با زور نمیتوان از محیطزیست حفاظت کرد
ابوالفضل میرقاسمی -کارشناس محیطزیست
حضور محیطبان بیش از هر چیز در مواقعی که طبیعت و منابعطبیعی مورد هجوم قرار گرفته، ضروری است. هجوم به طبیعت، دلایل مختلفی دارد؛ برخی افراد بهعمد و برای تفریح و سرگرمی شکار میکنند. بهعبارت دیگر، افرادی هستند که بدون هیچ نیاز مالی و معیشتی، تنها از سر سرگرمی و علاقه دست به شکار میزنند که حضور محیطبان میتواند نقش جدی در کاهش این دست از شکارها و حفظ محیططبیعی داشته باشد. برخی هم بهدلیل فقر و معضلات معیشتی، شکار کردن منبع درآمد آنها است که مقابله با این افراد برای محیطبانان دشوارتر است. ناگفته نماند که برخی هم بهدلیل باورها و فرهنگهای نادرست دست به شکار میزنند. برای مثال، رواج باوری نظیر اینکه پوست بدن برخی حیوانات نظیر شیر و خرس میتواند برای بیماریهای مفصلی مفید باشد، باعث افزایش شکار آن حیوان در یک روستا یا منطقه بومی میشود. همچنین، در برخی جوامع، شکار حیوانات، دلیلی بر اثبات قدرت، شجاعت و بیباکی افراد بوده که هجوم به طبیعت توسط انسان را افزایش داده است.
اما آن دسته از شکارچیانی که بهدلیل نیازهای معیشتی، شکار شغل آنها محسوب میشود، بیشتر موجب بهخطر افتادن حیات وحش و نابودی آن میشوند. متاسفانه شنیدهها حاکی از آن است که برخی محیطبانان که حقوق و درآمد کافی از شغل محیطبانی ندارند و بهلحاظ معیشتی در تنگنای مالی بهسر میبرند، مجبور میشوند که بهازای دریافت مبلغی، با شکارچیان همکاری کنند و حتی آنها را سر آبشخور حیوانات هم ببرند. هرچند این قانونشکنی، شامل حال تمام محیطبانان نمیشود، اما معضلی است که باعث میشود، بهرهبرداری منفی از محیطزیست و منابعطبیعی بهوسیله شکار، روزبهروز افزایش یابد.
از چالشهای اصلی محیطبانی در کشور، کمبود نیروی کافی است. متوسط پاسبانی از مکانهای حفاظتشده در ایران ۶۰ هزار هکتار است؛ یعنی هر محیطبان بهطورمتوسط از ۶۰ هزار هکتار پاسبانی میکند. حال ماموری که وسیله نقلیه مناسب، سیستم مانیتورینگ آنلاین و حقوق کافی ندارد، چگونه میخواهد در آن واحد، تسلط نسبت به ۶۰ هزار هکتار داشته باشد. برخی محیطبانان، در برخورد با شکارچیان موردتهدید واقع میشوند و در برخی موارد هم، جان خود را از دست میدهند. در مواقعی هم که شکارچیان مردمان بومی هستند، بهدلیل دوستی با محیطبان نادیده گرفته میشوند. راهحل این است که پلیس تنها برای شکارچیانی که بهصورت عامدانه و بیشتر هم برای تفریح دست به شکار میزنند، اقدام انتظامی و نظامی اعمال کند.
برای تسهیل فعالیت محیطبانی و بهمنظور حفاظت از محیطزیست، میتوان از راهحلهای دیگری جز زور و اجبار بهره گرفت. بیشک آموزش یکی از راههای مهم در کاهش شکار و ایجاد چرخه اقتصادی در مناطق طبیعی است. برای مثال، افرادی که بهدلیل فقر مالی و معیشت شکار میکنند، اگر بدانند که همین حیات وحشی که برای امرار معاش درصدد نابودی آن هستند، ظرفیت کافی برای جذب گردشگر را دارد و تنها با تمهیداتی پای گردشگران داخلی و خارجی به این نوع از مکانها باز میشود؛ شاید در تلاش برای حفاظت بیشتر آن هم بکوشند، نه آنکه بخواهند با شکار بیرویه آن را نابود کنند. بنابراین، عمده فعالیت باید متمرکز روی آموزش و فرهنگ باشد. در واقع، باید مردم بومی و محلی را نسبت به محیطی که در آن زندگی میکنند، حساستر کرد.
در برخی کشورها نظیر پاکستان، راهکار خوب و موثری را برای کاهش شکار اعمال کردند. چندی پیش، اتحادیه جهانی حیات وحش موسوم به WWF در گزارشی اعلام کرد که در منطقهای از پاکستان جمعیت «کلها» بهدلیل شکار بیرویه رو به کاهش است و اینگونه حیوانی در معرض انقراض قرار دارد. نمایندگان این اتحادیه در جریان پیگیری برای جلوگیری از انقراض «کلها» در پاکستان، با جامعه محلی رایزنی کردند و راهکارهایی را به آنها ارائه دادند.
در نهایت، قرار شد بهازای افزایش این گونه حیوانی، مبلغی پول از صندوق این اتحادیه به ساکنان منطقه بومی که در راستای حفظ بقای کلها کوشیدهاند، تعلق بگیرد؛ چنین روندی موجب ایجاد انگیزه برای جامعه محلی شد. در پی این روند، ICCA که در فارسی به آن قرقهای بومی نیز گفته میشود در پاکستان شکل گرفت. براساس ماهیت قرقهای بومی، محیط طبیعی توسط جامعه محلی و طبق دانش بومی آنها حفظ میشود.
فرهنگسازی مولفهای است که اهمیت حیات وحش را میتواند برای مردم تبیین کند، در واقع راهاندازی قرقهای بومی، در گرو فرهنگسازی است. در این شرایط است که میتوان محافظت از یک عرصه را به خود جامعه محلی اعطا کرد. بیشک مردم بومی بهدلیل شناخت کامل از محیط و علاقه و عرقی که به آنجا دارند؛ از طرف دیگر، چون همدیگر را خوب میشناسند، نهتنها خودشان آسیبی به محیطزیست نمیرسانند، بلکه به دیگران هم اجازه آسیب زدن نمیدهند.