شنبه 22 اردیبهشت 1403 - 11 May 2024
کد خبر: 20122
تاریخ انتشار: 1401/08/01 11:51
بررسی چالش‌های کاربرد علم دانشگاهی و برخی دانش‌بنیان‌ها در موقعیت‌های شغلی کشور

دانشگاه خوراک علمی صنعت را تامین نمی‌کند

کارشناسان معتقدند همخوانی نداشتن محتوای آموزشی در فضای آکادمیک با آنچه در صنعت موردنیاز است، از دلایل اصلی شکاف میان دانشگاه با صنعت است.

کارشناسان معتقدند همخوانی نداشتن محتوای آموزشی در فضای آکادمیک با آنچه در صنعت موردنیاز است، از دلایل اصلی شکاف میان دانشگاه با صنعت است. در واقع، علم زمانی به کار صنعت میآید که بهرفع نیاز آن بینجامد. این در حالی است که علم روز در ایران آموزش داده میشود، اما صنعت روز وجود ندارد که همین روند باعث شده روز به روز مهاجرت نخبگان در کشور اتفاق بیفتد. پیشگیری از این اتفاق، نیازمند یک سیاستگذاری دادهمحور و یک نظام آماری مدون است. ابتدا باید بدانیم با چه ترازی از جمعیت جوان و فعال در کشور روبهرو هستیم. از طرفی هم باید اطلاعات بخش تقاضا در بازار کار را بگیریم و بهطوردائم این تبادل سیگنال از سوی عرضه و تقاضا انجام شود. اینگونه میتوان فضای شغلی متناسب با قشر نخبه و تحصیلکرده را ایجاد کرد. صمت در این گزارش به بررسی چالشهای کاربرد علم در صنعت پرداخته است.

دانش نخبگان در صنعت کارآیی ندارد

روند تغییرات صنعت در حوزههای نوآوری و فناوری بهقدری سریع شده که در گذشته نهچندان دور هر ۵ سال یکبار با تغییرات بنیادی مواجه بودیم،اما امروز شاهد بروز این تغییرات در دورههای یک تا 2 ساله شدهایم. ارتباط کم صنعت با دانشگاه، خود را در مهاجرت نخبگان بهخوبی نشان داده است. در واقع، نتیجه این شکاف از دست دادن نیروی کار باسوادی است که دانش وی در صنعت جاری و روان نیست. گفتنی است، در ۲۰ سال گذشته جمعیت دانشجویان بینالمللی کشور چند برابر شده و از ۲ به ۶ میلیون نفر رسیده است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه از این مهاجرت نخبگان خود، با چینش سیاستهای هوشمندانه، استفادههای درخوری کردهاند؛ از آنجایی که آنها توانایی بهروز شدن با تحولات سریع فناورانه را ندارند، برای رسیدن به توسعه با صرف زمان کمتر، نخبگان خود را برای آموزش سریع و دریافت شیوههای فناورانه به کشورهای پیشرو اعزام میکنند. این کشورها به این نتیجه رسیدند که برای همگام شدن با تحولات علمی و فناوری، ارسال دانشجو و نیروی انسانی میتواند کمک زیادی کند، چرا که ظرفیت جذب و بازگشت نیروی انسانی خود را میتوانند بهخوبی فراهم کنند؛ در واقع بهنوعی فرصت تنفس را برای خود ایجاد میکنند.

