دانشگاه خوراک علمی صنعت را تامین نمیکند
کارشناسان معتقدند همخوانی نداشتن محتوای آموزشی در فضای آکادمیک با آنچه در صنعت موردنیاز است، از دلایل اصلی شکاف میان دانشگاه با صنعت است.
کارشناسان معتقدند همخوانی نداشتن محتوای آموزشی در فضای آکادمیک با آنچه در صنعت موردنیاز است، از دلایل اصلی شکاف میان دانشگاه با صنعت است. در واقع، علم زمانی به کار صنعت می آید که به رفع نیاز آن بینجامد. این در حالی است که علم روز در ایران آموزش داده می شود، اما صنعت روز وجود ندارد که همین روند باعث شده روز به روز مهاجرت نخبگان در کشور اتفاق بیفتد. پیشگیری از این اتفاق، نیازمند یک سیاست گذاری داده محور و یک نظام آماری مدون است. ابتدا باید بدانیم با چه ترازی از جمعیت جوان و فعال در کشور روبه رو هستیم. از طرفی هم باید اطلاعات بخش تقاضا در بازار کار را بگیریم و به طوردائم این تبادل سیگنال از سوی عرضه و تقاضا انجام شود. این گونه می توان فضای شغلی متناسب با قشر نخبه و تحصیلکرده را ایجاد کرد. صمت در این گزارش به بررسی چالش های کاربرد علم در صنعت پرداخته است.
دانش نخبگان در صنعت کارآیی ندارد
روند تغییرات صنعت در حوزه های نوآوری و فناوری به قدری سریع شده که در گذشته نه چندان دور هر ۵ سال یک بار با تغییرات بنیادی مواجه بودیم،اما امروز شاهد بروز این تغییرات در دوره های یک تا 2 ساله شده ایم. ارتباط کم صنعت با دانشگاه، خود را در مهاجرت نخبگان به خوبی نشان داده است. در واقع، نتیجه این شکاف از دست دادن نیروی کار باسوادی است که دانش وی در صنعت جاری و روان نیست. گفتنی است، در ۲۰ سال گذشته جمعیت دانشجویان بین المللی کشور چند برابر شده و از ۲ به ۶ میلیون نفر رسیده است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه از این مهاجرت نخبگان خود، با چینش سیاست های هوشمندانه، استفاده های درخوری کرده اند؛ از آنجایی که آنها توانایی به روز شدن با تحولات سریع فناورانه را ندارند، برای رسیدن به توسعه با صرف زمان کمتر، نخبگان خود را برای آموزش سریع و دریافت شیوه های فناورانه به کشورهای پیشرو اعزام می کنند. این کشورها به این نتیجه رسیدند که برای همگام شدن با تحولات علمی و فناوری، ارسال دانشجو و نیروی انسانی می تواند کمک زیادی کند، چرا که ظرفیت جذب و بازگشت نیروی انسانی خود را می توانند به خوبی فراهم کنند؛ در واقع به نوعی فرصت تنفس را برای خود ایجاد می کنند.
آماری از نیروی کار موردنیاز در دست نیست
بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران در گفت وگو با صمت درباره راه حل های پیوند میان دانشگاه و فارغ التحصیلان آن با صنعت و فضای شغلی گفت: ابتدا باید به این پرسش پاسخ بدهیم که ظرفیت کشور برای جذب سرمایه های انسانی به ویژه دانشگاهیان و قشر تحصیلکرده چقدر است؟ گفتنی است، ما هنوز نتوانستیم به این پرسش پاسخ دقیقی بدهیم، به این معنا که در کشور ما هنوز یک برنامه راهبردی مدون برای جذب نیروی انسانی تدوین نشده است، در واقع ما هنوز تعیین نکرده ایم که برای مثال در ۱۰ سال آینده چه سطح و چه حجمی از نیروی انسانی در مقاطع مختلف، اعم از افراد تحصیلکرده و غیرتحصیلکرده (ماهر)، باید وارد بازار کار شوند. در حال حاضر نمی دانیم در چه وضعیتی از بکارگیری ظرفیت سرمایه های نیروی انسانی هستیم. برای مثال، بسیاری از شرکت ها و سازمان ها هنوز مشخص نکرده اند که در بازه های زمانی متفاوت برای مثال ۵ یا ۱۰ ساله نیازمند چه تعداد نیروی انسانی هستند.
درس های دانشگاهی به درد فضای اشتغال نمی خورد
صلواتی افزود: درس های خوانده شده بسیاری از تحصیلکرده های دانشگاهی مطابق با نیازمندی های بازار کار نیست، بنابراین برای رفع این معضل، از یک سو وزارت صمت باید صنایع و بخش های مولد اقتصادی تحت سلطه خود را متناسب با سرفصل های آموزشی تغییر دهد و از سویی دیگر، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هم باید تحول بنیادی در اسلوب درسی آکادمیک دانشگاهی ایجاد کند، متاسفانه هنوز زیست بوم عرضه و تقاضای نیروی کار در فضای اشتغال کشور ایجاد نشده است. مدیر رصدخانه مهاجرت ایران گفت: در حقیقت عرضه نیروی انسانی رشد روزافزونی داشته، اما توانایی بکارگیری آنان در بستری کارآمد را نداشته ایم. به اعتقاد من، باید ضعف را در بازار اشتغال کشور جست وجو کنیم؛ در حال حاضر رقم بسیار کمی از جمعیت تحصیلکرده در بازار کار تخصصی وارد می شوند. از آنجایی که در چند سال گذشته دانشگاه ها رشد نمادینی داشتند، جمعیت دانشجویان ما زیاد شد. این یعنی سرمایه گذاری، تنها روی آموزش نیروی انسانی انجام شده است.
