تبعات این سیاست، بزرگ و سخت است
یک منتقد اقتصادی با تاکید بر نقش دموکراتیزاسیون در اخذ مالیات، به تاریخچه اخذ مالیات در انگلستان اشاره میکند و میگوید: «این مسئله که یک دولت تا چه اندازه حق دارد از درآمدهای شهروندانش استفاده و این منابع را در چه اموری میتواند صرف کند، موضوع اصلی دعوای چند قرن پیش در جزیره شمالی اروپا بود. این مناقشهها کار را به جایی رساند که در نهایت پارلمان تشکیل و بررسی نحوه اخذ مالیات و چگونگی هزینه کرد آن به این نمایندگان سپرده شد. به این ترتیب همانطور که مشاهده میکنیم مسئله مالیاتها چنان نقش مردم را در اداره امور افزایش داد که یکی از اهداف تشکیل پارلمان سازماندهی مسئله مالیاتها بوده است.» محمدتقی فیاضی با انتقاد از رویکرد دولت سیزدهم مبنی بر اخذ مالیات از سپردههای بانکی تصریح میکند: «باوجود تورم حدود ۵۰ درصدی که مرکز آمار بر آن صحه میگذارد، نرخ سود سپرده بانکی حدود ۲۰ درصد است. به این ترتیب در ۵ سال گذشته سپردهگذاران بانکی در کشور بهجای اخذ سود، در حال پرداخت سود هستند. تبعات این سیاست قطعا بزرگ و سخت است. با اخذ مالیات از سپردههای بانکی حرکت به سمت فعالیتهای سوداگرانه و بازارهای نامولد چون ارز و طلا بیشتر خواهد شد.» آنچه در ادامه میآید مشروح گفتوگوی با این کارشناس اقتصاد است.
هرگاه درآمدهای نفتی ایران کاهش مییابد (حال بهدلیل تحریم یا دلایل دیگر) بحث افزایش درآمدهای مالیاتی مطرح میشود. موضوع مالیات در اقتصاد سیاسی چه پیچیدگیهایی دارد که اصلاح نظام آن در ایران چنین دشوار بهنظر میرسد؟
واقعیت این است که مبحث مالیات و اخذ درآمدهای پایدار دولت از این راه، یک مسئله جدی و همزمان پیچیده است. پیچیدگیهای این موضوع چنان است که اگر توجه کافی به جنبههای مختلف آن نداشته باشیم، ممکن است با نادیده گرفتن ظرایف مسئله، در عمل نتایج بهدست آمده یکسره متناقض و حتی در تضاد با اهدافی باشند که سیاست موردنظر، برای آن تدوین شده است. از نظر تاریخی هم اگر به مسئله مالیاتها بنگریم، متوجه خواهیم شد این مسئله چه نقش مهمی در تغییر ساختارهای قدرت و حتی دموکراتیزه کردن آن داشته است. انگلستان نخستین کشوری است که در آن مسئله اخذ مالیات از مردم برای اداره امور کشور توسط دولت مطرح شد. این مسئله که یک دولت تا چه اندازه حق دارد از درآمدهای شهروندانش استفاده و این منابع را در چه اموری میتواند صرف کند، موضوع اصلی دعوای چند قرن پیش در جزیره شمالی اروپا بود. این مناقشهها کار را به جایی رساند که در نهایت پارلمان تشکیل و بررسی نحوه اخذ مالیات و چگونگی هزینه کرد آن به این نمایندگان سپرده شد. به این ترتیب همانطور که مشاهده میکنیم مسئله مالیاتها چنان نقش مردم را در اداره امور افزایش داد که یکی از اهداف تشکیل پارلمان
سازماندهی مسئله مالیاتها بوده است. از آن زمان، هرچه جلوتر میآییم هم مسائل دولتها عوض شده و هم پیچیدگی اداره کشورها بیشتر شده است. امروزه دیگر مالیات تنها یک وسیله تامین درآمد پایدار و اصولی دولت نیست، بلکه از این ابزار استفاده میشود تا عدالت اجتماعی هم بهتر محقق شود و وضعیت رفاهی در جامعه بهبود یابد.
