بدترین سال برای تصویب برنامه، امسال است
یکی از نمایندگان پیشین مجلس میگوید: «من باور دارم که داشتن همین برنامههای نصف و نیمه که ضمانت اجرایی برای آنها وجود ندارد، بهمراتب بهتر از بیبرنامگی کامل است.
سیاست گذاران چنانچه بتوانند بازنگری کلی انجام دهند و چشم انداز مشخصی برای کشور تعیین و برنامه های توسعه را طوری تنظیم کنند که عملیاتی و میدانی باشد و در کنار همه این مسائل، بتوانند دولت را ملزم به اجرای کامل آن کنند، یقین داشته باشید که شرایط اقتصادی کشور به سرعت بهبود می یابد و از وضعیت فعلی رها خواهیم شد. در هر حال من هرگز نمی توانم بپذیرم که نداشتن برنامه بهتر از برنامه داشتن است.»علی محمد احمدی، مدرس دانشگاه تربیت مدرس، درباره مناسب بودن امسال به لحاظ زمانی برای تصویب برنامه هفتم توسعه بیان می کند: «همین امروز هم مجلسی ها درگیر انتخابات هستند و گاه جسم آنها در مجلس است و روح و روان شان در جای دیگری. رئیس سازمان برنامه هم اخیرا تغییر کرده و جانشین او نیز تازه سکان را به دست گرفته و طبیعی است که کمی زمان ببرد تا بتواند کار را شروع کند. پس این برنامه برای اینکه به درستی تدوین شود، حداقل ۳ یا ۴ ماه زمان خواهد برد که مصادف می شود با فعالیت های انتخاباتی نمایندگان. برنامه هفتم قرار است با ۲ سال تاخیر آماده شود، اما این آماده شدن در بدترین زمان ممکن صورت می گیرد.»مشروح گفت وگوی صمت با این استاد دانشگاه را در ادامه می خوانید.
تاکنون در ایران ۱۱ برنامه توسعه اجرا شده، اما نتایج حاصل از آن با اهداف اولیه مغایرت دارد؛ به نحوی که برخی فکر می کنند اگر برنامه نباشد، کشور بهتر اداره می شود. چه چیزی سبب شد برنامه های توسعه به توسعه ایران منجر نشوند؟
بدون شک یکی از مشکلات مهم کشور ما این است که در برخی بخش های مهم چشم انداز و مسیر درستی را انتخاب نکردیم؛ به عبارت دیگر ما از داشتن یک مسیر یا چشم انداز مشخص و عملیاتی ناتوان هستیم. این امر سبب می شود یکسری اهداف مطرح شوند که در حرف خوب هستند، اما در عمل محقق نمی شوند، زیرا با واقعیات همخوانی نداشتند. برای اینکه یک سفر موفق باشد نیاز به این است که مسیر را با نقشه دائم چک کنیم تا ناگهان به بیراهه نرویم و اهمیت این مسئله برای اداره کشور به.مراتب بیش از یک مسافرت است.از سوی دیگر، تعهدی هم برای اجرای برنامه ها وجود ندارد؛ یعنی دولتی که خود مسئول تهیه برنامه بوده و سازمان برنامه خودش یکسری احکام را آماده کرده، در زمان اجرا به راحتی از انجام تکالیف خود شانه خالی می کند و در ادامه هم دچار مشکلی نمی شود. اخیرا رهبری دیداری با معلمان داشتند و بحث های مختلفی را مطرح کردند. ایشان در یک بخش از صحبت های شان، به انتقاد از نبود نقشه راه در وزارت آموزش و پرورش اشاره کردند. به باور من از این گفته ها به خوبی می توانیم متوجه شویم که منظور ایشان از نبود نقشه راه، همان نبود چشم انداز است که در آموزش عمومی و پایه کشور به نظر رهبری آمده است. ما برای اینکه برنامه اجرایی داشته باشیم، باید نقشه راه میان مدت و بلندمدت هم داشته باشیم و پیش از آن هم بدانیم دقیقا در کجا قرار داریم. متاسفانه از زمان پیروزی انقلاب تا امروز ۶ برنامه توسعه اجرا شده که اگر هر کدام از آنها به طور کارشناسی بررسی شوند، متوجه می شویم چه انحراف بزرگی در عملکرد داشتیم. بسیاری از احکام برنامه ها اجرایی نشدند و بدتر از آن، گاهی برخی دولت ها به کلی از اجرای یک برنامه با این بهانه که توسط دولت دیگری نوشته شده، شانه خالی کردند.
