کسری بودجه برای امسال قطعی است
درآمدهای مالیاتی را در اقتصاد، پایدارترین بخش درآمدهای دولت میدانند. به همین دلیل اغلب کارشناسان اقتصاد توصیه میکنند دولت تنها بر این بخش از درآمدهای خود حساب کند. با این حال، درآمدهای سهلالوصول نفتی در ایران سبب شده دولتها به جای تمرکز بر اخذ مالیات، روی درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز حساب کند. تحریمهای دهه ۹۰ ثابت کرد درآمدهای نفتی با نوسانات فراوانی همراه میشوند؛ نوساناتی که گاه ارادی و با برنامه یک ابرقدرت ایجاد میشود.
در این زمینه آلبرت بغزیان، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران به گفت: واقعیت این است که اکنون تکنولوژی چنان رشد کرده که تمام تراکنشهای بانکی را میتوان کنترل کرد. درنتیجه اخذ مالیات از همه فعالان اقتصاد تنها نیاز به اراده جدی از سوی برنامهریزان و دولت دارد. او تصریح کرد: برای جبران کسری بودجه یا باید مذاکره کنند یا باید با حاکم کردن انضباط مالی از همه بخشهای درگیر در اقتصاد مالیات اخذ شود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
بحث کسری بودجه سبب شده تا اخذ مالیات بیشتر باز هم عنوان شود. در این باره بحثهای ضد و نقیضی مطرح میشود. فکر میکنید این نگرانی که افزایش درآمدهای مالیاتی دولت میتواند به زیان دولت باشد، تا چه اندازه واقعی است؟
این نگرانی را من کاملا درست و عینی میدانم. مسئله اصلی این است که واقعا سهم مالیات به کل تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایران بسیار اندک است.
این امر خود گواه آن است که باید نظام مالیاتی به نحوی متحول شود که افراد بیشتری مالیات بپردازند. با این حال، از آنجا که تحولات عمیق و توسعهگرانه، نیازمند کار دقیق هستند، اغلب به دم دستیترین راهحلها میپردازند که این نیز خود موجب نگرانی میشود.
باید توجه کنیم گرچه اخذ مالیات بیشتر و گسترش چتر مالیاتی به نحوی که از میزان فرار و معافیت مالیاتی کاسته شود، به نفع کشور است اما این اقدام باید به نحوی انجام شود که مالیاتدهندگان نهراسند بلکه «مالیاتندهندگان» را نگران و دلواپس کند.
مثلا خوب است که دولت مشخصا بگوید قصد افزایش درآمدهای خود را از طریق اخذ مالیات از خانههای خالی دارد.
گاهی از معافیتهای مالیاتی انتقاد میشود اما این بحث جدی گرفته نمیشود. اهمیت مقابله با معافیتهای مالیاتی در چیست؟
مسئله قبل از هر چیز به حساسیت این موضوع برمیگردد زیرا بخش مهم معافیتهای مالیاتی کشور ما به نهادهای حکومتی اختصاص یافته و طبیعی است که اخذ مالیات از برخی از این نهادها موضوع چالشبرانگیزی است. به همین دلیل معاون مالیاتی گاهی به مسئله معافیت مالیاتی اشاره میکند اما به شکل گذرا از آن رد میشود. باید توجه کنیم گسترش چتر مالیاتی مثلا از طریق گرفتن مالیات از خانههای خالی گرچه اثرات خوبی برای بخش مسکن دارد اما نمیتواند مشکل اصلی دولت که همان کسری بودجه است را حل کند.
اگر دولت قصد دارد کسری بودجه را به شکل اصولی حل کند، چارهای جز این ندارد که درآمدهای خود را هم به شکل محسوسی افزایش دهد. این مهم ممکن نخواهد بود مگر اینکه همه افرادی که از اقتصاد بهرهای میبرند هزینههای آن را هم بپردازند. درنتیجه بهویژه افرادی که از محل افزایش قیمتها یا سود سرمایه به درآمدهای افسانهای رسیدهاند باید بار اصلی مالیات کشور را هم بر دوش بکشند.
از سوی دیگر، اخذ مالیات از مسکنهای خالی سبب میشود دولت بدون پرداخت هزینههایی چون تحریک تقاضا یا عرضه بتواند بازار مسکن را به تحرک بیشتر وادارد. این امر میتواند سوداگری و معاملات دستدوم را در بخش مسکن کاهش دهد و همچنین عرضه مسکن به شکل خوبی افزایش یابد. با این حال، از این محل درآمد مهمی نصیب دولت نمیشود.
برخی معتقدند در شرایط امروز که اقتصاد از دوره رونق فاصله دارد، افزایش مالیات میتواند به تعمیق رکود منجر شود. در این باره چه فکر میکنید؟
بستگی دارد این صحبت برای چه دوره و چه سیستمی استفاده میشود. اگر اینجا اقتصادی متعارف چون کشورهای غرب اروپا داشت، هیچ خدشهای به این حرف وارد نبود.
اما ما در کشوری زندگی میکنیم که نظام مالیاتی آن فوقالعاده ناتوان است و همزمان هم حجم فرار مالیاتی بالاست و هم میزان معافیت. برای این مهم اغلب کارشناسان اقتصاد به نسبت مالیات به کل تولید ناخالص داخلی اقدام میکنند. اکنون همه محاسبات نشان میدهد سهم مالیات از کل تولید ناخالص داخلی ما کمتر از ۱۰ درصد است حال آنکه در اغلب کشورهای جهان این رقم بیش از ۱۰ درصد است. برای اقتصاد پیشرفتهای چون آلمان مالیات معادل یکچهارم کل رشد اقتصادی آن کشور است. همین سهم پایین مالیات نشان میدهد فرار مالیاتی در کشور ما بیش از اندازه عادی آن است.
در حالی که در کشورهای پیشرفته دولتها مالیات جدی بر کل درآمد و سود شرکتها را از افراد اخذ میکنند این مالیاتها در کشور ما به مراتب کمتر از چیزی است که باید باشد. متاسفانه همانطور که گفتم بخش مهمی از فعالیتهای اقتصادی زیر نظر نهادهای انقلابی و غیراقتصادی صورت میگیرد. این نهادها از فعالیتهای اقتصادی خود سود حاصل میکنند.
بگذریم از اینکه به دلیل قدرت برخی از این نهادها، یک حالت انحصاری در برخی از بخشها شکل گرفته است. به هر روی این نهادها از زیرساختها و فضای کسبوکار کشور استفاده میکنند اما در هزینههای اداره کشور سهیم نمیشوند.
به هر حال راضی کردن برخی نهادها شاید کار راحتی نباشد. در این صورت فکر میکنید از بخشهای دیگر هم نمیتوان مالیات گرفت؟
من درک میکنم که برخی فعالیتهای اقتصادی از نظر نظام سیاسی مهم تلقی میشود. به طور کلی برخی فعالیتها چون تولید موشک را نمیتوان با منطق اقتصادی فهم کرد. اما اگر این مسئله خط قرمز است نمیتوانیم انتظار داشته باشیم دیگر بخشهای جامعه یا فعالان اقتصاد از چنین طرحی استقبال کنند زیرا همانطور که خود شما هم اشاره کردید شرایط اقتصادی کشور به هیچ وجه مناسب نیست. هماکنون بخش مهمی از تولیدکنندگان و انبوهی از تودههای مردم با مشکلات اقتصادی بیشماری دست به گریبان هستند. طبیعی است که افزایش فشار مالیاتی هم آنها را ناراضیتر میکند و هم فقیرتر.
برخی معتقدند اجرای طرحهایی چون اخذ مالیات از کل درآمد یا سود شرکتها در کشور ما ممکن نیست زیرا پایگاه اطلاعاتی کافی وجود ندارد. با این گفته موافق هستید؟
این حرف میتوانست برای یکی دو دهه قبل، منطقی به نظر برسد اما امروز دیگر این حرف معنا ندارد زیرا ما اکنون در کشور خود پایگاههای اطلاعاتی گستردهای داریم.
این همزمان شد با توسعه چشمگیر تکنولوژی. اکنون نهتنها حساب کتاب تراکنشهای هر مودی مالیاتی در سیستم بانکی قابل ردیابی است، بلکه با استفاده از تلفن همراه محل عبور و مرور هر مودی را هم میتوان مشخص کرد و فهمید. درنتیجه من این منطق را نمیپذیرم و آن را رد میکنم.
تفاوت مالیاتی از جنس مالیات بر کل درآمد با مالیاتهایی که بر خانههای خالی اعمال میشود در چیست؟
در همه کشورهای جهان اگر بنگریم، سهم اصلی را در مالیاتهای اخذشده، مالیات بر درآمد و سود شرکتها دارد.
درواقع میتوانیم ادعا کنیم این دو پایههای اصلی مالیاتی همه کشورها هستند و سهم اصلی را در تامین هزینههای دولت دارند.
در مقابل برخی مالیاتها هم هستند که بیشتر بازار را تنظیم میکنند؛ یعنی گرچه اینها هم برای دولت درآمدزا هستند اما این درآمدها چندان چشمگیر نیست ولی میتواند به بهبود وضعیت بازار کمک کند و دولت هم بدون نیاز به اجرای سیاستهای هزینهبر میتواند از این طریق از مشکلات بکاهد.
اما در کل نظام مالیاتی باید بتواند تمام فعالیتهای سودآور را شناسایی کند و براساس قوانین و ضوابط مالیات را از آنها بگیرد. دولت هم میتواند با اخذ سودهای حاصل از تورمهای فزاینده در کشور، هزینه توسعه زیرساخت را به دست آورد و همزمان بخشی از این ثروتهای بادآورده را در سیاستهای مرتبط با رفاه اجتماعی هزینه کند. از این طریق قوه مجریه میتواند از تبعات فقر گسترده در اقشار فرودست جلوگیری کند و به این ترتیب عدالت اجتماعی هم محقق شود.
برای تحول نظام مالیاتی در گام نخست چه باید کرد؟
من فکر میکنم قبل از هر چیز باید بر اصل مسئله تمرکز کنند. مشکل نظام مالیاتی در کشور ما این است که کارمند و کارگر پیش از دریافت حقوق و دستمزد خود مالیات از حسابشان کسر میشون. اما صاحبان فعالیتهای نامولد که درواقع برندگان اصلی اقتصاد ایران هستند مالیاتی نمیپردازند.
باید افراد بر حسب کل درآمدهای خود و شرکتها براساس سود سالانه خود بار اصلی مالیات را به دوش بکشند. باید توجه کنیم تنها فلسفه اخذ مالیات این نبوده که دولتها قصد دارند هر طوری شده از جامعه خود درآمدی کسب کنند، بلکه مالیات هم ابزاری درآمدزا برای دولتها است و هم عدالت را محقق میکند. مدتهاست عدالت مالیاتی در ادبیات اقتصادی بهعنوان یکی از اشکال عدالت مطرح شده است.
برای اینکه نظام مالیاتی کشور به شکل درستی متحول شود باید عدالت مالیاتی هم مدنظر باشد. وگرنه با توجه به شرایط فعلی من خیلی طرفدار افزایش مالیات در کشور نیستم زیرا به این ترتیب تنها به نارضایتیها در کشور دامن زده میشود و در عین حال درآمد چندانی را هم برای دولت به ارمغان نخواهد آورد.
کسری بودجه یکی از جدیترین مشکلات اقتصاد ایران است. پیشبینی میشود کسری بودجه امسال ۳۰درصد کل بودجه باشد. اگر چنین شود، فکر میکنید چه راههایی برای دولت وجود خواهد داشت که از دامنه این کمبود بکاهد؟
کسری بودجه، یک مسئله تازه در اقتصاد ما نیست. از زمان شاه نیز درآمدهای نفتی مهمترین جبرانکننده کسری بودجه کشور بود. اما در طول دهه ۹۰ تحریمهای غرب تمرکز خود را بر خرید و فروش نفت و گاز ایران گذاشت.
به این ترتیب کسری بودجه خود را نشان داد و پیامدهای آن چیزی جز ویرانیهای گسترده ناشی از تورم نبود. به هر حال میتوانم این را بپذیرم که هماکنون کشور در آستانه یک کسری بودجه بزرگ دیگر است.
این کسری بودجه امسال هم ادامه خواهد داشت اما همه چیز بستگی دارد به اینکه دولت از چه راهی برای جبران کسری بودجه استفاده کند. چنانچه دولت به روشی که من آن را ناجوانمردانه میخوانم، بخواهد کسری بودجه را با چاپ اسکناس و هدایت نقدینگی به سمت فعالیتهای نامولد، جبران کند، قطعا تبعات ناخوشایندی در سالهای آینده گریبان کشور را خواهد گرفت. این مشکلات میتواند عرصههای دیگر چون امنیت را هم درگیر کند.
فکر میکنید در تعریف کلی شرایط اقتصاد امروز چگونه است و آیا میتوان آن را در راستای فروپاشی دانست؟
من به این بحث هیچوقت علاقه نداشتهام. ایران هیچکدام از علائم سقوط یا فروپاشی اقتصادی را ندارد گرچه بحرانهای آن قابل چشمپوشی نیست. اما هر بحرانی لاجرم به سقوط منجر نمیشود و بحران کسری بودجه کشور ما هم به گونهای نیست که به سقوط اقتصادی منجر شود. دولت میتواند کاری کند که در مقابل تبعات تورمی کسری بودجه طاقت بیاورد. اما این دولت است که طاقت آورده اما بار اصلی کسری بودجه را نه قوه مجریه بلکه فرودستان جامعه باید بکشند.
همه میدانیم هیچ چیز به اندازه تورم به سود صاحبان سرمایه و به زیان فروشندگان نیروی کار نیست. درواقع این صاحبان سرمایهها هستند که وقتی شرایط تورمی آغاز میشود هر دم با افزایش ارزش داراییهای خود مواجه میشوند و در مقابل فرودستان و نیروی کار هر روز با کوچک شدن سفره خود مواجه میشوند.
پس اگر دولت جدید هم قصد داشته باشد کسری بودجه را با رشد نقدینگی جبران کند، قطعا بار مشکلات را به دوش اقشار متوسط و فقیر جامعه انداخته است.
راههای مقابله با کسری بودجه را چه میدانید؟
یکی همان راهکاری است که در سوال قبلی هم به آن پرداختم و به طور سنتی این روش را دولتهای ایران میپسندند. اما اگر واقعا دولتی بخواهد مشکل کسری بودجه خود را به شکل همیشگی حل کند چارهای ندارد جز اینکه قبل از هر اقدامی، انضباط پولی و مالی را به شکل تمام و کمال حاکم کند.
پس از آن دولتها باید بخشی از هزینههای خود را کسر کنند. مثلا نهادهایی که بیدلیل از بودجه دولت ارتزاق میکنند را شناسایی و در یک روندی آنها را رها کند.
برخی معتقدند دولتها در ایران نخواهند توانست این بخشها را کنار بگذارند. در این صورت چه میشود؟
در این صورت قوه مجریه ایران باید بپذیرد مسئله کسری بودجه یک مشکل همیشگی در اقتصاد ایران خواهد بود و آنها امکانی برای حل آن نخواهند داشت.
مسئله خیلی روشن است؛ یا باید درآمدهای دولت را افزایش داد یا باید از هزینههای آن کاست. اگر بخواهیم درآمدها را بالا ببریم یا باید مذاکره کنیم تا بتوانیم از این طریق درآمدهای نفتی و ارزی دولت را افزایش دهیم و از این سمت گشایش را ممکن کنیم یا باید تمام بخشهای معاف از مالیات را در کشور شناسایی و از آنها مالیات اخذ کنیم.
چنانچه هیچکدام از این اقدامات صورت نگیرد دیگر نمیتوانیم از اصلاح ساختار سخن بگوییم. همانطور که گفتم، من به تئوری فروپاشی اقتصادی برای امروز ایران باور ندارم و آن را واقعی نمیدانم.
اما معتقدم امکان دارد ما سالها در این سیکل معیوب قرار بگیریم و هر دم با کسری بودجه و تورم دو رقمی مواجه باشیم.
در هر حال راه مشخص است و تنها مسئله این است که باید ببینیم سیاستگذاران و دولت چه تصمیمی خواهند گرفت.