-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیرعباس آذرم‌وندکارشناس اقتصاد در بررسی عملکرد دوساله دولت عنوان کرد

چالش با وعده‌های بزرگ و دست‌نیافتنی

همه شواهد نشان می‌دهند بر تعداد فقرا و شدت فقر در کشور افزوده شده است. من آمار دقیقی ندارم که بشود اعلام کرد، اما شواهد میدانی به‌خوبی مؤید این نکته هستند که وضعیت معیشتی مردم افت چشمگیری داشته است.

چالش با وعده‌های بزرگ و دست‌نیافتنی

معاون وزیر جهاد کشاورزی در دولت یازدهم در بررسی عملکرد دولت رئیسی در ۲ سال گذشته می‌گوید: «هرچند این روزها برخی از مقامات دولتی با حالتی ذوق‌زده و سرشار از شعف در رسانه‌هایی چون صداوسیما ظاهر می‌شوند و کاهش نرخ تورم نسبت به ابتدای سال را در دسته موفقیت‌ها رده‌بندی می‌کنند، اما ما فراموش نمی‌کنیم که هنوز نرخ تورم بیش از ۴۰ درصد است؛ نرخی که پیش از دولت سیزدهم به‌ندرت در اقتصاد ایران به ثبت می‌رسید، اما در ۲ سال گذشته به قاعده تبدیل شد. همچنین در این مدت آمارهای رسمی مربوط به بانک مرکزی منتشر نشده است. به هر روی فعلا شتاب قیمت‌ها بیش از روزهایی است که رئیسی هنوز وارد پاستور نشده بود.»

علی قنبری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، درباره اندیشه حاکم بر اقتصاد ایران ضمن اینکه نگاه حاکم را نولیبرالی نمی‌داند، خاطرنشان می‌سازد: «سوسیالیسم نظامی است که برمبنای آن باید همه مردم از سطح متوسط امکانات و خدمات بهره‌مند شوند. در ایران اجازه نمی‌دهند حقوق کارگران به اندازه تورم افزایش پیدا کند. هرچند ایران را تحت حاکمیت نولیبرالیسم نمی‌دانم، اما هرگز این را نمی‌پذیرم که اندیشه‌های چپ‌گرایانه یا سوسیالیستی بر کشور حاکم است. اتفاقا سیاست‌های فعلی همگی دست‌راستی هستند.» آنچه در ادامه می‌خوانید شرح کامل گفت‌وگوی صمت با این استاد دانشگاه است.

اکنون دولت سیزدهم به نیمه راه خود رسیده است. به‌عنوان یک کارشناس اقتصاد و کسی که سال‌ها در بدنه مدیریتی دولت فعال بوده‌اید، عملکرد دولت فعلی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اگر بخواهم به‌صراحت صحبت کنم باید بگویم دولت آقای رئیسی باوجود اینکه طرفداران آن در روزهای تبلیغات انتخابات، وعده‌های بزرگ و دست‌نیافتنی می‌دادند، در عمل نشان داد در اجرای بسیاری از سیاست‌ها و حل بسیاری از مشکلات ناتوان است؛ به همین دلیل نه‌تنها بسیاری از وعده‌های بزرگ تبلیغاتی محقق نشد، بلکه کیفیت اداره امور جاری هم نسبت به گذشته افت کرد که خود این مسئله موجب افزایش تورم از محل افزایش کسری بودجه شده است. به واقع در ۲ سال گذشته هیچ اتفاق مهمی در کشور رخ نداده و شرایط در برخی شاخص‌ها بدتر هم شده و وعده‌های دولتی‌ها نیز هیچ اثری بر زندگی مردم نداشته است.

به‌طور مشخص در کدام بخش‌ها فکر می‌کنید شرایط نسبت به گذشته دشوارتر شده است؟

مردم در زمینه درآمد با مشکلاتی بیش از گذشته مواجهند و جمعیت زیر خط فقر حتما بیشتر شده است.

اگر یادتان باشد چندی پیش یک موسسه مطالعاتی اعلام کرده بود در سال ۱۴۰۰ نرخ فقر از ۱۹ درصد به ۳۱ درصد رسیده است. در ۲ سال گذشته جمعیت زیر خط فقر کشور کاهش نیافته است؟

همه شواهد نشان می‌دهند بر تعداد فقرا و شدت فقر در کشور افزوده شده است. من آمار دقیقی ندارم که بشود اعلام کرد، اما شواهد میدانی به‌خوبی مؤید این نکته هستند که وضعیت معیشتی مردم افت چشمگیری داشته است.

جز فقر، در کدام زمینه‌ها دچار مشکل شدیم؟

هرچند این روزها برخی از مقامات دولتی با حالتی ذوق‌زده و سرشار از شعف در رسانه‌هایی چون صداوسیما ظاهر می‌شوند و کاهش نرخ تورم نسبت به ابتدای سال را در دسته موفقیت‌ها رده‌بندی می‌کنند، اما ما فراموش نمی‌کنیم که هنوز نرخ تورم بیش از ۴۰ درصد است؛ نرخی که پیش از دولت سیزدهم به‌ندرت در اقتصاد ایران به ثبت می‌رسید، اما در ۲ سال گذشته به قاعده تبدیل شد.

همچنین در این مدت آمارهای رسمی مربوط به بانک مرکزی منتشر نشده است. به هر روی فعلا شتاب قیمت‌ها بیش از روزهایی است که رئیسی هنوز وارد پاستور نشده بود.

در زمینه مناسبات دیپلماتیک، باوجود اینکه وزارت امور خارجه موفق شده تا حدی از شدت تنش‌ها با برخی از همسایگان بکاهد، همچنان مشاهده می‌کنیم که مسئله برجام مانند یک استخوان لای زخم باقی مانده است. تجدید رابطه با عربستان سعودی حتما اتفاق خوبی است. با این حال مهم‌ترین تنش دیپلماتیک ایران نه با همسایگان خود که با کشورهای غربی و به‌طور مشخص امریکا بوده و هست. دیپلمات‌های ایرانی باوجود اینکه تلاش‌هایی داشتند، موفق نشدند به توافق نهایی دست پیدا کنند.

ما در نقطه‌ای استراتژیک در جهان و میان دو دریا قرار گرفته‌ایم و بیش از ۱۸ همسایه داریم؛ در نقطه‌ای که از نظر ژئوپلتیک آن را استراتژیک می‌نامند، با جمعیت ۸۵ میلیون نفری و فرهنگی تاریخی که در کنار منابع دیدنی، نیروی انسانی فهیم و تحصیلکرده‌ای را در خود جای داده است. نقشی که امروز ما در جهان بازی می‌کنیم، تناسبی با ظرفیت‌ها و اصالت ما ندارد و انزوای فعلی به هیچ وجه برازنده ما نیست. همین انزوا موجب شده نیروی انسانی که باید به سکوی جهش کشور و اقتصاد ما تبدیل می‌شد، به نیرویی برای توسعه کشورهای دیگر و حتی همسایگان تبدیل شود. زمانی جوان و نیروی متخصص ایرانی که قصد مهاجرت داشت، هدف و مقصد خود را کشورهای توسعه‌یافته غربی قرار می‌داد، اما حالا چنان وضعیت کشور تضعیف شده که جوانان و نیروی کار ماهر ایران از کردستان عراق تا ترکیه یا گرجستان را هم مقصد مهاجرت خود قرار می‌دهند و حاضر هستند از ایران بروند و در این کشورها مشغول کار شوند.

در حوزه اشتغال هم شرایط خوبی را نمی‌بینیم و آنچه که به‌وضوح مشخص است بحران یافتن کار برای جوانان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی است. مهاجرت نیروی کار ایرانی ناشی از نبود شغل و نبود دستمزد مناسب است. در امسال باوجود تورم حدود ۵۰ درصدی، حداقل دستمزد کارگران را ۲۷ درصد و حقوق کارمندان دولت را ۲۰ درصد افزایش دادند، در حالی که اگر انصاف در میان بود، متوجه می‌شدند کارگر و کارمند ایرانی دستمزدی کمتر از گذشته می‌گیرد و در اوج فشار تورمی نباید با فشار بیشتری مواجه شود.

با این حال آمارهای رسمی نشان می‌دهند نرخ تورم بهار امسال به ۸.۲ درصد رسید؛ نرخی که گاه در بهترین دوره‌های اقتصادی کشور هم به‌دست نمی‌آید. چرا میان درک مردم و کارشناسان از شرایط اقتصادی و آمارهای رسمی چنین شکاف بزرگی به‌وجود آمده است؟

در این باره باید بگویم متاسفانه آمارهای رسمی کشور دقیق نیست. جدا از اینکه فکر می‌کنم در آمارهای کشور عددسازی صورت می‌گیرد و ارقام اعلام‌شده با واقعیات امروز همخوانی ندارند، می‌توانیم به این نکته هم اشاره کنیم که آمارسازی‌های اخیر به‌گونه‌ای است که رقم هر شاخصی که به سود دولت بوده را اعلام می‌کنند و دیگر آمارها را منتشر نمی‌کنند. به‌طور مثال انتشار آمارهای تورمی بانک مرکزی را متوقف کردند که همه می‌دانیم نرخ تورم محاسبه‌شده ازسوی این نهاد گاه تا ۱۴ درصد بیش از آمارهای محاسبه‌شده ازسوی مرکز آمار ایران است.

بنا بر تمام آمارهای رسمی سرمایه‌گذاری صورت‌گرفته از سال ۹۷ به این سو، از نرخ استهلاک تجهیزات تولید کمتر بوده که در یک کلام به‌معنای منفی شدن خالص سرمایه‌گذاری در کشور است. سرمایه‌گذاری گام اول ایجاد اشتغال در همه جای جهان است و هنگامی که سرمایه‌گذاری انجام نمی‌شود، اشتغالی هم ایجاد نخواهد شد.

در این سال‌ها شاهد فرار سرمایه از کشور بوده‌ایم؛ پس سرمایه بخش خصوصی حتی کمتر از گذشته مورداستفاده قرار گرفت. دولت به‌دلیل مشکلاتی که دچار آن است توان تامین هزینه‌های جاری خود را هم ندارد و در بهترین حالت هر درآمدی که دارد را صرف همین هزینه‌ها می‌کند.

سرمایه‌گذاری خارجی هم که به ایران جلب نمی‌شود و در این زمینه ایران نسبت به کشورهای همسایه خود دچار یک عقب‌ماندگی بزرگ است؛ به‌عبارت ساده‌تر در حالی که سرمایه‌های ایرانیان به‌سرعت در حال خروج از کشور است، سرمایه‌گذاران خارجی هم حاضر نمی‌شوند سرمایه خود را وارد اقتصاد ایران کنند.

من هم آمارهای مرکز آمار را که از کاهش بیکاری در کشور حکایت داشت، دیده‌ام اما نمی‌توانم آنها را جدی بگیرم و فکر می‌کنم در شرایطی که یک اقتصاد با فرار سرمایه مواجه است، ادعای کاهش نرخ بیکاری بی‌پایه‌ترین ادعای ممکن است. علاوه بر این شواهد نشان می‌دهند نسبت به ۲ دهه گذشته بخش مهمی از مشاغل پایدار در ایران از بین رفته‌اند و جایگزین این مشاغل، مشاغل کاذب یا فاقد امنیت شغلی شده‌اند که به‌هیچ وجه از نظر کیفیت اشتغال نمی‌توانیم آنها را با مشاغل پایدار مقایسه کنیم. در هر حال من به آمار بیکاری ارائه‌شده اعتمادی ندارم.

شما در گفت‌وگویی گفته بودید اقتصاد ایران را نولیبرالیستی نمی‌دانید. رویکرد حاکم بر اقتصاد ایران چیست؟

واقعیت این است که در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی ایران یک بینش کاملا پوپولیستی حاکم است که در آن اقدامات نمایشی جایگاهی مهم‌تر از اقدامات اساسی دارد. به‌طور مثال تمایل دارند به‌جای اینکه هزینه زندگی مردم را کمتر کنند، یارانه نقدی بپردازند. در مقابل این وضعیت ما با جمعیت وسیعی از مردم زحمتکش و فرودست مواجهیم که حمایت از آنها بدون صرف منابع مشخصی ممکن نیست. تامین منابع هم جز با حذف هزینه‌های بی‌فایده اما پرسروصدای پوپولیستی ممکن نخواهد شد. به هر روی ظاهر ماجرا این را نشان می‌دهد که پوپولیسم بر ما حاکم شده است.

من گرچه ایران را تحت حاکمیت نولیبرالیسم نمی‌دانم، اما هرگز این را نمی‌پذیرم که اندیشه‌های چپ‌گرایانه یا سوسیالیستی بر کشور حاکم هستند. اتفاقا سیاست‌های فعلی همگی دست‌راستی هستند و ضد چپ، اما نمی‌توانیم آنها را نولیبرالی بخوانیم، چون از انجام هر اقدام اساسی خودداری می‌کنند. ضمن اینکه در کشور ما به‌طور کلی طبقه متوسط از بین رفته و دیگر چیزی تحت عنوان این نام وجود ندارد.

با این وصف از نظر شما نمره دولت رئیسی در میانه راه چند است؟

به‌نظر من در این مسائل نباید ارفاق کرد و به‌راحتی نمره داد، زیرا عملکرد دولت‌ها مستقیما زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به دولت سیزدهم نمی‌توان و نباید نمره قبولی داد و باید آرزو کنیم هر چه زودتر این وضعیت خاتمه پیدا کند و نیروهای کارآمدی که در کشور منزوی و خانه‌نشین شدند، سکان امور را به‌دست بگیرند. مشکلات امروز ایران، از جنس مشکلاتی نیستند که به‌تدریج امکان اصلاح داشته باشند. چنانچه امروز راهی برای حل این مشکلات پیدا نکنیم، در آینده نزدیک این مشکلات، بحران‌های بزرگ‌تری را به‌وجود خواهند آورد.

چشم‌انداز کشور در ادامه دوره فعلی را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

پیش‌بینی روشنی ندارم. به‌نظر می‌رسد ادامه روند فعلی که در آن حرکت‌های ظاهری جایگزین هر نوع اصلاحات واقعی و ساختاری شده و اقدامات پرسروصدا هنوز میان مسئولان طرفدار دارد، امید چندانی به بهبود شرایط وجود نداشته باشد. به‌علاوه اینکه اگر روند اصلاح نشود و در سیاست‌ها بازنگری اساسی صورت نگیرد، نمی‌توان با افراد و ابزار و سیاست‌های فعلی وضعیت را به سمت بهبود برد و باید منتظر تغییر در سیاست‌های دولت باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین