-

صنعت خودرو و نرخ دلار

امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

صنعت خودرو و نرخ دلار

خیلی‌ها سوال می‌کنند چرا با وجود اینکه ادعا می‌شود فلان خودرو که بالای ۹۵ درصد داخلی‌سازی شده، بعد از ۲۵ سال هنوز با نرخ دلار هزینه تمام‌شده‌اش بالا و پایین می‌شود. بعضی‌ها هم تصور می‌کنند اگر به‌جای دلار از یورو یا یوآن استفاده کنیم، مشکلات کمتر می‌شود و رابطه ما با امریکا قطع می‌شود. چند مطلب را باید اینجا توضیح بدهم تا بتوان به‌طور دقیق این ادعاها را درک و تجزیه‌وتحلیل کرد.هزینه تمام‌شده یک خودرو شامل دو بخش است؛ یکی مجموعه قطعاتی که از قطعه‌سازان و مجموعه‌سازان می‌خرند و دوم هزینه‌هایی که در کارخانه پرداخت می‌شود. یک خودروساز کامل در کارخانه بدنه را می‌سازد و پس از رنگ به بخش مونتاژ می‌فرستد. در اینجا هم بخشی از هزینه‌ها، شامل ورق‌های بدنه، پوشش‌ها و رنگ‌ها و مواد پرکننده‌ای مانند روغن، بنزین و ضدیخ باید تامین شود. وقتی می‌گفتیم پراید ۹۵ درصد داخلی‌سازی شده، منظور این بود که مثلا ۵۰۰۰ دلار هزینه قطعات تامین به ریال داده می‌شود؛ یعنی خودروساز این قطعات را از قطعه‌سازی ایرانی به ریال می‌خرد. البته همان زمان‌ هم قطعه‌ساز ایرانی بخشی از مواد و حتی قطعات نیمه‌ساخته خودرو را از خارج تامین می‌کرد. به‌عنوان‌مثال در ایران پلی‌اورتان که ماده اصلی داشبورد و بسیاری از قطعات داخل خودرو است را تولید نمی‌کنیم. معنی این حرف این نیست که فناوری داریم یا نه. در صنعت خودرو اقتصاد حرف اول و آخر را می‌زند. در صنعت پتروشیمی هم همین‌طور. پلی‌اورتان از دو ماده اصلی پلی‌یول و ایزو سیاناد ساخته می‌شود که تولیدش محدود به کشورهای خاصی است. اصولا صرفه اقتصادی حکم می‌کند بسیاری از مواد در کشورهای خاص تولید ‌شود. البته داشتن فناوری هم مهم است. اما صرفه اقتصادی اگر نباشد، فناوری به منصه ظهور نخواهد رسید و تولید معنی ندارد. کما اینکه هم‌اکنون در تحریم اخیر توانسته‌ایم پلی‌یول را در مقیاس محدود تولید کنیم، اما نمی‌توانیم به مقیاس اقتصادی برسانیم.

