نمیدانیم از صنعت خودرو چه میخواهیم
اگرچه همواره شاهد تدوین و تعریف سندهایی بهعنوان سند استراتژی صنعت خودرو بودهایم و به ظاهر این صنعت در یک چارچوب مشخص و با برنامه حرکت میکند، اما اغلب کارشناسان و صاحبنظران این صنعت معتقدند یکی از دلایل عقب ماندن صنعت خودرو و مشکلات ساختاری که این صنعت را ضعیف و ناتوان کرده به نداشتن استراتژی صنعتی مشخصی برمیگردد که میتوان نقشه راه صنعت خودرو را تعیین کرده و آن را در مسیر درست قرار دهد. با وجود اینکه سیاستگذار برای اداره اقتصاد کشور نیازمند حفظ صنعت خودرو بهعنوان یکی از صنایع کلیدی ایران است، اما به جرأت میتوان گفت هنوز درک درستی از استراتژی میان بخش زیادی از تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان وجود ندارد، به همین دلیل، کیفیت سندهای استراتژی و دستاوردهای ناشی از این سندها برای صنعت خودرو بسیار اندک است. در این زمینه با علی میرزاییسیسان، پژوهشگر صنعت خودرو گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
صنعت خودرو بعد از بیش از ۵ دهه به جای حرکت در مسیر رشد، عقبگرد کرده و در جا میزند. این موضوع بهطور مشخص در کیفیت خودروها و قدیمی بودن پلتفرمها قابل مشاهده است. چقدر این ارزیابی را درباره صنعت خودرو قبول دارید؟ علت آن را چهمیدانید؟
این یک واقعیت است که صنعت خودرو ایران در ۵ دهه گذشته بهدلیل عدمبروزرسانی فرآیندهای تولید، روند کند اتوماسیون و دیجیتالیزه کردن، عدمپیشرفت فناوری و تولید مداوم با کیفیت پایین خودرو درگیر چالشهای متعددی شده است. تحریمهای اقتصادی، قطع سرمایهگذاری خارجی و عدمدسترسی به فناوری مدرن، از جمله موارد مهمی است که میدان فعالیتهای فنی داخلی را محدود و در ادامه برای حل مسائل روزانه خودروسازی و زنجیره تامین را وابستهتر به چین کرده است. در این میان، مداخله سردرگم دولت و سیاستهای حمایتگرایانه محیطی بسته برای صنعتی ایجاد کرده و انگیزه نوآوری رقابتی را در آن کاهش داده است. در حالیکه صنعت خودرو در سالهای اولیه فعالیت در کشور بهسرعت رشد کرد، اما در ادامه نتوانست با پیشرفتهای جهانی همگام شود که این رویه کمکم منجر به رکود صنعت خودرو و کاهش کیفیت محصولات آن شد. نتیجه ادامه یافتن این رویکرد منجر به زیانهای انباشته قابلتوجه شرکتهای ملی خودروسازی شد که خود به نوعی نشاندهنده ناکارآمدی و سوءمدیریت اقتصادی در این صنعت است. به جرأت میتوان گفت صنعت خودرو ما نهتنها روی پایه خود نایستاده، بلکه فشار سوءمدیریت آن بر شانههای شهروندان هم روزبهروز بیشتر میشود. این یک اصل اقتصادی است که یک بنگاه بدون توجیه اقتصادی توجیه ادامه کسبوکار ندارد و اگر فعالیت را در چنین بنگاهی ادامه دهیم، این بنگاه سربار جامعه خواهد شد.
درباره ساماندهی وضعیت اقتصادی خودروسازان هم تا کنون اقدام خاصی در برنامهریزی استراتژیک حاکمیتی مشهود نبوده است و در چند سال اخیر اصلا سند قابل استنادی برای تعریف چشمانداز خودرویی وجود نداشته که براساس آن بشود مسیر حرکت و عملکرد این صنعت را تحلیل کرد. درست این است که این سند تدوین شود و مسائل کلیدی اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی محور تدوین چنین برنامهای باشد. اینکه چرا سند چشمانداز صنعت خودرو و حملونقل در کشور نداریم؟ چرا تدوین استراتژی در کشور عملا بیمعنا شده است؟ چرا تدوین KPI برای ارزیابی مدیران خودروسازان تعریف نشده است؟ اینها مسائل اولیه و بدیهی هستند که به نظر میآید انرژی و توان اصلاح این اشتباهات هم در مدیران ارشد ما وجود ندارد. اهداف کوتاهمدت شغلی مدیران در تمام سطوح برای حفظ سمت، مهمتر از موفقیت صنایع کشور در بلندمدت اهمیت پیدا کرده است. رقابت بیرحم و پرسرعت بینالملل جایی برای تعارف کردن باقی نگذاشته است. اگر صنعت کشور در سطح بینالملل حرفی برای گفتن نداشته باشد، در سطح ملی هم نخواهد داشت. در وضعیت فعلی هم ما دنبال این هستیم که شرق یا غرب مشکل عقبماندگی تکنولوژی صنعت خودرو ما را حل کنند، در حالی که نمیدانیم از آنها چه میخواهیم. تا زمانی که ندانیم از صنعت خودرو در بلندمدت چه میخواهیم، به طبع معیار اندازهگیری پیشرفت و پسرفت این صنعت با تغییر دولت و وزیر صنعت دائم دچار تغییر خواهد شد.
