جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 03 May 2024
کد خبر: 39592
نویسنده: کیمیا ملکی
تاریخ انتشار: 1402/02/06 05:50
گزارش میدانی صمت از مشکلات بی‌شمار مترو

ارابـه آهـنی با مسـافرانی همیـشه مقـصر!

شهری زیرزمینی با ازدحام شهروندانی که به حضور در این شهر ناچارند.
ارابـه آهـنی با مسـافرانی همیـشه مقـصر!

 شهری زیرزمینی با ازدحام شهروندانی که به حضور در این شهر ناچارند. در این شهر هیچ خبری از شهردار و مسئول برای رسیدگی به مشکلات نیست، اما پر از کدخدانماهایی است که تنها مقصر تمامی مشکلات را شهروندان میدانند؛ از خرابی پله برقی گرفته تا مشکلات واگنهای قطار! اگر پله برقی دائم خراب است تقصیر به گردن شهروندانی است که از پلههای معمولی استفاده نمیکنند. اگر هم قطار دیر میآید و باید مدتها در سکو منتظر آن ماند باز هم تقصیر شهروندان همین شهر زیرزمینی است که مانع از بسته شدن در قطار میشوند.گاهی نیز برای مدتی طولانی قطار در تونلهای تاریک توقف میکند که بهنظر میرسد این مشکل هم برای آشنایی شهروندان با فضای تاریک و شاید کمی تنوع! تعبیه شده است. در واقع هر روز در این شهر زیرزمینی، اتفاقات عجیبوغریبی رخ میدهد و دیگر مردم به این شرایط خو گرفتهاند. از سویی هیچ وقت نه توضیحی درباره علت وقایع داده میشود و نه تغییری برای اصلاح شرایط انجام میشود. تنها واکنش، جمله تکراری ماموران قطار است که با لحنی طلبکارانه به مسافران میگویند: «تقصر خودتان است.»صمت بهمناسبت ۷ اردیبهشت، روز ملی ایمنی حملونقل در گزارشی میدانی از مترو به مشکلات این حوزه پرمخاطب حملونقل عمومی پرداخته است.

به این ارابه آهنی توجه کنید!

وارد نزدیکترین ایستگاه مترویی که میبینم، میشوم. روی یک پله برقی طولانی میایستم. هرازگاهی تکانی محکم میخورم؛ ظاهرا باز هم پله برقی خراب است. این عادیترین معضلی است که در ارتباط با مترو با آن روبهرو میشوم. به سالن ورودی میرسم. از قضا شارژ بلیت مترو من تمام شده؛ پس باید به سراغ یکی از چندین دستگاههای شارژ بلیت بروم. خب نخستین دستگاه خراب است. صفی که جلوی یکی از دستگاهها ایجاد شده، تنها دستگاه سالم را نشان میدهد. این مشکلات تبدیل به یک اتفاق روتین برای متروسواران شده و هر روز موجی از این اتفاقات در مترو رخ میدهد؛ اتفاقاتی عصبیکننده که دیگر از عادیترینها شده است. البته واکنش عادیانگارانه شهروندان در برابر مشکلات هم به اندازه تلاش ناچیز مسئولان برای حل آنها آزاردهنده است. این ارابه آهنی چندین سال است که نیاز به توسعه و نوسازی دارد و باید دستی به سروگوشش کشید اما دریغ از ذرهای توجه!

پلهبرقی خراب است

مکان: پله برقی منتهی به سکوی ایستگاه قطار. جمعیت بسیار زیاد است و صفی طولانی ایجاد شده است. افراد تکانی شدید میخورند و پله برقی از حرکت میایستد. جمعیت روی هم میافتند و حادثهای رخ میدهد. مسافران بیخبر از همه جا در مسیر رسیدن به محل کار دچار آسیب میشوند. نهتنها بابت این اتفاق پاسخی داده نمیشود، بلکه تا چند روز باید پلههایی با تعداد بیشمار را خودتان طی کنید، چون پله برقی خراب است. در واقع اگر در آن اتفاق حضور نداشتید یا آسیبی ندیدید، در روزهای آینده با طی کردن تعداد بیشماری پله دچار آسیب خواهید شد.البته در این موضوع مقصر مسافران هستند! در زمانهای خلوت روی پله برقی میدوند؛ مگر پله جای دویدن است؟ مگر نمیدانند که تحریم هستیم و قطعه این پلهها پیدا نمیشود؟

کارمندانی که عادت ندارند!