چرا در ایران افزایش مالیات یا اصلاح نظام مالیاتی با مشکلات زیادی مواجه است؟
باید در نظر بگیریم که در کشور ما نگاه دیگری به موضوع مالیات وجود دارد، به همین دلیل همانطور که در سوال پیشین خود گفتید، هرگاه درآمدهای دولت از محل فروش داراییهای زیرزمینی کشور دچار مشکل میشود، موضوع مالیاتها موردتوجه قرار میگیرد، زیرا نگاه غالب در این شرایط نگاه خطی یا نقطهای است و دولتمردان تنها در پی این هستند که با استفاده از ابزارهای مالیاتی کاری کنند که درآمدهایشان افزایش یابد، بههمین دلیل افزایش درآمدهای مالیاتی با هر عنوانی، نمیتواند چاره مشکلات کشور باشد.
هنگامی مردم کشور حاضر میشوند با نظم و اراده بیشتری مالیات خود را بپردازند که اعتماد آنها به دولتها در سطح مطلوبی باشد. همانطور که درباره انگلستان گفتیم موضوعات مربوط به نظام مالیاتی موجب شد پارلمان در این کشور مشروعیت دوچندان پیدا کند و مشروطه انگلیسی محقق شود. در ایران هم مسئله همین است و اگر دولت میخواهد مردم خودبهخود و بهاصطلاح خودجوش نسبت به پرداخت مالیاتهای خود اقدام کنند، قبل از هر چیز باید با مردم شفاف حرف بزند، توضیح دهد مشکل چیست، چرا اقتصاد کشور به این وضعیت دچار شده، کسری بودجه ناشی از چیست و چرا به سود مردم است که دولت بتواند از پس تامین این کسری بر آید. بگذریم که اینجا پرسشهای متعددی مطرح میشود؛ از جمله اینکه چرا از هزینهها کاسته نمیشود و بهویژه هزینههایی که موردتوافق اکثریت نیست چرا باید از جیب همان افراد ناراضی تامین شود. دولتها اگر واقعا قصد دارند به اخذ مالیات روی آورند و معتقدند این منبع درآمدی، منبعی پایدار است و مردم هم از یک نظام مالیاتی کارآمد سود میبرند، باید شفافیت را بیشتر کنند، به پرسشها پاسخ دهند و رضایت مردم را در تدوین بودجههای خود جلب کنند؛ وگرنه همان مردمی که
باید هزینه دستگاه دولت را بدهند از آن شانه خالی میکنند و دولت هر روز ورشکستهتر از روز پیش خواهد شد.
برای افزایش شفافیت مالی در دولتها چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟
اقدامات زیادی باید صورت بگیرد که بسیاری از آنها سیاسی است. در بخش اقتصادی هم کارهایی میتوانند انجام دهند؛ از جمله اینکه گزارش مالی دولتها که امروز با مهر فوقمحرمانه تهیه میشود، محرمانگی نداشته باشد تا بتوان بهشکل عمومی درباره تدوین بودجه و نحوه هزینهکرد درآمدها بحث کرد و مدلهای دیگر یا موردنظر مردم هم پیدا و بهجای الگوی فعلی به کار گرفته شود.