باید آموزش های قرن بیستمی قطع شود
صلواتی در نهایت بااشاره به لزوم تحول در زنجیره آموزش و اشتغال گفت: هرچقدر بتوانیم به هوشمندسازی صنایع خود در بخش خدمات و صنعت بپردازیم و میزان استفاده از علوم کاربردی را در محصولات و خدمات خود بالا ببریم، میزان تقاضای شغلی متناسب با فارغ التحصیلان هم بالا می رود. از طرفی هم در نظر داشته باشیم که بسیاری از رشته های دانشگاهی ما اشباع شده است، اما همچنان اصرار داریم بسیاری از آموزش هایی را که مربوط به قرن بیستم است، به نسل جوان بدهیم؛ در حالی که در قرن حاضر با ظهور فناوری های جدید مبتنی بر علم داده، بازار کار بسیار فراوانی ایجاد شده است. اگر ما نتوانیم از هوش نخبگان خودمان استفاده کنیم، به طور خودکار از سوی کشورهایی که این تحول را به وجود آورده اند، جذب
می شوند.
خطر بیکاری شمار زیادی از تحصیلکرده ها در کشور
به گفته مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، علاوه بر افزایش جمعیت جوانان و بی نظمی در سیستم شغلی، مشکل دیگر در نداشتن تطابق نیازمندی های بازار کار با مفاد درسی فضاهای آکادمیک است؛ واقعیت امر این است که باوجود اینکه نیروهای تحصیلکرده در دانشگاه ها آموزش می بینند، اما مهارت موردنیاز را کسب نمی کنند؛ این موارد عوامل اصلی ناامیدی از فضای داخل است که در نهایت منجر به خروج این نخبگان تحصیلکرده دانشگاهی از بازار کار می شود. صلواتی گفت: کشورهایی که به جذب این افراد می پردازند، بیشتر تشنه نیروی انسانی تحصیلکرده هستند و بسترهای استاندارد برای بکار گیری مهاجران تحصیلکرده را فراهم می کنند، چرا که ظرفیت های اقتصادی بالایی دارند. وی گفت: نخستین راهکار، تغییر مسیر در اقتصاد کشور است. کشور ما باید از اقتصاد نفتی و منبع محور به سمت اقتصاد دانش بنیان و نیروی انسانی ماهر تغییر مسیر بدهد؛ اگر چنین راه حلی اتخاذ شود، می توانیم نوید این را بدهیم که در آینده درصد زیادی از نیروی انسانی جذب فضاهای شغلی درخور می شوند. صلواتی گفت: اگر با همین فرمان پیش برویم و مشخص نکنیم به چه تعداد از نیروی کار در مشاغل نیاز داریم، با اشباع نیروی انسانی و تحصیلکرده و سطح بالای بیکاری این قشر مواجه می شویم. طبق آمار این احتمال وجود دارد که بیکاری در اقشار تحصیلکرده از سطح کل بیکاری در کشور هم بالاتر برود.
نگرانی درباره رتبه اولی های باسواد
وی بااشاره به مهاجرت رتبه اولی های علمی گفت: بسیاری از رشته های موردعلاقه رتبه اولی ها علوم محض یا پایه است که بازار کار متناسبی برای این افراد در کشور وجود ندارد. گفتنی است، در بسیاری از صنایع، ضریب استفاده از علوم پایه و محض مشخص نشده و در کل از علوم پایه استفاده زیادی نمی کنند. صلواتی با تشریح جذب مهاجران تحصیلی و نخبگان در فضای شغلی کشورهای پیشرو این فرآیند را آسان ندانست و گفت: درصد بسیار کمی از نخبگان ظرف مدت زمان کوتاهی پس از مهاجرت، جذب شغل موردنظر خود می شوند. درحقیقت، خارج از کشور هم این گونه نیست که نخبگان به راحتی وارد فضای شغلی کشور مقصد شوند. بسیاری از این افراد بعد از گذراندن دوره های آموزشی آکادمیک وارد بازار کار می شوند، اما در کل ضریب بکارگیری نیروی انسانی ایران در بازارهای کار بین المللی با شرایط فعلی پایین است. نمره هایی که بسیاری از تحصیلکرده ها در داخل می گیرند، تضمین کننده جذب آنها در فضای کار بین المللی نیست. بسیاری از مهاجران تحصیلی ما باید در دانشگاه های خارجی ارتقا یابند و رشته های متناسب با نیازهای بازار کار کشورها را فرا بگیرند و بعد وارد
بازار کار این کشورها
شوند.
دانشگاه باید از متن جامعه بیرون بیاید
مسعود فراستخواه، بااشاره به مستعمره بودن دانشگاه در کشور گفت: اصلی ترین مشکل دانشگاه ایرانی، زیستن در قلمرو مستعمراتی دولت است. باتوجه به تجربه تاریخی که آزموده شده، دانشگاه های خوب و موفق دنیا از متن جامعه و پویایی های درونی اجتماعی جامعه بیرون آمده است. در واقع، از نیروی غیردولتی و از دل مردم و جامعه به سبب عطش و تقاضایی که برای دانش وجود داشت، شکل گرفتند و این گونه بود که دانشگاه به عنوان یک نظام مدرن ایجاد شد.
به گفته این جامعه شناس برجسته؛ دولت ها تنها یکی از بازیگران اصلی این نوع دانشگاه هستند؛ اگر نگاه کوتاهی به فرآیند دانشگاه های آلمان بیندازیم، متوجه می شویم که دولت ها هر آنچه لازم است تا دانشگاه نقشه موثری در جامعه داشته باشد، ایفا می کنند؛ تفکر آنان فرهیختگی ملت و پیشرفت یک دولت ملی به مدد دانشگاه است و وقتی به این نهاد می رسند، تمام مرکزیت خود را به نفع دانشگاه زیرپا می گذارند و آن را موردحمایت قرار می دهند. همان گونه که پیش تر هم اشاره کردم، در ایران مشکل دانشگاه زیستن در قلمرو مستعمراتی دولت است، یعنی دانشگاه های ما نمی توانند با جامعه محلی، شهری، ملی و بین المللی ارتباط موثری بگیرند.
وی بااشاره به مدل های مختلف بیرون آمده از دانشگاه های کشور گفت: طی یک قرن اخیر شاهد مدل های مختلفی در دانشگاهی های کشور بوده ایم، یک مدل به عنوان مدل دموکراتیک شناخته شده است که در آن از معنای فنی دانش کاسته می شود. در این مدل، دانشگاه ایرانی تاثیر جدی بر تصمیمات و برنامه های کشوری نداشته و در کشور ما دانشگاه نخستین قربانی انقلاب فرهنگی بوده است.
فراستخواه ادامه داد: مدل بعدی مدل ایدئولوژیک است که نشان دهنده دانشگاه های سنتی زده است. این مدل دانشگاه ها تبدیل به یک ایدئولوژی رسمی قائل به دولت و حکومت شدند و حاصل آن این شد که ایدئولوژی دولتی به علم و دانش دانشگاه هم سایه انداخت. مدل مهاجرت، دیگر مدلی بود که دانشگاه های کشور آن را تجربه کردند. اینکه دانشگاهیان بعد از دوران تحصیل تنها به کلاس داری کردن و گرفتن پایان نامه پرداختند که در نهایت دانشجویان به مدرک گرایی رو آوردند و در هر صورت مهاجرت به بیرون یا درون را انتخاب کردند.
وی تاکید کرد: گفتنی است، موج مهاجرت به بیرون، در دهه 80 خودش را نشان داد که متاسفانه نشانه های آن را در آینده هم شاهد خواهیم بود.مهاجرت به درون هم در بی انگیزگی، خستگی و فرتوت شدن دانشگاهیان خلاصه می شود که می توان به انواع سرخوردگی های دانشجویان اشاره کرد.
به گفته وی، مدل منشیانه دانشگاهی از دیگر مدل های رسوخ پیداکرده در کشور است که دانشجویان را به سمتی سوق داده است که تبدیل به افراد سازمانی می شوند نه یک فرد آکادمیک تاثیرگذار. در این مدل، جامعه با دانشگاه پیوند برقرار نمی کند.
فراستخواه ضمن تشریح مدل همدردی دانشگاه با جامعه گفت: مدل بعدی، مدل همدردی است. دانشگاه دهه ۲۰ تا ۶۰ شمسی چنین مدلی را تجربه کرده است، یعنی هنگامی که جامعه شرایط نارضایتی، زخم های اجتماعی و مشکلات عدیده ای را تجربه می کند، دانشگاه در کنارش قرار دارد و به عنوان همدرد در کنار جامعه ایستاده است. دانشگاهیان باید شرایط را تشخیص دهند و روشن سازی و برای مسائل مختلف چاره جویی کنند و راه حل های علمی ارائه بدهند.
سخن پایانی
باتوجه به موارد یادشده، گفتنی است، این هدف به هوشمندسازی تربیت نیروی انسانی نیاز دارد. در حقیقت نه تنها بخش صنعت و دانشگاه باید با یکدیگر ارتباط موثر داشته باشند، بلکه لازم است بسیار هوشمندانه و به موقع به یکدیگر اطلاعات بدهند. در شرایط فعلی کشور ما، نه دانشگاه اطلاعات دقیقی از تربیت نیروهای انسانی در 10 سال آینده می دهد و نه از صنعت، اطلاعات لازم دریافت می شود. ما نیاز داریم این سطح از هوشمندسازی را ایجاد کنیم، در غیر این صورت ناگزیر از انجام اقدامات کور هستیم.