموش نکنیم که تنوع و غنای معادن در ایران بسیار بالاست و این مسئله ایران را در جایگاهی منحصر به فرد در منطقه قرار میدهد. بهعلاوه اگر صنایع مرتبط با معدن مانند کارخانجات مختلف سیمان، آلومینیوم، مس و... بتوانند با حداکثر ظرفیت خود فعالیت کنند، بهراحتی میتوانند جوابگوی نیازهای منطقه باشند. این دقیقا نخستین قدمی است که در راستای افزایش ارزشافزوده حاصل از بخش معدن میتوان برداشت تا بهمرور شاهد افزایش سهم این بخش در تولید ناخالص داخلیمان باشیم.
چه سیاستهای مکملی در این زمینه باید بهکار گرفته شوند؟
مسلما هنگامی که بدانیم قید محدودکننده ما در بخش تکنولوژی است و باید برای فراهم کردن آن اقدام کنیم، نخستین گزینهای که به ذهن متبادر میشود، بحث واردات ماشینآلات است که خود مستلزم تامین اعتبار و ایجاد روابط مناسب تجاری است. توجه داشته باشید که هر اندازه بتوانید محیط امنتری برای سرمایهگذاری ایجاد کنید، رغبت بیشتری به این امر از جانب سرمایهگذاران خارجی وجود خواهد داشت. در واقع هرگونه همکاری اقتصادی و تجاری، بهطورمستقیم با راهبرد اقتصادی و بینالمللی شما در دنیا در ارتباط است. علاوه بر این، مسئله مشوقهای سرمایهگذاری در این بخش بهشدت باید جدی گرفته شود. تسهیلات و امتیازات بانکی و معافیتهای مالیاتی نیز میتوانند در این زمینه کمک کنند. ضمنا توسعه زیرساختهای مرتبط از جمله حملونقل و ترانزیت نیز بهشدت در اینباره حائزاهمیت است. در واقع اگر قصد داریم بخش معدن و صنایع تابعهاش را با صنعت نفت مقایسه کنیم، پیش از هر چیز باید در نظر بگیریم که صنعت نفت بهدلیل اهمیت جهانیاش با سیاستگذاری در عرصه بینالمللی گره خورده و ایران هم بهطبع در جایگاه یکی از بزرگترین کشورهای نفتی دنیا، در این حوزه فعال بوده است. در ضمن مسئله انتقال تکنولوژی که پیشتر به آن اشاره شد، در گام نخست میتواند بهعنوان یک سرنخ برای آغاز همکاریهای بینالمللی شناخته شود. خطوط اعتباری، مراودات بانکی و رفتوآمد متخصصان خارجی از همین کانال میتواند آغاز شود.
نقش مناسبات بینالمللی را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
در ادامه سوال قبل، باید بگویم باوجود ظرفیت فوقالعاده بالای بخش معدن، نهتنها خودمان آنچنان که باید از آن بهره نجستهایم، بلکه زمینه ارتباطات بینالمللی و درگیر کردن سرمایهگذاران خارجی را هم فراهم نکردهایم. شاید یکی از دلایل آن میتواند این باشد که ایران آنطور که باید بهخاطر معادنش در زمینه همکاریهای بینالمللی شناختهشده نیست. از طرف دیگر، مسئلهای که فراتر از بحث معدن در ایران بهعنوان چالش مطرح بوده، موضوع جذب سرمایهگذاری خارجی مستقیم است. این مسئله هم مسلما به فاکتورهای بسیاری بستگی دارد. ریسکهای اقتصادی و سیاسی و نیز بحث معافیتهای مالی و مشوقها از تکراریترین بحثهای سالهای اخیر اقتصاد ایران است. خلاصه بحث اینکه برای ما اتخاذ نوعی دیپلماسی و بازاریابی بینالمللی در این زمینه قطعا ضروری بهنظر میرسد. این امر هم همانطور که اشاره شد، مستلزم فراهم ساختن بسترهایی است که لزوما به بخش معدن مرتبط نمیشود، بلکه باید از سوی سایر دستگاهها و ارگانها بهصورت همزمان پیش رود.