مالیاتی که در ایران گرفته میشود را بسیاری اندک و کارشناسانی هم زیاد و پراکنده میدانند. مشکل اصلی اخذ مالیات در کشور را چه میدانید؟
من هم موافقم که نظام مالیاتی کشور دچار مشکلات فراوانی است و اصلاح آن میتواند یکی از گامهای مهم برای اقتصاد ایران باشد، اما پراکندگی از ضعفهای بزرگ آن است. در حال حاضر حدود ۵۰ درصد مالیات تورمی از همه مردم ایران اخذ میشود؛ یعنی نوزادی که همین امروز به دنیا میآید هم خود به خود معادل تورم کشور مالیات میپردازد؛ بدون آنکه هنوز اقدام مشخصی انجام دهد. از سوی دیگر ما با مالیات ارزش افزوده هم مواجهیم که در حال حاضر حدود ۹ درصد است و در برنامه هفتم افزایش آن و رسیدن به ۱۳ درصد هدفگذاری شده است. همانطور که میدانیم مالیات بر ارزش افزوده یک پایه مالیاتی است که بهراحتی وصول میشود، اما میتواند در شرایطی به کاهش مصرف در خانوارها هم منجر شود. مثلا امروز که در کشور ما مشکلات مصرفی خانوارها مطرح است، اخذ مالیات بر ارزش افزوده حدود ۱۰ درصدی از هر خریدی، خود به خود به کاهش مصرف منجر خواهد شد. علاوه بر این دو پایه، ما با مالیات، عوارض و حقوق گمرکی مواجهیم که باتوجه به واردات بخش مهمی از کالاهای مصرفی و خوراکی خانوار، بهطور مستقیم بر سفرههای مردم اثرگذاری دارد. همچنین عوارض شهرداریها و انواع دیگر مالیاتها را پرداخت میکنیم. علاوه بر آنچه گفته شد از حقوق کارمندان و کارگران کشور هم بنا بر قانون ماهانه ۱۰ درصد کاسته میشود. به این ترتیب حدود ۷۰ درصد درآمد مردم کشور را در قالب مالیات از آنها میگیرند، اما در مقابل مردم امکانات یا خدمات ویژهای دریافت نمیکنند و مسئولان هم از توضیح چگونگی هزینه کردن این درآمدها خودداری میکنند. این امر به وضعیت فعلی که رکود بخشی از اقتصاد را در بر گرفته و در مقابل جامعه روزبهروز در حال فقیرتر شدن است، منجر شده است. اینکه بدون بررسی جوانب امر در یک بسته جامع اجتماعی و اقتصادی و بررسی نقش اخذ هر پایه مالیاتی بر جوانب دیگر زندگی مردم، تنها به مالیات بهعنوان درآمدی راحت نگریسته میشود، ناشی از نگاه فوقابتدایی دولت به پدیده مالیاتگیری است. دولت ایران برای تامین هزینههای خود علاوه بر مالیات، درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز را هم دارد و باوجود این درآمدها از ایجاد توازن میان منابع و مصارف خود ناتوان است و دائم خبر از افزایش پایههای میدهند.
این روزها پرسشهایی حول اخذ مالیات از سپردههای بانکی مطرح است. در شرایطی که نرخ سود سپردهها بهمراتب کمتر از نرخ تورم است که بیانگر زیان سپردهگذاران است، اخذ مالیات چه سیگنالی غیر از حرکت به سمت بازارهای سوداگرانه چون طلا، ارز، خودرو و مسکن را به سپردهگذاران میدهد؟
به نکته درستی اشاره کردید و بهنظر من هم تنها سیگنالی که ارسال میشود همین است. مالیات تورمی یک واقعیت غیرقابلانکار در اقتصاد ایران است و دولتها از طریق مالیات فزاینده موجود در کشور به اشکال پنهانی و غیرقانونی دست در جیب مردم میکنند و به تامین هزینههای خود میپردازند. در چنین وضعیتی همانطور که گفتید باوجود تورم حدود ۵۰ درصدی که مرکز آمار بر آنها صحه میگذارد، نرخ سود سپرده بانکی حدود ۲۰ درصد است. این مهم یعنی سپردهگذاران محترم به نظام بانکی یا دولت سالانه ۳۰ درصد سود میپردازند که به همین میزان هم هر سال از قدرت خرید پساندازشان کاسته میشود. به این ترتیب در ۵ سال گذشته سپردهگذاران بانکی در کشور بهجای اخذ سود، در حال پرداخت سود هستند. تبعات این سیاست قطعا بزرگ و سخت است. بخش مهمی از سپردهگذاران بانکی افرادی هستند که با سود همین سپردهها هزینههای زندگی خود را تامین میکنند و فشار بیشتر به این افراد منجر به افزایش تعداد فقرا خواهد شد. در کنار این موضوع، با اخذ مالیات از سود سپردههای بانکی حرکت به سمت فعالیتهای سوداگرانه و بازارهای نامولد چون ارز و طلا بیشتر خواهد شد، در حالی که از این فعالیتها نهتنها مالیات گرفته نمیشود، بلکه افراد از این طریق میتوانند قدرت پول خود را حفظ کنند. حرکت به سمت بازار طلا و ارز و افزایش خروج سپردهها از بانکها بدون تردید مشکلات اقتصاد، بهویژه مشکلات دولت و نظام بانکی را بیش از گذشته خواهد کرد و با ادامه این روند دولت در تسهیلات گرفتن از سیستم بانکی دچار مشکل میشود و با گسترش ناترازی بانکها در عمل بانک مرکزی از کنترل مشکلات این بخش ناتوان میماند. این امر موجب ایجاد یک دور باطل میشود که بهمرور اقتصاد ما را بیش از پیش تضعیف و زمینگیر خواهد کرد. همچنین حضور گستردهتر در بازارهایی چون ارز و طلا خود به خود با ایجاد رونق کاذب به افزایش قیمتها و در واقع تضعیف پول ملی و افزایش نرخ تورم و بیثباتیها دامن خواهد زد.
فکر میکنید در شرایط فعلی چه اقداماتی باید صورت بگیرد که به سود نظام مالیاتی و اقتصاد کشور باشد؟
من فکر میکنم دولتمردان پیش از هر اقدامی و تعریف پایه جدید مالیاتی باید به این نکته توجه کنند که مالیات تورمی در ایران بسیار بیش از اندازه است. تورم ۵۰ درصدی هیچ توجیهی ندارد و ضربه بزرگی به تولید در کشور است. اگر این رقم حدود ۱۰ درصد بود، در اقتصادی مانند ایران میشد با اغماض از کنار آن گذشت، اما نرخ تورم فعلی هیچ اغماضی را برنمیتابد. از سوی دیگر برای تعیین یک پایه مالیاتی جامع، کارآ و موثر نیاز است مالیات بر مجموع درآمدهای خانوار یا افراد مد نظر قرار گیرد، زیرا این پایه مالیاتی جامعیت کافی دارد و بهجای اخذ پراکنده مالیات، بهشکلی متمرکز و هدفمند مالیاتها را اخذ میکند و میتواند باتوجه به درآمد افراد، عدالت مالیاتی را هم گسترش دهد.
اتخاذ این روش هم البته دشواریهای خود را دارد و مانند مالیات بر ارزش افزوده، اجرای آن راحت نیست. برای این مهم باید دولت پایگاههای اطلاعاتی قوی داشته باشد تا بتواند اطلاعات مالی افراد را بهشکل درست جمعآوری کند. همچنین باید جلوی فرار مالیاتی گرفته شود و در زمینه معافیتهای فعلی نیز اقداماتی در دستور کار قرار گیرد و از میزان آن کاسته شود. باید برای هر فرد جامعه یک پرونده مالیاتی آماده کرد تا از این طریق همه مردم یک پرونده جامع و شفاف داشته باشند و با ایجاد هر تغییری در وضعیت درآمدی فرد، اقدام مناسب انجام شود. با این حال همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم، ضروری است دولتها با انجام اقداماتی اعتماد جامعه به خود را افزایش دهند، وگرنه اجرای هر سیاست مالیاتی دچار مشکل خواهد شد. دولت باید تورم را کنترل کند تا مردم در شرایطی باثبات درآمدزایی کنند و با خیالی آسوده مالیاتهای خود را بپردازند. ضمن اینکه دولت باید در بخش مربوط به درآمدها و هزینههای خویش شفافتر عمل و راه را برای قضاوت مردم باز کند. تنها از این راه است که مردم متوجه میشوند که اقدامات دولت تا چه اندازه قابلدفاع است و چرا مالیات بهعنوان
پایدارترین روش اخذ درآمد برای دولتها، امروز به سود همگان است. به این ترتیب اصلاح نظام مالیاتی نیازمند یک دموکراتیزاسیون در سطوح کلی جامعه و افزایش توضیح و پاسخگویی مسئولان به مردم است. به هر روی تجمیع مالیاتهای پراکندهای که امروز اخذ میشود و ایجاد یک پایه مالیاتی متمرکز مانند مجموع درآمد افراد، علاوه بر کاهش خطا میتواند به سود کشور باشد. گرچه دولت باید مدنظر داشته باشد همین امروز تمام عواید حاصل از فروش داراییهای زیرزمینی مانند نفت و گاز یکسره به جیبش میرود و با این وجود ناتوان از تامین هزینههای اداره خود است. دولت ایران درآمدهای کمی ندارد، اما کارآیی آن کمتر از حد انتظار است و در نهایت باید اصلاح این وضعیت در دستور کار قرار گیرد.