حال در این مقطع در صنعت خودروگذار به فناوریهای جدید، مانند وسایل نقلیه برقی یا تکنولوژیهای نوظهور هم مطرح است. واقعیت این است که چنین تحولهای عظیمی مستلزم آیندهنگری سیستمی و اجتناب از تفکر تکبعدی است. با اینکه داشتن یک برنامهریزی استراتژیک و موثر بسیار ضروری است، اما در نهایت شاهد هستیم که سیاستگذاران و مدیران ارشد صنعت ایران درگیر واکنشهای کوتاهمدت به بازار شدهاند که پیامدهای متعددی ازجمله عدمثبات قیمتها را به دنبال داشته است.
چه راهکارهای عملیاتی و راهبردی برای نجات صنعت خودرو در شرایط فعلی اقتصادی کشور پیشنهاد میدهید؟ الزامات اجرایی شدن آنها چیست؟
برای دادن راهکار نخست باید مشکلات و چالشهای حیاتی خودروسازی ایران را بشناسیم. درحالحاضر صنعت خودرو ایران با چند چالش حیاتی مواجه است. نخستین مورد، اتکای بیشازحد اقتصاد خودروسازان داخلی به فروش خودروهای سواری با تکنولوژی قدیمی است. واقعیت این است که افزایش تعداد فروش خودروهای سواری مدل قدیمی راهی برای درآمدزایی شرکتهای ملی خودروسازی شده است. چنین روشی راهحل مناسبی برای ی حملونقل و رشد اقتصادی نیست، حال آنکه تکنولوژی این خودروها قدیمی هم باشد. افزایش واردات خودروهای لوکس برای ایجاد رقابت داخلی نیز در شرایط فعلی بازار نوآوری در فناوری جدید را تحریک نمیکند و حتی میتوان گفت چنین واردات لجامگسیختهای باعث تشدید ترافیک شهری و کاهش آسایش عمومی شهروندان میشود. این در حالی است که محصولات داخلی باکیفیت پایین کارآمد نیستند و جزو وسایل نقلیه موثر بهشمار نمیروند. بهبیاندیگر، نوسانات شدید اقتصاد کلان و تبدیل خودرو از کالایی مصرفی به کالایی سرمایهای (از دید مصرفکننده) دولت را مجبور کرده از برنامهریزی کلان به دور باشد و اینگونه است که برنامهریزی دولت به جای شهروندمحوری به بازارمحوری تنزل پیداکرده است.
موضوع بعدی که به چالشی در صنعت خودرو تبدیل شده، سیاستهای یارانه بنزین است. باید بپذیریم که سیاستهای نامناسب درباره یارانه بنزین و صنعت برق تحت فشار نمیتوانند ناترازی انرژی کشور را برطرف کنند. عدمرشد توان تولید برق باعث شده این صنعت نتواند بهطور موثر از بخش حملونقل برقی در گستره کلان جغرافیایی ایران حمایت کند و گذار به خودروهای برقی در شرایط فعلی ایران فاقد پشتوانه حمایت صنعت انرژی است- امری که توسط وزارت صمت تکذیب میشود!
عدمباور به اولویتدهی سیاستهای زیستمحیطی و اجتماعی موضوع دیگری است که درباره صنعت خودرو باید به آن توجه کرد. سیاستهای تکبعدی در برآورده کردن نوآوریهای نمایشگونه زیستمحیطی، ما را از اهداف اجتماعی گستردهتر دورتر و در بهتر کردن شرایط هزینه سلامت بهواسطه آلودگی اگزوزها، شکستخورده کرده است. عدمباور مسئولان به اهمیت محیطزیست و تحولات بینالملل، موفقیت بلندمدت خودروسازی ایران را تضعیف میکند. در این راستا، تغییرات مکرر سیاستها از دیگر مواردی است که درباره صنعت خودرو باید موردتوجه قرار گیرد. سیاستهای مبهم و ناسازگار درباره واردات خارجی باعث بیثباتی و ناکارآمدی بازار میشود و تراکم ترافیک و مشکلات زیستمحیطی را تشدید میکند.
همانطور که میدانید در بیشتر دولتها نسبت به تدوین سند استراتژیک صنعت خودرو اقدام شده و اغلب این سندها در نگاه اول امیدبخش بوده و آینده خوبی را برای خودروسازی ایران ترسیم کرده است. بااینحال تا امروز این سندهای استراتژیک نتوانسته اثربخشی لازم را داشته باشد و اتفاق خاصی در روند واقعی صنعت خودرو شاهد نبودهایم، علت را باید کجا جستوجو کرد؟ براین اساس در انتخاب راهبردهای عملیاتی چه کنیم که این چرخه باطل تکرار نشود؟
برای تحول صنعت خودرو ایران، یک رویکردی جامع و راهبردی بلندمدت ضروری است. باید در تدوین این سند اهداف بهصورت روشن و صریح تعریف شوند. ایجاد چشمانداز بلندمدت برای صنعت حملونقل باید با اهداف ملی اقتصادی-اجتماعی و زیستمحیطی همسو باشد، نه سیاستهای کوتاهمدت واکنشی به بازار.
