-
کارشناس اقتصادی در گفت‌وگو با صمت:

اصلاح اقتصاد نتیجه شجاعت تیم اقتصادی است

بسیاری از کارشناسان معتقدند مشکل اقتصادی ایران را یا باید با شوک‌درمانی برطرف کرد یا اصلاحات تدریجی، خوشبختانه شوک‌درمانی گزینه‌ای است که استقبالی از آن نشده، یعنی منطق علم اقتصاد این‌طور ایجاب می‌کند که چنین درمانی حکم تیر خلاص به اقتصادی را دارد که در میدان مین‌گذاری‌شده از بحران، مستاصل شده است و نمی‌داند به کدام طرف برود. اما گزینه دوم که اصلاحات تدریجی است با موسم تغییرات و همزمان با روی کار آمدن دولت چهاردهم محتمل‌تر است.

اصلاح اقتصاد نتیجه شجاعت تیم اقتصادی است

احتمالی که بسیاری از کارشناسان را به آینده اقتصادی ایران امیدوار کرده است. درآمدهای نفتی یکی از گزینه‌هایی است که می‌توان به‌واسطه آن به اصلاحات تدریجی دست یافت. البته که نیازمند ضرورت‌ها و بایسته‌هایی است که نگاه دقیق‌تر سیاست بین‌الملل را می‌طلبد. اصلاحات تدریجی اقتصادی حتی نیازمند نوعی مشروعیت سیاسی و فرهنگی کشور است. برطرف کردن این بحران که چرا مدام در حال فقیرتر شدن هستیم نیز، وظیفه رجل اقتصادی است. چه اتفاقی می‌افتد که باوجود صعودی بودن شاخص‌های رشد اقتصادی اما آثار آن در زندگی عادی مردم ناپیدا است یا به‌تعبیری رشد اتفاق می‌افتد، اما مردم آن را نمی‌بینند. مقصر اصلی وضعیت موجود کیست و برای رسیدن به وضعیت مطلوب چه بسترها و تغییراتی ضروری است؟ برخی کارشناسان معتقدند؛ اقتصاد ایران یک موجود زنده است که می‌شود به رشد و درخشش آن امیدوار بود. اگر چنین است و راه‌حل هم چندان سخت و دور از دسترس نیست، پس چگونه تاکنون اقتصاد ایران این‌گونه در مضیقه و تنگنا بوده است؟ به‌زعم کارشناسان، زمان حل مسائل مهمی مانند خاموش شدن موتور نقدینگی و چاپ پول، آشتی ملی، حمایت از متوسط دستمزدها و حل کردن مسئله وحشتناک ناترازی فرارسیده است. صمت با این نگاه که بسیاری از مسائل اقتصادی ایران ریشه در بی‌قانونی و بی‌منطقی نظام بانکی، استقراض‌های گسترده و چاپ فراگیر اسکناس دارد، با علی‌اصغر سمیعی، رئیس هیات موسس کانون صرافان گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

همه منتظر هستند تا با مستقر شدن دولت چهاردهم سرانجام بازنگری در نظام مالی و بانکی از حالت ایده و حرف خارج و روزنه اقتصادی‌ای گشوده شود، نگاه شما به اتفاقات احتمالی اقتصادی پیش‌رو چگونه است؟

امیدواریم دولت جدید نگاه واقع‌نگرانه به اقتصاد کشور داشته باشد. یعنی این امید باتوجه به صحبت‌هایی است که آقای پزشکیان در زمان کاندیداتوری داشتند و چه خودشان و چه اطرافیان‌شان، بارها بر آن حرف‌ها تاکید کردند. حضور آقای طیب‌نیا که قرار است در این تیم اقتصادی باشد، خوب و واقع‌نگرانه است.

درحال‌حاضر مهم‌ترین مشکل کشور ما غیرواقعی بودن قیمت‌ها است و اگر این مسئله برطرف شود و قیمت‌ها واقعی شوند، بسیاری از مشکلات به‌دنبال آن حل و فصل خواهند شد. واقعی شدن قیمت‌ها درباره نرخ تمام‌شده و نرخ فروش کالاهای تولیدی و سوخت صادق است. چنانچه در بسیاری از موارد نرخ تمام‌شده کالا با نرخ فروش محصول همخوانی ندارد و از سوی دیگر درباره حامل‌های انرژی و سوخت، قیمت‌های فعلی غیرواقعی هستند. یعنی قیمت‌های غیرواقعی به‌طورکلی برداشته شوند. برای مثال ارزهای ترجیحی و نرخ سوخت باید واقعی شوند. در مورد ارز نیز با چندین نرخ دلار از جمله ارز نیمایی، ارز آزاد، ارز ترجیحی و... مواجه هستیم که باید روزی به ساختار ارز تک نرخی برسیم.

در کنار این اتفاق بعضی از دوستان مسئله تحریم‌ها را هم مطرح می‌کنند؛ درست است که تحریم مسئله بحران‌زایی است و برای برطرف کردن آن باید تلاش کرد تا کشور از این مشکلات رهایی یابد، اما اینها دو بخش هستند و ربطی به هم ندارند. بانک مرکزی و تیم اقتصادی باید کار خودشان را انجام دهند و تیم سیاسی هم کار خودش را انجام دهد. مسئله تحریم مثل این است که کسی ثروتی دارد، اما این ثروت توقیف شده است! حالا در این خانواده که اموالش توقیف شده، هرکدام از اعضا باید کار خودش را به‌طورصحیح انجام دهد. نمی‌شود گفت حالا که اموال ما توقیف شده، پس بیاییم کارهای عجیب و غریب انجام دهیم. باید در این شرایط کارهای صحیح و حساب‌شده انجام داد. البته بخش دیگر این است که باید برای آزادی اموال توقیف‌شده هم رایزنی و تلاش کنیم.