برای اینکه برنامه بعدی به خوبی تنظیم شود، ضروری است یک جمع بندی از وضعیت کنونی وجود داشته باشد، وگرنه برنامه به جای نقشه راه تبدیل به سندی می شود که یکسری آرزوهای قشنگ و حرف های خوب در آن بیان شده، اما در ادامه هر کس هر طور که دوست دارد عمل می کند. امروز حتی معیارهای کافی برای ارزیابی توفیق برنامه های گذشته وجود ندارد، این در حالی است که در برنامه ها قوانین خوبی هم وجود داشت که آنقدر بد و غلط اجرا شدند و چنان همه مسائل لوث شد که ماهیت آن قانون مترقی هم تغییر کرد.
منظور شما کدام قوانین است؟
من اینجا تنها به یک قانون اشاره می کنم و از پرداختن به بقیه این قوانین و احکام می گذرم. یکی از قوانین مهمی که اگر درست اجرا می شد، امروز وضعیت کشور و شرایط عدالت اجتماعی و محیط زیست طور دیگری بود، قانون هدفمندی یارانه ها است. دولت ها چنان از اجرای مفاد قانون هدفمندی یارانه ها سر باز زدند که اکنون از کل این برنامه تنها پرداخت یارانه نقدی باقی مانده و تمام اصول پایه ای آن مورد بی توجهی قرار گرفته و به حاشیه رفته است.
با این حال هنوز هم فکر می کنید کشور برای اداره نیاز به برنامه دارد؟
قطعا چنین است و نباید قاعده برنامه ریزی برای کشور را تضعیف کرد. من باور دارم که داشتن همین برنامه های نصفه و نیمه که ضمانت اجرایی برای آنها وجود ندارد، به مراتب بهتر از بی برنامگی کامل است. سیاست گذاران چنانچه بتوانند بازنگری کلی انجام دهند و چشم انداز مشخصی برای کشور تعیین و برنامه های توسعه را طوری تنظیم کنند که عملیاتی و میدانی باشند و در کنار همه این مسائل، بتوانند دولت را ملزم به اجرای کامل آن کنند، یقین داشته باشید که شرایط اقتصادی کشور به سرعت بهبود می یابد و از وضعیت فعلی رها خواهیم شد. در هر حال من هرگز نمی توانم بپذیرم که نداشتن برنامه بهتر از برنامه داشتن است.
بعضی از اقتصاددانان لیبرال و بازاری می گویند برنامه داشتن، یعنی دخالت دولت در اقتصاد و آن را از چنگ بازار در آوردن است. این توجیه چقدر برای مقابله با برنامه ریزی اقتصادی قانع کننده است؟
این نگاه هیچ قدرت اقناع و توان استدلالی ندارد. اینکه برخی فکر می کنند عقل سلیم کارآیی ندارد و در مقابل، بازار تنظیم گر همه چیز و تنها راه پیشرفت است، بی پایه است. اگر چنین بود امروز در جهان بحث حکمرانی خوب مطرح نبود؛ به زبان دیگر، اگر در کشوری یک دولت توسعه گرا برمبنای حکمرانی خوب و کارآمدی کافی روی کار باشد، چه کسی می تواند مداخله این دولت در اقتصاد را موجب زیان کشور و مردم بداند؟ اگر یک دولت کارآمد روی کار باشد، حتما برای پیشرفت و تمرکز کافی بر رفع موانع نیاز به یک برنامه مدون و کارشناسی دارد. متاسفانه برخی نگاه ایدئولوژیک به مقولات اقتصادی دارند و چنان از یک طرف ماجرا دفاع می کنند که گاه دیگران را حیرت زده می کنند. امروز اگر کشورهای توسعه یافته با بهترین شاخص های توسعه انسانی و عدالت اجتماعی را در نظر بگیریم، می بینیم کشورهایی که اغلب در شمال وغرب اروپا هستند، به تلفیق اقتصاد برنامه محور با اقتصاد بازار دست زده اند و بهترین نتایج را هم کسب کرده اند. من هم متوجه هستم که اقتصاد برنامه محور و دولتی، اقتصاد مطلوب نیروهای چپ و مارکسیست است، اما اقتصاد بی برنامه و واگذار شده به بازار و سرمایه داران هم رویکردی سرمایه دارانه و راست است که از نظر من هر دوی آنها در رساندن انسان ها به بهروزی ناموفق بوده اند. امروز تمام تشکل های سیاسی در کشورهای اروپایی از احزاب سبز تا سوسیال دموکرات یا حتی لیبرال (غیر از احزاب دست راستی تندرو) خود را هوادار اقتصاد اجتماعی بازار معرفی می کنند؛ به این معنا که به رشد و پیشرفت اقتصادی در کنار عدالت اجتماعی توجه دارند. ضمن اینکه انجام برخی اصلاحات در اقتصاد، بدون دخالت مستقیم دولت ممکن نخواهد بود. در یک اقتصاد رها از دخالت دولت، تضمین عدالت توزیعی امکان پذیر نیست. باید توجه داشته باشید که منظور من دولت های رانتی، ناکارآمد یا فاسد نیستند و از دولت های مردمی و کارآمد حرف می زنم. مشکل ما در اقتصاد داشتن برنامه نبوده و نیست بلکه مسئله این است که خوب نوشتیم و بد اجرا کردیم که در جای خود ضعف بزرگی محسوب می شود. من این حرف ها را گهگاه، از این طرف و آن طرف شنیده ام، اما فکر نمی کنم کسی که شناخت حداقلی از اقتصاد داشته باشد هم چنین ادعاهای عجیب و بی پایه ای را مطرح کند. کسانی که با اقتصاد آشنا هستند مخالفتی با برنامه ریزی ندارند، چون پیشروی بهینه بدون ریل گذاری در مسیر درست، نسبت به زمانی که ریل گذاری مناسب انجام شده، پرهزینه و زمان بر خواهد بود. لازم است که تاکید کنم نیاز نیست حتما یک اقتصاددان مدافع مطلق اقتصاد بازار یا اقتصاد دولتی باشد. اینکه در بازار فضای رقابتی شکل می گیرد موردقبول است، اما نمی توانیم با این توجیه کل اقتصاد را به بازار بسپاریم. این نظرات افراطی و دست راستی حین عمل، ضعف خود را نشان می دهند، به همین دلیل مدافعان آن یکسره در محافل علمی حضور دارند و روی تخته حرف های خود را ثابت می کنند. اگر به تجربه کشورهای دیگر هم توجه کنیم، درمی یابیم آمیزه ای از اقتصاد بازار و برنامه ریزی شده بیشتر به سود کشور خواهد بود تا اقتصادی که یکسره همه چیز خود را به بازار سپرده است.
فکر می کنید برنامه موفقی در این دوره تدوین شود؟
چه در این دوره و چه در دوره های دیگر ما در برنامه ریزی و اجرای آن مشکلات فراوانی داشتیم. متاسفانه ما درگیر انواع بینش های جزمی شده ایم، زیرا فعالیت حزبی جدی در کشور نداریم که افراد سروته سیاست های خود را مشخص کرده باشند و به جای احزاب محافل و گروه هایی را داریم که به یکی از دو جناح اصلی کشور منتسب هستند. ما در کشور دولت های متعددی داشتیم که گاه چپ و گاه راست خوانده شده اند، اما اینها فقط در اسم خود را نشان می داد و هیچ کدام از دولت ها، پارادایم اقتصادی خاصی نداشتند. اگر هم برنامه ای اجرا شد یا نشد، به دلیل بنیادهای فکری شناخته شده دولت ها نبوده است. اگر در کشور ما هم مانند اغلب کشورهای جهان چپ و راست مصطلح فعالیت داشتند؛ یعنی یک جناح طرفدار اقتصاد برنامه ریزی شده و دفاع از حقوق فرودستان، زحمتکشان و زنان بود و در مقابل آن هم جناح راست با باورهای نزدیک به نگاه بازاری و لیبرال وجود داشت، امروز برنامه های اقتصادی موفق تر اجرا می شدند، زیرا این دولت ها متعهد بودند که برنامه های حزبی خود را اجرا کنند و موانع مقابل خود را هر طور شده، برطرف کنند. به جای این وضعیت، ما برنامه هایی نوشتیم که دولت بعدی گفته اجرا نمی کنم، اما هرگز مشخص نشد که مشکل آنها با برنامه دولت پیشین چه بوده است؟ هر چه بوده مسئله جناحی بوده، نه فکری و کارشده.
منظورتان از برنامه هایی که در میانه راه رها شدند، برنامه چهارم است که دولت احمدی نژاد آن را «امریکایی» خواند و کنار گذاشت؟
بله؛ برنامه چهارم این وضعیت را پیدا کرد، اما من فکر می کنم برنامه پنجم هم تا حدی به این وضعیت دچار شده است.
