اصلاح سیاستهای بنیادی در شهرسازی
اردشیر گراوند-جامعهشناس شهری
در کنار ابعاد مختلف کیفیت زندگی، توجه به شهرسازی یکی از مهمترین این ابعاد تلقی میشود، زیرا دارای نقش اساسی در بهبود وضعیت ساکنان شهرها بوده و تامینکننده حس رضایتمندی برای شهروندان است. همچنین تاثیر عمیقی بر سلامت، کارایی، رفتار اجتماعی، رضایتمندی و رفاه عمومی جامعه دارد.موضوع شهرسازی یکی از مهمترین مسائل کشورهای درحالتوسعه ازجمله ایران است؛ زیرا اگرچه سرعت گسترش و سرعت در ساختوسازها تا حدودی جوابگوی نیازهای کمی و مادی شهروندان است، اما بیتوجهی به جنبههای کیفی، چالشهای فرهنگی و روانی را در پی خواهد داشت.شهرسازی به صورت یک رویکرد چند رشتهای فعالیت میکند و شامل عناصر مختلفی مانند طراحی شهری، برنامهریزی منطقهای، مدیریت شهری، حملونقل شهری، توسعه پایدار، محیطزیست و طراحی فضاهای عمومی است. شهرسازان در طول فرآیند شهرسازی با عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و محیطزیستی مرتبط هستند و سعی میکنند تا با توجه به نیازها و محدودیتهای هر شهر، راهکارهای مناسبی را برای توسعه و بهبود آن ارائه دهند.
فرآیند شهرسازی شامل مراحل مختلفی است که شامل تحلیل و بررسی شهر و منطقه، برنامهریزی شهری، طراحی شهری، ساختوساز و نظارت بر توسعه شهری میشود. در هر مرحله، شهرسازان با توجه به نیازها و مشکلات شهری، راهکارها و طرحهایی را ارائه میدهند تا با بهبود فیزیکی شهرها، نیازهای شهروند به بهترین شکل رفع شوند. در این بین با توجه به توسعه تکنولوژی، با استفاده از فناوریهای هوشمند و پایدار در شهرسازی، میتوان کیفیت زندگی شهروندان را در شهرها را به شکل قابل توجهی ارتقا داد.با توجه به موارد یاد شده میتوان گفت؛ شهرسازی یک علم چند رشتهای است که بر بهبود شهرها و ایجاد محیط زندگی بهتر برای انسانها متمرکز است. شهرسازان در این راستا با توجه به فرهنگ، آرمانها، نیازها و محدودیتهای هر شهر، راهکارهایی را ارائه میدهند تا شهرها به شکلی منطبق با نیازهای جامعه شود و زندگی شهروندان را بهبود بخشد.در بررسی مشکلات شهری باید به چند نکته توجه داشت. نخست آنکه رشد جمعیتی کلانشهرها در سالهای اخیر و تمرکز فعالیتهای رفاهی، اقتصادی، رفاهی، آموزشی و... در شهرهای بزرگ، منجر به مهاجرت از روستاها به شهرها و از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر شده است. در مقابل موج مهاجرت عملا در آمادهسازی سیستم و فضای شهری برای این سیل جمعیت موفق عمل نکردیم. بنابراین اگر توزیع فرصت و منابع در تمام شهرها عادلانه تقسیم میشد، با موج گسترده مهاجرت مواجه نبوده و لزومی نداشت افراد برای دسترسی به امکانات بیشتر به شهرهای بزرگتر مهاجرت کنند.این موضوعات باعث آلودگیهای زیستمحیطی و آسیب به فضای سبز شهری شده و منابع طبیعی درون و برونشهری را از بین برد.
جدا از مشکلات کلانشهرها، شهرکسازیهایی که با هدف کاهش جمعیت شهرهای بزرگ صورت گرفته نیز اقدام نادرستی بود که مرزبندی شهرها را با آسیبهای زیادی مواجه کرد؛ چرا که این اقدام بدون برنامهریزی شهری انجام گرفت. این اقدامات در نهایت منجر به ایجاد تراکم جمعیتی ناهمگون در بسباری از مناطق کلانشهری مانند تهران شده است.اساسا توان اکولوژیک اصطلاحی است که در موضوعات اقلیمی وجود دارد. به این معنا که سرزمینها بر اساس توان محیطزیستی نظیر منابع آبی، پوشش گیاهی، جانوری، امکانات توسعهای و... ظرفیت حجم مشخصی از نیروی انسانی و جمعیت را دارند و نباید سیل جمعیت بدون برنامهریزی به این مناطق مهاجرت کنند. بنابراین شرایط پیشآمده برای تهران، مقصران زیادی دارد اما متهم ردیف اول این اوضاع، ضعف در نظام برنامهریزی حاکم در موضوعات بنیادی است که با برنامهریزیهای اشتباه، محیطزیست را با خلل مواجه و شهروندان را با مشکل روبهرو کرده است. دستاورد مجموع این سیاستها نیز آن است که کلانشهری مانند تهران دچار بیانضباطی شهری در ساختوسازهای مجاز و غیرمجاز میشود و حجم عظیمی از جمعیت، بخش عمدهای از زیرساختهای شهری و زیستمحیطی را از بین میبرد.
بنابراین برای رفع مشکلات کلانشهری مانند تهران پیش از اقداماتی مانند تقسیمشهر باید به اصلاح سیاستهای بنیادی و نظام برنامهریزی پرداخت. در این مسیر نیز باید با اعمال سیاستهای تسهیل زندگی در شهرهای کوچک و شهرستانها، مانع از توسعه مهاجرت شد. تا زمانی که نظام برنامهریزی اصلاح نشود و شهروندان نتوانند در شهر خودشان در هرجایی که مایلاند زندگی کنند، این شرایط باقی میماند و مردم هر مکانی بهغیراز شهر خود برای زندگی بروند با یکسری از اختلافات و دردسرهای متعدد روبهرو میشوند.