اگر بخواهیم به‌طورمشخص درباره وضعیت نظام بانکی بگوییم، چطور می‌شود نظام اقتصادی ما را که تامین مالی آن از طریق نظام بانکی است، اصلاح کرد؟ آیا اصلاح نظام بانکی میسر است؟

به‌طورمسلم این اتفاق رخ خواهد داد؛ در صورتی که اراده و شجاعت باشد؛ این دو پیش‌نیاز یکدیگر هستند. مشکلی که سال‌ها در اقتصاد ما وجود داشته و الان باید برطرف شود. درحال‌حاضر مهم‌ترین مشکل، غیرواقعی بودن قیمت‌ها است. ما بنزین را یک‌دهم نرخ واقعی می‌فروشیم؛ روزانه بیش از ۱۲۰میلیون لیتر بنزین می‌فروشیم که روی هر لیتر حداقل نیم‌دلار و روزانه ۶۰ میلیون دلار ضرر می‌دهیم. خب در این صورت مشخص است که برای اداره هزینه‌های کشور یا مجبوریم پول چاپ کنیم یا به بانک‌ها فشار بیاوریم که وام‌های غیرتخصصی بدهند. از طرفی چاپ و خلق پول هم تورم ایجاد می‌کند. اگر بتوانیم نظام بانکی را اصلاح و نرخ تورم را پایین بیاوریم و به زیر ۵ درصد برسانیم که کار خیلی سختی هم نیست و از طرفی اگر سوبسیدها را برداریم، می‌توانیم این کار را انجام دهیم. بانک‌ها هم می‌توانند بهره‌ها را پایین بیاورند تا عادلانه‌تر شود، در این صورت مردم سرمایه‌های‌شان را در راه تولید به‌کار می‌اندازند.

کفایت سرمایه یا بی‌مایگی بانک‌ها، یکی دیگر از معضلات مهم بانکی ما است. چطور می‌توان کفایت سرمایه بانک‌ها را بدون استقراض از بانک مرکزی تامین کرد؟

وقتی بانک‌ها گرفتار کمبود نقدینگی می‌شوند، مجبورند از بانک مرکزی قرض کنند، یعنی دولت مجبورشان کرده وام‌های دستوری بدهند، این‌طور به آنها دیکته شده است و آنها هم چون نمی‌توانند از طریق مردم جذب سرمایه داشته باشند، به استقراض رو می‌آورند. اینها همه به‌ هم مربوط هستند، از همین‌رو است که معتقدیم اقتصاد دستوری، بدترین نوع اقتصاد است و باید اجازه داد اقتصاد پیرو عرضه و تقاضا کار خودش را انجام دهد.

چه درباره کالا، چه برای خدمات یا بهره‌های بانکی یا هرچیز دیگر، وقتی قیمت‌گذاری دستوری شد، از واقعی بودن فاصله می‌گیرد، رفتارهایی که دستوری است به‌طورمعمول درباره افرادی است که به هر حال وصل به مسئولانی هستند که معتقدند باید به رفقای خودشان محبت کنند و این اقتصاد دستوری در واقع به درد افرادی می‌خورد که نیت محبت به دوستان‌شان را دارند!

درباره اولویت بازنگری در سیستم بانکی چه ضرورت‌ها و الزام‌هایی از دیدگاه شما وجود دارند؟

مهم‌ترین چیزی که قصد بیان آن را دارم، این است که مسئولان جدید اجازه دهند اقتصاد رقابتی شود. اقتصاد رقابتی باعث افزایش تولید و کم‌ شدن بیکاری می‌شود و کم‌ شدن بیکاری یعنی مردم دارای ثروت می‌شوند، چراکه کار کردن به خودی خود ثروت ایجاد می‌کند و این ثروت ظرفیت مصرف را بالا می‌برد، یعنی کارگری که سر کار می‌رود، پولدار می‌شود و خودش هم کالایی را می‌خرد و این اتفاق باعث می‌شود کارخانه‌ها و بخش صنایع و تولید بیشتر کار کنند، نیاز به استخدام کارگر بیشتری داشته باشند و این‌گونه زنجیره‌ای از کنش‌ها اتفاق می‌افتد که در ادامه توسعه را به‌همراه خواهد داشت.

 اما اگر اجازه ندهیم، تولید صورت گیرد، در عوض کارخانه‌ها تعطیل و کارگرها بیکار و فقیر، مصرف‌کننده‌ها نیز کم می‌شوند و این‌گونه ورشکستگی تولیدکننده و بیکاری کارگران و رکود در بخش تولید و صنعت رخ خواهد داد. در این روند، توسعه کسب‌وکار مهم است، برای همین نرخ ارز و باقی قیمت‌ها باید واقعی و واحد باشد. معنی واحد بودن این نیست که قیمت‌ها تثبیت شود و روی یک نرخ ثابت بماند. واحد بودن یعنی پیرو عرضه و و تقاضا در هر روز و هر لحظه فقط یک نرخ داشته باشیم که البته بالا و پایین بودن نرخ، بحث دیگری است. واحد بودن نرخ، مسئله مهمی است که اگر محقق شود، بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین