آنکه جلای وطن میکند...
عاطفه خسروی_سردبیر
در عصر کنونی، مهاجرت واژهای آشنا برای تمام مردم جهان است؛ بهطوری که بسیاری قرن ۲۱ را قرن مهاجران مینامند. بسیاری جهان بدون مرز را در دنیای امروز افسانه نمیدانند و معتقدند دنیای فردا فراتر از مرزهای جغرافیایی خواهد بود؛ دنیایی که البته با قوانین امروز فاصله معناداری دارد.
در دنیای امروز، معمولا شهروندان یک کشور با هدف ساخت آیندهای بهتر و فرار از مشکلات موجود در کشور خود تصمیم به مهاجرت میگیرند و بار سفر میبندند. این کوچ برای برخی خوشایند و تحقق آمال و آرزوست و برخی دیگر به جبر روزگار راهی دیار دیگر میشوند. تحقیقات و آمار نشان میدهد مهاجرت هم به نفع کشور مبدأ و هم به نفع کشور مقصد است. در حقیقت کشور مهاجرپذیر با نیروی کار جدید و سرمایه ورودی مواجه میشود، اما داستان برای کشور مهاجرفرست کمی متفاوت است. این کشورها تنها در صورت مهاجرت معکوس و طی این فرآیند، ورود دانش و فناوری و نیروی کار متخصص از منافع مهاجرت منتفع خواهند شد. اما ترک دیار در هیچ صورتی خوشایند نیست و اگر شرایط زندگی ایدهآل از هر لحاظ در کشوری وجود داشته باشد، سودای ترک وطن رنگ میبازد. اگر شرایط زندگی اجتماعی و اقتصادی شهروندان کشوری در حد استانداردهای جهانی و خوشایند باشد، دیگر نیازی به کوچ نیست؛
اما امان از شرایطی که دست بهدست هم میدهند تا فرد رفتن را بر ماندن ترجیح دهد.
مهاجرت بهویژه در قشر تحصیلکرده و افراد نخبه میتواند بهدلیل مشکلاتی مانند اقتصادی، امنیتی یا سیاسی رخ دهد. دلایل فرار مغزها از ایران یا کشورهای دیگری که این پدیده در آنها وجود دارد، شامل موارد متعددی از حکومتداری و برخی محدودیتهای سیاسی و اجتماعی گرفته تا چشمانداز مبهم اقتصادی میشود.
دلیل هر چه باشد، پدیده فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان واقعیتی است که سالهای طولانی جریان داشته و کشورهای در حال توسعه همواره بخشی از سرمایه خود را از این معبر به نفع کشورهای توسعهیافته از دست دادهاند. هرچند مهاجرت به گروه نخبگان محدود نشده و بهدنیای شهروندان عادی نیز تسری یافته و حتی مهاجرت بهامید دستیابی به فردای بهتر به سطوح دانشآموزان هم رسیده، اما هر یک از افراد این گروهها برای ورود به دنیای جدید دلایل خاص خود را دارند و دنبال آرمانشهر خود هستند.
نخبگان عمدتا به دو دلیل بار سفر میبندند؛ گاهی فضای پیشرفت علمی را از لحاظ امکانات و آرامش فکری در داخل کشور مهیا نمیبینند و به همین دلیل ترجیح میدهند تحصیلات تکمیلی خود را در کشوری خارجی ادامه دهند. برخی دیگر دچار ناامیدی نسبت به آینده خود میشوند و بهدنبال تحقق آرزوها و دستیابی به زندگی بهتر راهی دیار غربت میشوند.
جلوگیری از مهاجرت نخبگان نیازمند اجرای فعالیتهای فرهنگی و سیاستگذاریهای کلان اجرایی است. برای کاهش این روند صعودی، دستگاههای اجرایی و صنایع کشور باید باور کنند نخبگان ما توانایی رفع چالشهای عظیم را دارند.
در میان مهاجران سرمایهدارانی هم هستند که با هدف کسب سود بیشتر و بهواسطه نگرانی از امنیت سرمایهشان، تن به مهاجرت میدهند. براساس آمارهای منتشر شده از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۹ حدود ۱۷۱ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده که در چند سال اخیر اوج آن را در خرید و سرمایهگذاری در بخش مسکن کشورهای همسایه مثل ترکیه، گرجستان و امارات توسط ایرانیان میبینیم.
سرمایه پایبند وطن و احساسات نیست و هر گاه احساس ناامنی کند به مکانی مطمئنتر با کسب بازدهی بیشتر منتقل میشود؛ پس فرار سرمایه موضوعی صرفا اقتصادی نیست، بلکه ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز دارد. فرار سرمایه عارضهای رو به رشد در اقتصاد جهانی است که تحولات اقتصادی و بهویژه سیاسی چند دهه گذشته تاثیر همهجانبهای در شکلگیری آن داشتهاند. این پدیده نهتنها اثرات منفی بر روند رشد و توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه گذاشته، بلکه شکاف توسعهای بین کشورها را نیز تشدید کرده است.
واقعیت تلخ اینکه کشور ما نیز بهدلایل گوناگون در دام این بحران گرفتار است و کشورهای دیگر با فراغ بال از این آب گلآلود ماهی میگیرند.
صاحبنظران دلایل متعددی را برای بروز پدیده مهاجرت عنوان میکنند که شاخصترین این دلایل عبارتند از: جنگ و ناامنی، شرایط اقتصادی، شرایط آموزشی، آزادی و امنیت بیشتر، جذابیتهای کشور مقصد، شرایط اقلیمی و دلایل اجباری.
نوع و دلایل مهاجرت در طول سالهای اخیر تغییرات چشمگیری داشته است. برخی معتقدند شرایط نامناسب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و آموزشی، افراد را به رفتن از وطنشان ترغیب میکند، اما آیا مهاجرت همان قدر که آرمانی بهنظر میرسد، به.صورت موثر تحقق مییابد؟ جدا از مسائل معمول مهاجرت و زندگی بهعنوان یک مهاجر در یک کشور دیگر، مسائل روحی و روانی مهاجرت بسیار پیچیدهتر و جدیتر از چیزی است که فکر میکنیم. نداشتن آمادگی روحی لازم و بررسی نشدن دلیل مهاجرت، احتمال نرسیدن به اهداف مهاجرت را بیشتر میکند. با این همه غم غربت بخش اجتنابناپذیر دور شدن از خانه است؛ بهویژه برای کسی که برای نخستین بار ترک وطن میکند و از خانه و خانواده دور میشود.
باتوجه به آسیبهای بیشمار مهاجرت که تنها به گوشهای از آن در این یادداشت اشاره شده، میطلبد مسئولان و تصمیمسازان نظام با همیت و تعصب بیشتری به موضوع مهاجرت بنگرند و با اقداماتی موثر پیش از آنکه کشور بیشاز این از سرمایههای تاثیرگذار خالی شود، مهاجرت را برای افرادی که در فکر آن هستند، توجیهناپذیر کنند.