«تجربههای تلخ» پیکر خمیده رسانهها
جلال خوشچهره
لازم است رسانههای کشور با درک تجربههای تلخی که اکنون پیکر آن را خمیده کرده، موقعیت خود را بازخوانی کنند.آیا هنوز و به راستی نزد مردم به عنوان سرمایه اجتماعی - فرهنگی به حساب میآیند؟ آیا مخاطبان رسانهها، آن را تنها یادگاری خنثی از گذشتههای نه چندان دور میدانند؟ حاکمیت سیاسی از چه منظری به جایگاه و کارویژه لازم برای رسانهها مینگرد؟ آیا در این منظر، همچنان رسانهها سرمایه اجتماعی - فرهنگی هستند؟ یا مزاحمی که لازم است مدام چوب تنبیه بر سر و رویش خورده و در شبکهای از نظارتها مراقبت شوند؟ رسانهها به اجبار لازم است برای ادامه بقای خود به موقعیتسنجی هوشمندانه پرداخته و جایگاه خود را در درون نظام سیاسی؛ حقوقی و وظایف حرفهای در برابر جامعه، منافع و امنیت ملی روشن کنند. در غیر از این صورت و در مواجهه با نگاههای بستهای که همواره در کارکرد رسانهها ایجاد تردید و اتهام میکنند، موقعیت روشن و ثابت نخواهند داشت. به عبارت دیگر، همه چیز درباره موقعیت یا جایگاه رسانهها در پرده ابهام باقی خواهد ماند. ابهام گریبانگیر در کارکرد و موقعیت رسانهها، بزرگترین آسیب را بر قدرت سیاستگذاری خبری آنها زده است؛ امری که کارویژه رسانهها را با ۳ مولفه اعتبار؛ مرجعیت و تاثیرگذاری مفهوم میبخشد. همین مهم سبب شده تا نقش آنها در جایگاه «شریک منصف» و «ناظر بیطرف» برای نزدیک کردن دیدگاههای متفاوت و گاه متعارض به گونه ترسآور خنثی کند. خلاف تصور جزماندیشان خوشباور، این وضع نهتنها برای منافع عمومی؛ بلکه نظام سیاسی نیز هشداردهنده و تهدیدزاست.اوضاع برای رسانهها چنان سخت شده که حالا مدیران آن میان ۲ گزینه سرگردانند: اینکه آیا باید از حرفه و مسئولیتهای مترتب برکار رسانه دفاع کنند؟ یا از نیروهای خود که به دلیل انجام وظایف حرفهای با آسیبهای ناگهانی روبهرو میشوند؟ همین مهم کار رسانهها را به انتخاب ناگزیر میان یکی از ۲ متغیر «هوش» و «هوشیاری» کشانده است. اگر «هوش» را هنر حل مسائل و برونرفت از مشکلات و نیز «هوشیاری» را هنر شناخت پیشاپیش تهدیدها و آسیبها معنی کنیم، اکنون اغلب خبرنگاران رسانهها و مدیرانشان «هوشیارانه» در پی محدود کردن کار خود برای مصون ماندن از آسیبهایی هستند که ممکن است به دلیل برخی تنگ نظریها با آن روبهرو شوند. این در حالی است که در شرایط عادی، کار رسانه، هوشیار ساختن افکار عمومی و نظام سیاسی در برابر آسیبها، تهدیدها و خطراتی است که به صورت پنهان و آشکار میتوانند متوجه ثبات و مشروعیتهای لازم برای حل مشکلات شوند. علاوه بر این، رسانهها با مشارکتجویی از نخبگان رسمی و غیررسمی و برپایی مناظره منصفانه، میکوشند «هوش» لازم را برای حل مشکلات و برونرفت از آن تقویت کنند. «هوش و هوشیاری» ۲ امر همپوشانندهای هستند که به کارویژه رسانهها معنی میبخشند.
بازخوانی یا بازتعریف از جایگاه و موقعیت رسانهها تنها متوجه مدیران و کارگزاران آن نیست، بلکه کارگزاران نظام سیاسی نیز در این بزنگاه کم بدیل، لازم است دیدگاه خود را به دور از تنگنظریهای تحمیلگر به آن روشن کنند. آیا رسانه را به عنوان پدیدهای برخاسته از مدرنیسم و عصر ارتباطات به رسمیت میشناسند؟ آیا نخبگان رسمی، اهمیت تفاوت تلقیها و باورها به عنوان مختصات افکار عمومی در دوران حاضر را میپذیرند؟ آیا باور دارند که خلاف گذشته، افکار عمومی اعم از افراد و گروههای اجتماعی تلقی خود را از تحولات به گونه عقلانی - تحلیلی پذیرا هستند و این مهم، ممکن نخواهد بود مگر عرصهای که رسانهها در قالب «ناظر بیطرف» و «شریک منصف» در تعقیب مطالبات عمومی و با برپایی مناظرهها به نزدیک کردن دیدگاههای متفاوت ایجاد میکنند؟ اگر این پذیرش وجود دارد؛ در این صورت لازم است کارویژه رسانهها را در شکل بخشی به فرهنگ سیاسی - اجتماعی به رسمیت شناخت.کارویژه اصلی رسانههای موثر، بکارگیری تکنیکهای تحلیلی به جای نگرشهای آمرانه است. این امر خلاف آن مفهومی است که برخی صاحبان تریبونهای رسانهای جزم اندیش بر آن اصرار دارند؛ یعنی مخالفت با هرگونه رقابت آزاد اندیشهها و حتی ارزشها. آنان روشهای آمرانه را بر همه روشهای مشروعیتزا ترجیح میدهند؛ در حالی که «مشروعیت» کلید ثبات سیاسی است. برخلاف تصور جزماندیشان انحصار طلب که یا از سر سادهبینی و یا تعمد تردیدبرانگیز در انگیزههایشان عمل میکنند، ناکارآمد کردن رسانههای (بهزعم آنان رقیب) آن هم در عصر ارتباطات، هرگز نخواهد توانست باورهای ایشان را بر افکار عمومی مسلط کند.تفکرات جامانده در گذشته، دیر یا زود درخواهند یافت که در زمانه حاضر نمیتوان تفاوتها را تا همیشه به رسمیت نشناخت و با آن ستیز دائم داشت. از این رو لازم است نظام سیاسی حسب مصالح خود، تعریف روشنی از موقعیت و جایگاه رسانهها ارائه کند.
روز«خبرنگار» امکانی است برای تعارفهای معمول و گفتن جملات قصار از جایگاه خبرنگار بهعنوان پرتوافکن نور در تاریکیها و سخنانی پر طمطراق از این دست. مهم به رسمیت شناختن کارویژه رسانه و جایگاه خبرنگار است. تجربههای تلخ، پیکر رسانههای کشور را خمیده کرده؛ لازم است موقعیت و جایگاه آن از سوی کارگزاران رسانه به اجبار و نظام سیاسی حسب تشخیص مصالح، بازتعریف شود.