چگونه میتوان پروژههای مشترکی مثل میادین نفت و گاز را درباره بخش معدن عملی کرد؟
همانطور که میدانید، آنچه در بازار نفت اتفاق میافتد، تشکیل کنسرسیومهای نفتی است؛ بدینصورت که چندین شرکت، سازمان یا حتی دولت ممکن است با هم به همکاری بپردازند. بهعلاوه سرمایهگذاری در پروژههای مشترک برای اکتشاف و بهرهبرداری نیز بسیار مرسوم است. نکته اینجاست که صنعت نفت بهدلیل اهمیت خاص خود همواره در معرض توجه بوده و طبیعی است که تکنولوژی را بهسمت خود جذب میکند، اما درباره معدن باید اذعان داشت که چنین دیدی کمتر وجود داشته است. مسلما ظرفیت معادن ایران آنقدر هست که در صورت فراهم ساختن شرایط مناسب، بتوان بخش خصوصی و شرکتهای خارجی را به آن علاقهمند کرد.
ملاحظات زیستمحیطی در این زمینه چه نقشی دارند؟
یکی از موارد مهمی که در برنامههای چشمانداز توسعه معادن و بهطورکلی منابعطبیعی قطعا و یقینا باید مدنظر قرار گیرد، بحث مدیریت پایدار و بیننسلی این منابع است که بهطورمستقیم با محیطزیست در ارتباط است. این مسئله هم در زمان مطالعات اکتشافی و هم در وقت انجام عملیات اکتشاف و بهرهبرداری باید موردتوجه قرار گیرد. نخستین مسئلهای که در کنار این موضوع به ذهن خطور میکند، بحث مجوزها است که نوعی رانت منابعطبیعی محسوب میشود. در صدور این مجوزها یکی از مواردی که در کنار سایر ملاحظات اقتصادی و سرمایهگذاری باید مدنظر قرار داد، همین بحث ملاحظات زیستمحیطی است. در قرن 21تکنولوژیهایی مزیت دارد که در کنار بهرهوری و کارآیی بالا، دوستدار محیطزیست نیز باشند. قطعا درباره صنایعمعدنی و کارخانجات مرتبط با آنها نیز باید این مسئله را مدنظر قرار داد، بهویژه الان که قبل از توسعه گسترده این بخش، داریم درباره چشمانداز آن صحبت میکنیم، پس چه بهتر که از همین حالا به این مسئله فکر کنیم.
بهعنوان جمعبندی اگر نکته خاصی مدنظرتان هست، بفرمایید.
نکتهای که در پایان باید به آن اشاره کنم، در زمینه صنعت نفت است که البته درباره منابعطبیعی بهطورکلی صدق میکند، اما در کشور ما بهصورتتاریخی ابتدا درباره نفت موضوعیت پیدا کرده و آن مسئله، رانت نفت است. بهعبارت دیگر، از ابتدای ملی شدن صنعت نفت، از آنجا که همواره بودجه دولتی به نفت وابسته بوده، بنابراین نفس کنترل این منبع عظیم خدادادی یک مزیت و رانت برای دولت محسوب میشده است. از همینرو حساسیت روی آن نهتنها در ایران، بلکه در تمام دنیا بهعنوان یک منبع حیاتی باقی مانده است. بهطورخاص اگر درباره ایران بخواهیم صحبت کنیم، باید گفت بهلطف نفت بسیاری از صنایع و کسبوکارهای جانبی در طول دهههای گذشته ایجاد شدهاند که باز هم نشان از اهمیت این موضوع دارد. در چنین حالتی، نفت و صنایع مرتبط با آن محور اصلی همکاریهای بینالمللی بوده است. پروژههای میادین نفت و گاز و همچنین پالایشگاهها در سالهای اخیر نمونههایی از این مسئله بودهاند. حال نکته این است که فارغ از اقدام برای گسترش و توسعه معادن، باید فرصتهای سرمایهگذاری و مزیتهای بالقوه آن را تشریح و بازگو کرد. بدینترتیب معادن هم بهمرور در کانون توجه قرار خواهند گرفت و میتوان از ارزشافزوده حاصل از آنها بهره بیشتری برد.