علاوه براین باید چارچوب و خطمشی مستقل برای تعیین استراتژی در صنعت خودرو تعریف کنیم و سیاستهای کلان منسجمی را توسعه دهیم که از رشد پایدار و مثبت اقتصادی تولید باکیفیت محصول حمایت کند. نکته قابلتوجه اینکه تنظیمگری اقتصادی بازار توسط حاکمیت با روی کار آمدن دولت و وزیر جدید نباید بهطور مرتب دچار تغییرات بنیادین شوند.
تمرکز بر عوامل زیستمحیطی و هزینه سلامت موضوع دیگری است که باید برای تحول در صنعت خودرو و مشخص کردن راهبردهای آن موردتوجه باشد. سیاستگذاری چندوجهی در رشد فناوریهای مدرن همزمان با بهبود کیفیت و رقابت و برجسته کردن پارامترهای زیستمحیطی در استراتژی صنعت باید محور جدید برنامهریز مدیران ارشد و سیاستگذاران کلان ملی باشد.
بازگشت به اصول اولیه صنعتی نیز باید مدنظر باشد. اصول و برنامهریزی استراتژیک را دوباره در صنایع ایران باید احیا و نوآوری را تقویت کرد و دیدگاه متمرکز بر آموزش همراه با نوآوری در سطح بینالمللی اتخاذ کرد. سیاستگذاران ما باید دوباره به صنعت بگویند که انتظار ملی از آن چیست.
سیاستهای حملونقل یکپارچه موضوع بعدی است که باید در تحولات صنعت خودرو مدنظر باشد. بهبود روانی نگاه مصرفکننده با راهکارهایی مانند کاهش ترافیک از طریق یک رویکرد یکپارچه برای ایمنی جادهها، ترکیب پیشرفتهای فناوری وسایل نقلیه با سیستمهای حملونقل هوشمند و آموزش رانندگان باید موردتوجه باشد.
در نهایت باید شاخصهای کلیدی رشد اقتصادی برای عملکرد بنگاهها معرفی شود. برای اندازهگیری پیشرفت و مسئول نگهداشتن ذینفعان و خودروسازان ملی باید شاخص شفاف تعریف کنیم. به زبان ساده سیاستگذار باید به خودروساز بگوید که کشور از آن چه انتظاری دارد تا منافع ملی خدشهدار نشود. همکاری با شرق یا غرب بیشک به رشد صنعت کمک میکند، اما وابستگی چشمبسته به شرق یا غرب منافع ملی را تحتفشار قرار میدهد. درنهایت اگر پیرامون محور گزارش، مورد دیگری بهنظرتان میرسد. بفرمایید.
صنعت خودرو ایران با چالشهای چندلایه و همچنین فرصتهای قابلتوجهی برای تحول مواجه است. سرعت خیرهکننده پیشرفت در چین و دیگر کشورهای پیشرو به این معناست که زمان برای خودروسازان ملی برای تحول و دوام چه در بازار جهانی و چه در بازارهای محلی در حال اتمام است.
حملونقل موثر و تولید خودرو باکیفیت، با پشتیبانی از برنامهریزی استراتژیک و نوآوری، برای موفقیت بلندمدت این صنعت بسیار مهم است. با اتخاذ رویکردی جامع و آیندهنگر، ایران میتواند پیچیدگیهای این گذار را پشتسر بگذارد و به رشد پایدار در صنعت خودرو خود دست یابد. برای این موضوع ایران باید اهداف روشنی را برای سیستمهای حملونقل و صنعت خود تعیین کند. اگر ایران خود نداند چه هدفی دارد، نه شرق و نه غرب نمیتوانند متحولکننده صنایع ایران باشند. تحول ایران به یک کشور صنعتی پیشرفته یک تلاش بلندمدت است. ایران با تمرکز بر حوزههای کلیدی میتواند به ریشههای رکود صنعت خودرو خود بپردازد و یک سیستم حملونقل پایدارتر و کارآمدتر و صنعت خودرو شکوفا ایجاد کند. البته هیچ صنعتی در یک اقتصاد کلان بیمار رشد آنچنانی نخواهد داشت.
تشدید رقابت فنی-اقتصادی بین خودروسازان سنتی بینالمللی و تولیدکنندگان چینی، محیط پیچیدهای را برای خودروسازان و زنجیره تامین آنها در کشورهای مختلف ایجاد کرده است. خودروسازان غربی با فشار فزایندهای از سوی همتایان چینی روبهرو هستند که از تخصص فنی و زنجیرههای تامین کارآمد برای تولید خودروهای برقی بهصرفه استفاده میکنند. خودروسازان غیرچینی ازجمله ایران باید تصمیم بگیرند آیا برقیسازی را دنبال کنند یا وضعیت موجود را به صورت مصنوعی در انزوا حفظ کنند.