آماری از نیروی کار موردنیاز در دست نیست

بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران در گفتوگو با صمت درباره راهحلهای پیوند میان دانشگاه و فارغالتحصیلان آن با صنعت و فضای شغلی گفت: ابتدا باید به این پرسش پاسخ بدهیم که ظرفیت کشور برای جذب سرمایههای انسانی بهویژه دانشگاهیان و قشر تحصیلکرده چقدر است؟ گفتنی است، ما هنوز نتوانستیم به این پرسش پاسخ دقیقی بدهیم، به این معنا که در کشور ما هنوز یک برنامه راهبردی مدون برای جذب نیروی انسانی تدوین نشده است، در واقع ما هنوز تعیین نکردهایم که برای مثال در ۱۰ سال آینده چه سطح و چه حجمی از نیروی انسانی در مقاطع مختلف، اعم از افراد تحصیلکرده و غیرتحصیلکرده (ماهر)، باید وارد بازار کار شوند. در حال حاضر نمیدانیم در چه وضعیتی از بکارگیری ظرفیت سرمایههای نیروی انسانی هستیم. برای مثال، بسیاری از شرکتها و سازمانها هنوز مشخص نکردهاند که در بازههای زمانی متفاوت برای مثال ۵ یا ۱۰ ساله نیازمند چه تعداد نیروی انسانی هستند.

درسهای دانشگاهی به درد فضای اشتغال نمیخورد

صلواتی افزود: درسهای خواندهشده بسیاری از تحصیلکردههای دانشگاهی مطابق با نیازمندیهای بازار کار نیست، بنابراین برای رفع این معضل، از یکسو وزارت صمت باید صنایع و بخشهای مولد اقتصادی تحتسلطه خود را متناسب با سرفصلهای آموزشی تغییر دهد و از سویی دیگر، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هم باید تحول بنیادی در اسلوب درسی آکادمیک دانشگاهی ایجاد کند، متاسفانه هنوز زیستبوم عرضه و تقاضای نیروی کار در فضای اشتغال کشور ایجاد نشده است. مدیر رصدخانه مهاجرت ایران گفت: در حقیقت عرضه نیروی انسانی رشد روزافزونی داشته، اما توانایی بکارگیری آنان در بستری کارآمد را نداشتهایم. بهاعتقاد من، باید ضعف را در بازار اشتغال کشور جستوجو کنیم؛ در حال حاضر رقم بسیار کمی از جمعیت تحصیلکرده در بازار کار تخصصی وارد میشوند. از آنجایی که در چند سال گذشته دانشگاهها رشد نمادینی داشتند، جمعیت دانشجویان ما زیاد شد. این یعنی سرمایهگذاری، تنها روی آموزش نیروی انسانی انجام شده است.

باید آموزشهای قرن بیستمی قطع شود

صلواتی در نهایت بااشاره به لزوم تحول در زنجیره آموزش و اشتغال گفت: هرچقدر بتوانیم به هوشمندسازی صنایع خود در بخش خدمات و صنعت بپردازیم و میزان استفاده از علوم کاربردی را در محصولات و خدمات خود بالا ببریم، میزان تقاضای شغلی متناسب با فارغالتحصیلان هم بالا میرود. از طرفی هم در نظر داشته باشیم که بسیاری از رشتههای دانشگاهی ما اشباع شده است، اما همچنان اصرار داریم بسیاری از آموزشهایی را که مربوط به قرن بیستم است، به نسل جوان بدهیم؛ در حالی که در قرن حاضر با ظهور فناوریهای جدید مبتنی بر علم داده، بازار کار بسیار فراوانی ایجاد شده است. اگر ما نتوانیم از هوش نخبگان خودمان استفاده کنیم، بهطور خودکار از سوی کشورهایی که این تحول را بهوجود آوردهاند، جذب
می
شوند.

خطر بیکاری شمار زیادی از تحصیلکردهها در کشور

بهگفته مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، علاوه بر افزایش جمعیت جوانان و بینظمی در سیستم شغلی، مشکل دیگر در نداشتن تطابق نیازمندیهای بازار کار با مفاد درسی فضاهای آکادمیک است؛ واقعیت امر این است که باوجود اینکه نیروهای تحصیلکرده در دانشگاهها آموزش میبینند، اما مهارت موردنیاز را کسب نمیکنند؛ این موارد عوامل اصلی ناامیدی از فضای داخل است که در نهایت منجر به خروج این نخبگان تحصیلکرده دانشگاهی از بازار کار میشود. صلواتی گفت: کشورهایی که به جذب این افراد میپردازند، بیشتر تشنه نیروی انسانی تحصیلکرده هستند و بسترهای استاندارد برای بکار گیری مهاجران تحصیلکرده را فراهم میکنند، چرا که ظرفیتهای اقتصادی بالایی دارند. وی گفت: نخستین راهکار، تغییر مسیر در اقتصاد کشور است. کشور ما باید از اقتصاد نفتی و منبعمحور بهسمت اقتصاد دانشبنیان و نیروی انسانی ماهر تغییر مسیر بدهد؛ اگر چنین راهحلی اتخاذ شود، میتوانیم نوید این را بدهیم که در آینده درصد زیادی از نیروی انسانی جذب فضاهای شغلی درخور میشوند. صلواتی گفت: اگر با همین فرمان پیش برویم و مشخص نکنیم به چه تعداد از نیروی کار در مشاغل نیاز داریم، با اشباع نیروی انسانی و تحصیلکرده و سطح بالای بیکاری این قشر مواجه میشویم. طبق آمار این احتمال وجود دارد که بیکاری در اقشار تحصیلکرده از سطح کل بیکاری در کشور هم بالاتر برود.

نگرانی درباره رتبهاولیهای باسواد

وی بااشاره به مهاجرت رتبهاولیهای علمی گفت: بسیاری از رشتههای موردعلاقه رتبهاولیها علوم محض یا پایه است که بازار کار متناسبی برای این افراد در کشور وجود ندارد. گفتنی است، در بسیاری از صنایع، ضریب استفاده از علوم پایه و محض مشخص نشده و در کل از علوم پایه استفاده زیادی نمیکنند. صلواتی با تشریح جذب مهاجران تحصیلی و نخبگان در فضای شغلی کشورهای پیشرو این فرآیند را آسان ندانست و گفت: درصد بسیار کمی از نخبگان ظرف مدت زمان کوتاهی پس از مهاجرت، جذب شغل موردنظر خود میشوند. درحقیقت، خارج از کشور هم اینگونه نیست که نخبگان بهراحتی وارد فضای شغلی کشور مقصد شوند. بسیاری از این افراد بعد از گذراندن دورههای آموزشی آکادمیک وارد بازار کار میشوند، اما در کل ضریب بکارگیری نیروی انسانی ایران در بازارهای کار بینالمللی با شرایط فعلی پایین است. نمرههایی که بسیاری از تحصیلکردهها در داخل میگیرند، تضمینکننده جذب آنها در فضای کار بینالمللی نیست. بسیاری از مهاجران تحصیلی ما باید در دانشگاههای خارجی ارتقا یابند و رشتههای متناسب با نیازهای بازار کار کشورها را فرا بگیرند و بعد وارد بازار کار این کشورها
 شوند.

دانشگاه باید از متن جامعه بیرون بیاید

مسعود فراستخواه، بااشاره به مستعمره بودن دانشگاه در کشور گفت: اصلیترین مشکل دانشگاه ایرانی، زیستن در قلمرو مستعمراتی دولت است. باتوجه به تجربه تاریخی که آزموده شده، دانشگاههای خوب و موفق دنیا از متن جامعه و پویاییهای درونی اجتماعی جامعه بیرون آمده است. در واقع، از نیروی غیردولتی و از دل مردم و جامعه بهسبب عطش و تقاضایی که برای دانش وجود داشت، شکل گرفتند و اینگونه بود که دانشگاه بهعنوان یک نظام مدرن ایجاد شد.

بهگفته این جامعهشناس برجسته؛ دولتها تنها یکی از بازیگران اصلی این نوع دانشگاه هستند؛ اگر نگاه کوتاهی به فرآیند دانشگاههای آلمان بیندازیم، متوجه میشویم که دولتها هر آنچه لازم است تا دانشگاه نقشه موثری در جامعه داشته باشد، ایفا میکنند؛ تفکر آنان فرهیختگی ملت و پیشرفت یک دولت ملی به مدد دانشگاه است و وقتی به این نهاد میرسند، تمام مرکزیت خود را بهنفع دانشگاه زیرپا میگذارند و آن را موردحمایت قرار میدهند. همانگونه که پیشتر هم اشاره کردم، در ایران مشکل دانشگاه زیستن در قلمرو مستعمراتی دولت است، یعنی دانشگاههای ما نمیتوانند با جامعه محلی، شهری، ملی و بینالمللی ارتباط موثری بگیرند.