موضوع فقط مقیاس اقتصادی تولید نیست و موضوع کیفیت هم مهم است. به عنوان نمونه، ورق فولادی بدنه را تولید می‌کنیم، اما هم کیفیت آن پایین است و هم نوسان کیفیت دارد. آیا خودروساز بد طراحی کرده است؟ خیر. آیا خودروساز توان تشخیص ورق فولاد خوب از بد را ندارد؟ خیر. آیا فولادساز فناوری تولید ورق باکیفیت را ندارد؟ خیر. پس مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که تولید ورق فولاد باکیفیت یکنواخت، نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتر و سنگین‌تر است. از سویی اگر خودروساز بخواهد ورق‌های ورودی از فولادساز را تک به تک کنترل کند، خط تولید می‌خوابد و سپس متهم به کارشکنی در بازار می‌شود. در حالت عادی چنین خودروسازی از دنیای آزاد و در یک تبادل رقابتی خودرو را تهیه می‌کند. تا اینجا توضیح دادم که چرا بسیاری از قطعات و مواد از خارج تهیه می‌شود. در دهه ۸۰ که پول‌های نفتی فراوان بود و دولت‌ها نرخ ارز را به‌شدت کنترل می‌کردند، هرگونه سرمایه‌گذاری روی توسعه فناوری‌هایی مانند تولید فولاد باکیفیت عالی، صرفه نداشت؛ بنابراین به‌تدریج حتی قطعه‌سازانی که می‌توانستند تولید خود را افزایش دهند، از چین قطعه وارد کردند. تا جایی که در پایان این دهه، بسیاری از قطعات، چینی بود، اما مارک ایرانی داشت. پس این ادعا که خودرو پراید ۹۵ درصد داخلی‌سازی شده بود، درست بود، اما ارزبری واقعی آن از اواسط دهه ۸۰ به بعد دنده‌معکوس زد و به‌شدت بالا رفت. این نتیجه بیماری هلندی است که اقتصاددانان درباره آن گفتند، اما به گوش مسئولان نرفت. در تحریم سری اول در سال ۹۱، ناگهان مسئولان به خود آمدند و دیدند چه اوضاعی است. دهه ۹۰ هم با تلاش زیاد گذشت و دوباره داخلی‌سازی و کاهش ارزبری را در دستور کار قرار دادیم. اما همچنان امکان ندارد تمام مواد اولیه و قطعات داخل‌سازی شود. همین الان اگر چین تحریم‌ها را به‌طور کامل اجرا می‌کرد، قطعا نه‌تنها صنعت خودرو، بلکه تمام صنایع اصلی ما می‌خوابید.پس این ادعا که بخواهیم خود را از دنیا منفک کنیم، غیرممکن است و هیچ مسئولی چنین ادعای نمی‌کند. ضمنا اینکه در پنج سال اخیر، با وجود تحریم‌ها، استانداردهای خودرویی و سوختی ارتقاء پیدا کرد که معنی آن نیاز به استفاده از فناوری‌های جدید بود که باعث افزایش وابستگی به خارج از کشور شد. بدین‌ترتیب تا سطح داخلی‌سازی بالا برود، ارز موردنیاز نسبت به قبل بیشتر شده است. البته برای بالا بردن میزان داخلی‌سازی هم نیاز به تجهیزات تولیدی پیشرفته است که آن‌هم ارز و سرمایه می‌خواهد. در ایران یک ربات که خراب می‌شود، بسیاری از قطعاتش، نه امکان تولید دارد و نه اقتصادی است.

حال یک عده می‌گویند اگر مبنای ارزی را به‌جای دلار، یورو یا یوآن بگیریم، مسائل حل می‌شود و امریکا کمتر می‌تواند به ما فشار بیاورد؛ اولا امریکای جنایتکار، ابزارهای متفاوت و متعدد اقتصادی همه‌گیری در اختیار دارد که در این ۴۵ سال به ما فشار آورده و می‌آورد. مشکل دلار، مشکل ما نیست و مشکل همه جهان است. چرا دنیا به یک ارز مرجع نیاز دارد؟ خیلی ساده است، چون برای مقایسه نرخ بدون ارز مرجع نمی‌شود به یک معامله خوب رسید. وقتی نفت را به هند بفروشیم، اگر روپیه دریافت کنیم و ارز مرجع نداشته باشیم، نمی‌دانیم به نرخ درستی فروخته‌ایم یا نه. حالا اگر هم به نرخ درستی فروخته‌ایم، مگر تمام پول دریافتی را می‌توانیم کالای هندی بخریم؟ آیا کالای هندی به نرخ درستی به ما فروخته شده است؟ این نوع سوالات باعث شده در قرون متمادی و به خصوص از قرن هجدهم که تجارت جهانی به‌تدریج رونق گرفت، ارز مرجع مطرح شود. داستان طولانی است. اما خلاصه بگویم که جابه‌جایی ارز مرجع در طول تاریخ به یک‌سری اتفاقات تاریخی وابسته است. با توجه به حجم کل اقتصاد ما در اقتصاد جهانی که کمتر از ۲ درصد است، ما نمی‌توانیم با حذف کلمه دلار از بودجه و مکاتباتمان تاثیری مثبتی در اقتصادمان بگذاریم. به هرحال وقتی نرخ واقعی ریال پایین بیاید، چه به یوآن و چه به دلار، برای هر واحد کالا باید پول بیشتری بدهیم. حالا وقتی کلمه دلار را از مکاتبات رسمی حذف کنیم، فقط زحمت محاسبات بیشتر را بر عهده کارشناسان گذاشته‌ایم. البته ظرفیت کلاهبرداری و فسادهای بزرگ‌تر ازآنچه در ماجراهایی مانند چای دبش رخ داد، به وجود می‌آید. کاش مسئولان به‌جای اینکه این نوع بازی‌های کلامی را راه بیندازند، کمی بیشتر به فکر رفع مشکلات اساسی تولید، مانند کمبود برق و گاز و آب و قیمت‌گذاری دستوری می‌افتادند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین