-

از خودکار بیک تا مداد سوسمار نشان

جادو همیشه سیاه نیست. جادوها همیشه در قصه‌ها جا ندارند. گاهی سر بیرون می‌آورند و در واقعیت خود را نشان می‌دهند.

از خودکار بیک تا مداد سوسمار نشان

اتفاقی که سال‌ها بعد از به دنیا آمدن چهارمین فرزند خانواده رفوگران در سال ۱۳۰۹ تحقق پیدا کرد. سال‌ها از ۱۳۰۹ گذشته و علی اکبر به سن و سالی رسیده است که می‌تواند در حجره پدری‌اش کار کند و تجارت را تجربه کند. شغل اجدادی‌شان هم فروش نوشت‌افزار است و علی اکبر از زمانی که چشم باز کرده، مداد و قلم و دیگر نوشت‌افزارها را دیده است. به رسم آن زمان، علی اکبر رفوگران به محض بیرون آمدن از لباس سربازی، کت و شلوار دامادی به تن کرد و تجارت را با جدیت بیشتری آغاز کرد. اما برای کار به دنبال شغل و حرفه دیگری نبود و تنها به حجره پدری و نوشت‌افزارها فکر می‌کرد.

مداد جادویی

پدر از بسته مدادهای ژاپنی که البته آن زمان کیفیتی نداشتند، شکایت می‌کرد و مدادهای ژاپنی که محموله بزرگی هم بود فروش نمی‌رفت و گوشه مغازه خاک می‌خورد. این موضوع ادامه داشت تا اینکه فکری به سر علی اکبر زد. او به مغازه جوانی ارمنی رفت تا ایده خود را به اجرا برساند. ایده او این بود که هر دو مداد ژاپنی را به هم متصل کند و انتهای مداد را با همان قالبی که جوان نجار ارمنی می‌سازد به شکل سر عصا دربیاورد. به این شکل، مداد به شکل یک عصای بلند درمی‌آمد. برای جذاب‌تر کردن مداد عصا شکل هم منگوله‌های رنگارنگی برای قسمت خم شده مداد که شبیه به سر عصا بود ساختند که درنهایت منگوله‌ها به مدادها وصل شدند و با شکل و شمایل جدید و کودک‌پسند، مدادهای ژاپنی با طرح مداد جادویی به فروش رفتند. با این موفقیت بود که علی اکبر توانست با پولی که از فروش مدادها به‌دست آورده بود در بازار بین‌الحرمین و در پاساژ مهتاش، مغازه‌ای بخرد و کار خود را به طور مستقل شروع کند؛ اما این تازه شروع نوآوری این جوان خوش ذوق بود.

از خودنویس تا خودکار

جنگ جهانی تازه تمام شده بود و آنچه جنگ به جا می‌گذارد تنها ویرانه است. آلمان مانند همیشه از میان ویرانه‌های خود بیرون آمد و هر روز کارخانه‌های آلمانی در تلاش برای از سرگیری فعالیت بودند. علی اکبر رفوگران هم که از کیفیت کار کارخانه‌های آلمانی خبر داشت شروع به مکاتبه با آنها برای انجام سفارش‌هایش داشت. علی اکبر رفوگران، بدون اینکه خود متوجه باشد، در مسیر تبدیل شدن به پدر نوشت افزار ایران قدم گذاشته بود. خلاقیت، نوآوری و تلاش مداوم او پایان نداشت. یکی از ایده‌هایی که در ذهن داشت این بود که بتواند خودکار ایرانی تولید کند. اما موضوع این بود که مردم هنوز به استفاده از خودنویس عادت داشتند. خودنویس، ظاهری ساده‌ای اما ساختار پیچیده و ریزجزءهایی داشت که تولید آن از توان صنعت نوشت افزار آن روز کشور خارج بود. رفوگران در آن دوران با داشتن نمایندگی شرکت آلمانی هایدلبرگ که تولید خودنویس‌های رایج در ایران را انجام می‌داد به خوبی از محال بودن تولید خودنویس در ایران آگاه بود.

او تصمیم گرفت به آلمان سفر کند و با رئیس شرکت هایدلبرگ در مورد تولید خودنویس در ایران صحبت کند. اما زمانی که با رئیس این شرکت در دفترش صحبت کرد. او عصبانی شد و در جواب رفوگران با عصبانیت گفت: «شما کشورهایی که تولید مواد اولیه را دارید، اگر بخواهید دست به تولید هم بزنید پس آن وقت ما چه کنیم؟». از آن به بعد هم جواب نامه‌های رفوگران را نداد و او را از نمایندگی شرکت هایدلبرگ در ایران برداشت. در این مدت که او در تلاش برای تولید نوشت‌افزار ایرانی بود، با موافقت پدرش قرار شد کارخانه‌ای راه بیندازند. همزمان با ایده تولید خودکار، یکی از روزها، دلالی پا به مغازه پدر علی اکبر گذاشت. او برای معرفی خودکار آمده بود. مردم تا آن زمان تنها سرقلم و قلم و مداد و روان‌نویس را به عنوان ابزار نوشتن می‌شناختند. پدر علی اکبر به دلال گفت: «این چیه؟ از کجا جوهر داخل آن می‌ریزند؟». علی‌اکبر رفوگران که می‌دانست آن نوشت افزار چیست در جواب پدر گفت: « این خودکار است. نیاز به ریختن جوهر ندارد.». نام این نوشت افزار هم به همین خاطر شد «خودکار». این نام از همان جواب علی اکبر گرفته شده است. سهام شرکت صنعتی قلم خودکار میان پدر و برادر و خودِ علی اکبر بنا به سرمایه‌ای که گذاشته بودند، تقسیم شد و کار آغاز شد. خوش ذوقی و گسترش کارخانه باعث شد تا مصرف خودکار در کشور رونق پیدا کند. اما آنچه در ذهن رفوگران بود تولید خودکار در داخل ایران بود. به همین خاطر او در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی به فرانسه سفر کرد تا در این رابطه با آقای مارسل بیک صحبت کند. او موفق شد با دریافت یک دستگاه تزریق پلاستیک دست دوم به ایران باز گردد و بعد از سه ماه تلاش شبانه‌روزی، بالاخره نخستین نمونه خودکار بیک را در دل کارخانه خود ساخت و نسخه‌ای را برای آقای بیک به فرانسه فرستاد. در جواب نامه و نمونه خودکار ارسال شده، آقای بیک از رفوگران پرسیده بود که از چه موادی استفاده کرده که خودکار تا این اندازه با کیفیت تولید شده است.

مداد سوسمار نشان و عطر بیک

سال‌های بعد با موفقیت کارخانه خودکار علی اکبر در ایران گذشت تا اینکه پیشنهاد خرید کارخانه مداد به او داده شد. این‌بار علی اکبر با سرمایه خود این کارخانه را خرید و مداد سوسمار نشان را دوباره وارد چرخه تولید کرد. اینکه این امتیاز سال‌ها پیش خریداری و این کارخانه از آلمان به ایران آورده شده بود، اما سال‌ها بود که دستگاه‌ها خوابیده بودند و محصولی در آن تولید نمی‌شد. البته راه‌اندازی این کارخانه هم چندان راحت نبود. مداد سوسمار نشان به کارخانه فابرکاستل تعلق داشت و ماه‌ها طول کشید تا رفوگران بتواند آنها را راضی به تولید این مداد در ایران کند. به هر سختی که بود، مداد سوسمار نشان به همت علی اکبر در دستان ایرانی‌ها قرار گرفت و این مداد تا سال‌ها در ایران هیچ رقیبی نداشت. در سال ۵۷، رفوگران به فرانسه سفر کرد و با آقای بیک به گفت‌وگو نشست. این بار برای راه‌اندازی کارخانه عطر بیک. تولید عطر بیک در فرانسه یک طرح شکست خورده بود. آقای بیک به او گفته بود که این طرح شکست خورده است و به رفوگران پیشنهاد نمی‌کند آن را به ایران ببرد. این طرح هم به ایران آمد و جواب داد.آنچه علی اکبر رفوگران را به یک تولیدکننده برجسته و نماد ملی تبدیل کرده این است که او از بیکاری بیزار است و به خوبی می‌داند که بیکاری یعنی افسردگی و افسردگی برای جامعه‌اش هیچ پیامدی جز فساد ندارد. از زندگی علی اکبر رفوگران مستندی نیز تهیه شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*