مکان: گیت مترو. امروز نمیتوانید بلیتها را با دستگاه شارژ کنید، چون دستگاه خراب است. خوش به حال کسانی که بلیت آنها شارژ کافی دارد؛ لازم نیست در صف طویل مقابل باجه شارژ بلیت صبر کنند و نزدیکترین قطار را از دست بدهند. هرگاه گذرم به این واحد خدماتی مترو میافتد با خود فکر میکنم که شاید شرط استخدام کارکنان این بخش داشتن خلقوخویی عصبی با کمی اخم است. البته نباید درباره معدود کارمندان با اخلاق این بخش از شهر زیرزمینی هم کملطفی کرد. حین ارائه خدمت کلمات به زور از دهان افراد خارج میشود: «چقدر؟» و شما باید در کسری از ثانیه پاسخگوی آنها باشید؛ والا با غضبی روبهرو میشود که انگار یکی از عاملان خرابی دستگاه شارژ شما هستید. گاهی هم ممکن است اگر کارت بانکی شما دفعه اول در کارتخوان مترو کار نکند و بهاصطلاح کارت نکشد، اخم کارمند قسمت مربوطه بیشتر در هم برود. البته در این ماجرا هم تقصیر بر گردن مسافران است! یک کارمند از روزی که تکنولوژی آمده تمام روزهای ماه را با فعالیتی ناچیز در مسئولیت خود سپری میکند، حال یک روز دستگاه خراب شده و او مجبور است به کار اربابرجوع بسیاری رسیدگی کند. از نگاه برخی از کارمندان این هم تقصیر مسافر است!

تنها پوزش!

مکان: یکی از ایستگاههای مترو از میان آن همه رنگ در نقشه راهنما. اغلب مسافران که در مسیر محل کار هستند، نگاهشان به ساعت دستشان است. تاخیر قطار حتی به اندازه یک دقیقه هم برای کارمندان و کارگران مهم است. خانمی پای خود را با ضربات پشت هم به زمین میکوبد و هرازگاهی صدای نچی میآید. در حالی که کلافگی امانش را بریده خانم دیگری با نگرانی میپرسد: «خانم مترو قبلی کی رفت؟» صدایی عصبانی جواب میدهد: «اصلا مگه اومده که بره!» این مکالمات با گذشت زمان و با افزایش تعداد آدمها بیشتر میشود و باز هم هیچ دلیلی برای این تاخیر ازسوی مسئولان خط اعلام نمیشود.تنها اعلامی که بعد از ۲۰ دقیقه تاخیر از بلندگوهای سکو به گوش میرسد این است: «با عرض پوزش قطار با تاخیر به ایستگاه میرسد». اطلاعرسانی دیرهنگامی که دردی از منتظران مترو دوا نمیکند و واکنش مسئولان نیز عذرخواهی بدون توضیح است. البته ماموران سکوهای ایستگاههای مترو در واکنش به اعتراض مسافران باز به بیان یک جمله تکراری بسنده میکنند؛ «تاخیر قطار تقصیر مسافران است. آنقدر در ایستگاهها مانع از بسته شدن در قطار میشوند که قطار دیر به مقصد بعدی میرسد!»

دکمهای که پاسخگو ندارد

مکان: داخل قطار در راه رسیدن به ایستگاهی دیگر. در همان ساعتهای ابتدایی روز که ۵ دقیقه نیز اهمیت زیادی برای افراد دارد. قطار در تونل متوقف شده است. فاصلهتان با فردی که کنار شما ایستاده آنقدر کم است که شاید نتوانید دست در جیب خود کنید. مسافران قطار حدود ۱۰ دقیقه صبر میکنند و آنچه شنیده میشود غرهای زیرلب است. پس از مدتی طاقت مسافران طاق میشود و صدایی از ته واگن میگوید: «خانم اون دکمه رو بزن، بپرس چرا نمیره؟» «اون دکمه»، دکمه قرمز بالای در قطار است که طبق قاعده با فشردن آن باید با راننده قطار ارتباط برقرار کنید، اما اینجا داستان جور دیگری است و در بسیاری از مواقع هر قدر هم دکمه را بفشارید جوابی از آن سمت شنیده نمیشود. علت فشردن دکمه هشدار هر چه باشد؛، واکنشی از آن سوی خط دریافت نمیکنید. خواه تنگی نفس مسافران در اثر قطع شدن فن و خواه ماندن طولانی در تونل! در حقیقت دکمهای که باید نجاتدهنده مسافران در مواقع ضروری باشد در بیشتر مواقع یا خراب است یا راهبر تمایلی به پاسخگویی ندارد. کاش حداقل شهرداری کمی هزینه بپردازد و منشی برای واگن راننده استخدام کند تا با تعیین وقت قبلی به مشکلات مسافران رسیدگی شود. ظاهرا این مشکل هم تقصیر مسافران است؛ آنقدر بیدلیل این دکمه را فشردند که دیگر مخاطبان آنسوی خط مایل به پاسخگویی نیستند. امیدواریم سایر سازمانهای امدادی مانند اورژانس، پلیس و آتشنشانی روزی به این نتیجه نرسند!

ترمزی برای باز شدن فضا

مکان: داخل قطار در راه رسیدن به ایستگاهی دیگر. در همان ساعتهای ابتدایی روز که جمعیت در فشردهترین حالت ممکن است. در این حالت نه اینکه نیازی به گرفتن میلههای سقف واگن برای جلوگیری از افتادن نباشد، بلکه اصلا دستی بالا نمیآید که بخواهد میله را بگیرد. ناگهان ترمزگیری وحشتناک راهبر قطار، صفهای فشرده جمعیت را دومینووار به چپ یا راست هدایت میکند. مانند رانندگی در جادهای جنگلی که طی آن ناگهان با یک حادثه روبهرو شوید. در کسری از ثانیه همه افراد ایستاده، مانند مهرههای بازی لگو روی هم میافتند و وای به حال آن فردی که آخرین نفر از این زنجیره باشد. فریادی از فرد آخر این زنجیره بلند میشود و میگوید نمیتوانم پایم را تکان دهم. در نهایت ممکن است با این تصویر روبهرو شوید: «مامور مترو، خانمی با پایی لنگان، دو امدادگر با یک تخت.» حال سوال این است که با هر بار ترمز شدید چند نفر آسیب میبینند؟ امیدواریم لااقل دوربینهای داخل مترو بهخوبی کار کنند و این صحنهها نیز ثبت شود تا شاید بازبینی فیلمها، مسئولان را به فکر چارهای بیندازد.  این ترمزهای شدید نیز تقصیر مسافران است؛ جایشان تنگ است و نیاز به تکان دارند تا کمی فضا باز شود!

مسافران محترم در قطار خراب است!

اینجا قانون دارد!

مکان: داخل قطار در راه رسیدن به ایستگاهی دیگر. زمان: تلخترین روزها. نگاهها در شرایطی سخت همراه با نفستنگی بهجای خالی چکشهای بالای در بود و قطاری مملو از جمعیت پر از دود با صدای سرفههای ممتد. در همین حال در واگن، خلاف جهت باز میشود و جمعیت هراسان از اینکه روی ریل بیفتند به یکدیگر هشدار میدهند و از هم مراقبت میکنند. همزمان مادری باردار نفسش تنگ میشود و نگران سلامتی فرزندش است. دکمه قرمز هشدار، حتی در مواقع اورژانسی نیز پاسخگو نیست. این بار دیگر حتی صدای ضبطشده پوزش از مسافران نیز به گوش نمیرسد.این بار دیگر 100 درصد مسافران مقصرند؛ اینجا مترو است و قانون دارد.

آتش گرفتن یک اتفاق عادی است

مکان: داخل قطار در راه رسیدن به ایستگاهی دیگر. ساعتش را دقیق به خاطر نمیآورم. فقط میدانم صبح بود. بوی ناخوشایندی در محوطه واگن حس میشد. ناگهان قطار در یکی از ایستگاهها، ایستاد و فرمان پیاده شدن همه مسافران صادر شد. آنچه در مقابل چشمانمان اتفاق میافتاد آتش گرفتن سقف دو واگن قطار بود. صدای ماموران ایستگاه به گوش میرسید که با لحنی بد به نگرانی مسافران پاسخ میدادند؛ آن هم در خونسردترین حالت ممکن. جای تعجب داشت که سقف یک قطار در حال آتش گرفتن است و در نهایت دلیل و توضیحی برای اقناع مسافران یا کم کردن نگرانی و استرس بیان نمیشود. ماموران خونسرد با تاکید بر اینکه «اصلا مگه چه اتفاقی افتاده؟» میگویند: «باید صبر کنید و در انتظار قطار بدی باشید. این هم تقصیر مسافران است که هر اتفاق کوچکی را برای خود بزرگ میکنند!»

سخن پایانی

شاید اینکه هر روز مانند خمیری ورز داده میشویم تا به محل کار برسیم، تاوان شهرنشینی باشد، اما باید از آقای شهردار پرسید خرج کردن بودجهها در کدام قسمت آنقدر مهم است که از بودجه لازم برای مترو نیز به آن قرض میدهید؟ ناراحتی که هر روز بهدلایل مختلف برای مسافران ایجاد میشود به کنار؛ این ارابه آهنی روزانه میلیونها آدم را جابهجا میکند که جانهایی دارند ارزشمند.

چرا فکری به حال این وسیله حملونقل محبوب نمیکنید تا اتفاقی ناگوار را رقم نزنید؟


نویسنده:
کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/3wzvpr