رهایی از فقر با گسترش تعاملات بینالمللی
دارون عجماوغلو و جیمزای رابینسون در کتاب «نابرابری ملتها» نارضایتی عمومی در کشورهای توسعهنیافته را ناشی از فقر میدانند. فقر پدیدهای است که علاوهبر ایجاد نارضایتی عمومی، نقش بسزایی در بروز ناهنجاریهای اجتماعی، گسستهای خانوادگی و بهتبع آن عدمتوسعهیافتگی دارد.
در فرهنگ دینی ما هم فقر امری مذموم است چنانچه حضرت علی (ع) یکی از مواردی که کم آن را هم زیاد میداند، همین فقر است. در جامعه ایران انجام کار و کسب روزی، سنتی دیرپاست اما با وجود داشتن فرهنگی دیرین در این زمینه و نیز برخورداری از موهبتها و نعمتهای خدادادی در هیچ برههای جامعه ایرانی در مقایسه با سایر کشورها، جامعهای غنی و ثروتمند نبوده و برخلاف آنچه انتظار میرود ثبات اقتصادی پایداری برای شهروندان خود فراهم نکرده است. فضای کسبوکار در ایران امروز نیز متلاطم و پر فرازونشیب است.
وجود شرایط غیررقابتی، حضور پررنگ شرکتهای دولتی و بنگاههای اقتصادی وابسته و نقش آنها در به وجود آمدن این شرایط، عدمتمکین بسیاری از فعالان اقتصادی از قوانین و نیز وجود قوانین فراوان و گاه متناقض با فعالیتها و کسبوکارهای قانونمند، فقط گوشهای از مشکلات و مسائل فضای کسبوکار در کشور است.
در چنین محیطی که شرایط اقتصادی آن به هزار اماواگر گرهخورده، طبیعی است که انتظار ارتقای رفاه و ثروت افراد خواسته زیادی باشد. دلایل گوناگونی برای وضعیت اقتصادی ایران در سیر تاریخی تا امروز مطرحشده، بحثهای فراوانی در گرفته و نتایج متفاوتی از این بررسیها حاصل شده است.
بعضی از دلایل در شرایط فعلی نیز طرفدار دارد از جمله تاثیر تصمیمات سایر کشورها که داستان داییجان ناپلئون ایرج پزشکزاد که (کار، کار انگلیسیهاست.) نمونه بارزی از این نگرش است. اما به نظر میرسد هر نوع بررسی بدون در نظر داشتن زمان و شرایط حاکم بر اقتصاد در مقطع تاریخی موردبررسی، امری خلاف واقع بوده و نتیجهای به دور از واقعیت ارائه میکند. در هر حال، دورههایی در تاریخ معاصر بوده که اصول اولیه مقرر در آن برههها، مشابه یکدیگر است؛ اصولی مانند شفافیت قوانین و پیروی از آنها، امکان رقابت و فراهم کردن شرایط آن و مهمتر از همه، امکان تعامل با جامعه جهانی که تحقق دو شرط اول منوط به برآورده شدن آن است.
پایبندی به تعامل با اقتصاد جهانی و تجارت آزاد مهمترین عامل در برخوردار کردن یک کشور از اقتصاد رو به توسعه و به عبارت بهتر، عاملی برای رشد اقتصادی است. چین دهه ۸۰ میلادی و ژاپن همان زمان، نمونههای بارزی برای این ارزیابی هستند. همچنین شرایط این دو کشور در بازه زمانی فعلی و قدرت کنونی اقتصادی آنها خود تاکیدی است بر نقش تحقق عامل سوم بر رشد اقتصادی خیرهکننده چین. رشد فینتک و استقبال جامعه چین از این فناوری، نمایانگر علاقه بازار این کشور از آزادیها و تسهیلات اقتصادی است.
به عبارتی میتوان گفت درحالحاضر فرهنگ حاکم بر چین، حرکتی روبهجلو را ترجیح میدهد درحالیکه ژاپن به ثبات علاقهمند است. موضوعی که در دهه ۸۰ کاملا برعکس بود اما رکود اقتصادی دهه ۹۰ ژاپن را به یک کشور محافظهکار تبدیل کرد. این در حالی است که تعامل چین با اقتصاد جهانی تا بدانجا پیش رفته که در سایه خود آن کشور را مجبور به حذف یا تعدیل سیاستهای سالیان نهچندان دور کرده است.
این در حالی است که آغاز ارتباطات بینالمللی ژاپن در روزگار خفته چین و در زمان بسته بودن کامل مرزها از سوی آن کشور به روی جهان بیرون، سالیان سال ژاپن را بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان مطرح کرده بود.
آنچه امروز برای جامعه ایرانی و بهویژه فضای کسبوکار آن الزامی و حتی مایه حیات است، تحقق همین عامل سوم است. اگر صحبت از برجام یا عضویت در FATF است یا ارتباط با تمام جهان و تعامل با آن میشود، دلیل آن نهصرفا موضوعات سیاسی، بلکه رهایی از فقر ناشی از بیارتباطی و نداشتن تعامل است تا جاییکه حتی عالمان دینی را نیز مجبور به ادای تکلیف و اظهارنظر میکند. عقل سلیم و ذات انسانی و خوی ایرانی ما حکم میکند که با دیده جان پایبند این تذکرات باشیم.