وی بااشاره به مدلهای مختلف بیرونآمده از دانشگاههای کشور گفت: طی یک قرن اخیر شاهد مدلهای مختلفی در دانشگاهیهای کشور بودهایم، یک مدل بهعنوان مدل دموکراتیک شناختهشده است که در آن از معنای فنی دانش کاسته میشود. در این مدل، دانشگاه ایرانی تاثیر جدی بر تصمیمات و برنامههای کشوری نداشته و در کشور ما دانشگاه نخستین قربانی انقلاب فرهنگی بوده است.

فراستخواه ادامه داد: مدل بعدی مدل ایدئولوژیک است که نشاندهنده دانشگاههای سنتی زده است. این مدل دانشگاهها تبدیل به یک ایدئولوژی رسمی قائل به دولت و حکومت شدند و حاصل آن این شد که ایدئولوژی دولتی به علم و دانش دانشگاه هم سایه انداخت. مدل مهاجرت، دیگر مدلی بود که دانشگاههای کشور آن را تجربه کردند. اینکه دانشگاهیان بعد از دوران تحصیل تنها به کلاسداری کردن و گرفتن پایاننامه پرداختند که در نهایت دانشجویان به مدرکگرایی رو آوردند و در هر صورت مهاجرت به بیرون یا درون را انتخاب کردند.

وی تاکید کرد: گفتنی است، موج مهاجرت به بیرون، در دهه 80 خودش را نشان داد که متاسفانه نشانههای آن را در آینده هم شاهد خواهیم بود.مهاجرت به درون هم در بیانگیزگی، خستگی و فرتوت شدن دانشگاهیان خلاصه میشود که میتوان به انواع سرخوردگیهای دانشجویان اشاره کرد.

بهگفته وی، مدل منشیانه دانشگاهی از دیگر مدلهای رسوخ پیداکرده در کشور است که دانشجویان را بهسمتی سوق داده است که تبدیل به افراد سازمانی میشوند نه یک فرد آکادمیک تاثیرگذار. در این مدل، جامعه با دانشگاه پیوند برقرار نمیکند.

فراستخواه ضمن تشریح مدل همدردی دانشگاه با جامعه گفت: مدل بعدی، مدل همدردی است. دانشگاه دهه ۲۰ تا ۶۰ شمسی چنین مدلی را تجربه کرده است، یعنی هنگامی که جامعه شرایط نارضایتی، زخمهای اجتماعی و مشکلات عدیدهای را تجربه میکند، دانشگاه در کنارش قرار دارد و بهعنوان همدرد در کنار جامعه ایستاده است. دانشگاهیان باید شرایط را تشخیص دهند و روشنسازی و برای مسائل مختلف چارهجویی کنند و راهحلهای علمی ارائه بدهند.

سخن پایانی

باتوجه به موارد یادشده، گفتنی است، این هدف به هوشمندسازی تربیت نیروی انسانی نیاز دارد. در حقیقت نهتنها بخش صنعت و دانشگاه باید با یکدیگر ارتباط موثر داشته باشند، بلکه لازم است بسیار هوشمندانه و بهموقع به یکدیگر اطلاعات بدهند. در شرایط فعلی کشور ما، نه دانشگاه اطلاعات دقیقی از تربیت نیروهای انسانی در 10 سال آینده میدهد و نه از صنعت، اطلاعات لازم دریافت میشود. ما نیاز داریم این سطح از هوشمندسازی را ایجاد کنیم، در غیر این صورت ناگزیر از انجام اقدامات کور هستیم.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/4y8mem