فکر می کنید اصلاح طلب و اصولگرا بودن تمایز مناسبی برای نگاه به پارادایم های اقتصادی نبوده است؟
این دو جناح عملا شکست خوردند. هنوز هم کسی نمی تواند توضیح دهد که اصلاح طلب و اصولگرا در نگاه به اقتصاد چه تفاوتی با هم دارند، این در حالی است که ابتدای انقلاب یکی از موضوعات اختلافی این دو جناح، اقتصاد بود. متاسفانه این دوجناحی شدن یا تن دادن به اصلاح طلبی و اصولگرایی نه توانست کشور ما را به رشد اقتصادی برساند و نه در زمینه عدالت اجتماعی توفیقی به دست آمد. حتی امروز می بینیم که در هر دو بخش نسبت به گذشته شکست سختی خوردیم و عقب نشینی هم کردیم. من به عنوان کسی این حرف را می زنم که امروز یک معلم دانشگاهی هستم و در گذشته هم نماینده مجلس بودم و هم در بخش اجرا. باید از نگاه اصلاح طلب و اصولگرا فاصله بگیریم، وگرنه تدوین برنامه ها نمی تواند کمک شایسته ای به بهبود وضعیت کند. باید با صراحت اعلام کنم اگر مجلس هم نظارت کافی بر کشور و فعالیت های قوه مجریه داشت، دیگر دولت ها نمی توانستند از اجرای تکالیف خود شانه خالی کنند و نگاه جناحی داشته باشند، اما متاسفانه مجلسی که نظارت کافی داشته باشد هم فعلا نداریم.
دولتمردان وعده دادند تا پایان سال برنامه هفتم را آماده خواهند کرد. به تازگی رئیس سازمان برنامه تغییر کرده و در تیم اقتصادی هم تغییرات فراوانی داشتیم. با این شرایط چقدر می توان امیدوار بود که دولتمردان بتوانند موفق به آماده سازی برنامه هفتم تا پایان سال شوند؟
با عرض تاسف باید بگویم امید چندانی به این مسئله ندارم و حتی فکر می کنم اگر برنامه ای هم آماده شود، یک برنامه ضعیف و ناکارآمد خواهد بود. امسال سال انتخابات مجلس و از مدتی پیش تمام توجه نمایندگان مجلس به این موضوع است. از سوی دیگر ما در منطقه ای ناآرام قرار داریم که هر روز مسائل جدیدی در آن رخ می دهد. خاورمیانه اکنون در آستانه تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی مهمی قرار دارد که همین می تواند توجه نظام تصمیم گیری را به مسائل دیگر جلب کند.در داخل کشور هم وضعیت آرام و باثباتی نداریم و هر مسئله ای می تواند منجر به دوقطبی شدن کشور شود و متاسفانه در حل مشکلات هم چندان تدبیری وجود ندارد که موجب استمرار دوقطبی و اعتراضات می شود. همان طور که گفتید مجلس هم در سال آخر فعالیت خود است و در این شرایط اولویت نمایندگان برنامه هفتم نیست، بلکه تلاش آنها معطوف به تمدید حضورشان در بهارستان است. پس عجیب نخواهد بود اگر برنامه ای که از این مجلس و دولت بیرون می آید، با ذهنیت درست و آرام مورد نقدوبررسی قرار نگیرد.
امسال را برای تصویب برنامه مناسب نمی دانید؟
نه تنها مناسب نمی دانم، بلکه فکر می کنم بدترین بازه زمانی برای تصویب برنامه هفتم، امسال است، زیرا عملا از شهریور تمام حواس نمایندگان به سمت انتخابات خواهد رفت و غیبت ها زیاد خواهد شد و کمتر نماینده ای در بهارستان حاضر می شود. باید توجه داشته باشید که برنامه توسعه، یک برنامه جامع برای کشور است که از مسئله کولبران و سوخت بران تا سیاست های پولی و جهت گیری های بین المللی را در بر می گیرد. اگر نمایندگان همین مجلس امروز که بسیاری آن را ضعیف می دانند، حضور فعال داشته باشند باز می توانیم امیدوار باشیم که برخی از این نمایندگان که توانمند هستند، مشکلات را ببینند و درصدد رفع آن برآیند. همین امروز هم مجلسی ها درگیر انتخابات هستند و گاه جسم آنها در مجلس است و روح و روان شان در جای دیگری. همان گونه که شما هم گفتید رئیس سازمان برنامه اخیرا تغییر کرده و جانشین او نیز تازه سکان را به دست گرفته و طبیعی است که کمی زمان ببرد تا بتواند کار را شروع کند. پس این برنامه برای اینکه به درستی تدوین شود حداقل ۳ یا ۴ ماه زمان خواهد برد که مصادف می شود با فعالیت های انتخاباتی نمایندگان. بناست برنامه هفتم با ۲ سال تاخیر آماده شود، اما این آماده شدن در بدترین زمان ممکن صورت می گیرد.