-
در گزارش صمت از حادثه ریزش معدن زغال سنگ مطرح شد

اینجا میدان جنگ است

تازه دامادی بیست و چندساله و پدر جوانی در انتظار تولد دومین فرزند، آخرین قربانیان معدن آدمخوار زغال‌سنگ شدند.

عبدالحمید ناصری و محسن قاسمی صبح روز یکشنبه ۸ آبان وارد عمق ۲۰۰ متری معدن شماره ۱۴ - ۱۲ یاقوت شهر شدند و کار زغال ‌ گیری را آغاز کردند، اما دیگر رنگ روز را ندیدند.

ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه بود که سقف تونل ریزش کرد و پنج کارگر دچار حادثه شدند. عملیات امداد تا ساعت ۳ بامداد ادامه یافت و خوشبختانه ۳ نفر از معدنچیان، که مصدوم شده بودند، نجات یافتند، اما تازه ‌ داماد و پدر جوان جان باخته بودند.

حوادث معدن از جمله تلخ ‌ ترین حوادث کاری است که بی ‌ پناهی انسان ‌ در مواجهه با طبیعت را تمام و کمال آشکار می ‌ کند.

اما آنچه در این میان نباید نادیده گرفته شود، کوتاهی و کم ‌ توجهی به ضروریات و نکات و ایمنی است که جان کارگران را بیش از پیش به ‌ مخاطره می ‌ اندازد.

گزارش امروز صمت به بازخوانی روایت یدالله زمانی، رئیس شورای کارگری معدن زغال ‌ سنگ پابدانا و درددل ‌ های کارگران معدن از زبان مهدی قنبری، معدنچی زغال و یکی از اعضای پیشین شورای کارگری اختصاص یافته است.

حال ما خوب نیست

یدالله زمانی ـ رئیس شورای کارگری معدن زغال سنگ: متاسفانه ۲ تن از همکاران ما در معدن کوهبنان در شمال استان کرمان، که زیرنظر یکی از پیمانکاران شرکت ‌ های خصوصی است، در حادثه ریزش از بین رفتند. چند روزی هست که این اتفاق افتاده و در این مدت اصلا حال ما خوب نیست و همگی افسرده و دلمرده هستیم. خدا کند هیچ بچه ‌ ای بی ‌ پدر نشود. خیلی درد دارد... یکی تازه ‌ داماد و آن یکی در انتظار فرزند دوم بود.

برو به سلامت!

تنها راه مقابله با حوادث؛ توجه به ایمنی، ایمنی و ایمنی است. کار در کارگاه استخراج همیشه با حادثه همراه است. بنابراین، در کارگاه ‌ هایی که در زیرزمین است، یکی از مهم ‌ ترین چیزهایی که جان کارگران را نجات می ‌ دهد، توجه کردن به اصول ایمنی و به ‌ کارگرفتن آنها است.

متاسفانه در قسمت ‌ هایی که زیر نظر برخی کارفرماهای بخش خصوصی است، به این موضوع بهای چندانی داده نمی ‌ شود. حتی گاهی لباس کار و چکمه هم ندارند. برای همین هر سال شاهد اتفاقاتی از این دست هستیم. باید کارگاه ‌ ها مسئول ایمنی خبره داشته باشند که زیر نظر کارفرما نباشد که اگر ایرادی به شکل کار وارد دانست، مشکلی برایش ایجاد نشود.

وقتی مسئول ایمنی زیر نظر کارفرما است، اگر بخواهد جلوی کار را بگیرد، به ‌ راحتی عذرش را می ‌ خواهند و می ‌ گویند برو به سلامت!

مرگ های ارزان

استفاده نشدن از چوب ‌ های خوب و مناسب در کارگاه ‌ ها، بی ‌ توجهی به نکات و اصول ایمنی در زغال ‌ گیری، نداشتن تجهیزات مناسب و بی ‌ توجهی ‌ هایی مانند آن، باعث می ‌ شود کارگاه استخراج زغال ‌ سنگ شبیه میدان جنگ باشد و به ‌ راحتی کارگرها را به کشتن بدهد.

استحکامات کارگاه ‌ های استخراج در بیشتر معادن سنتی ما چوب ‌ بست است و برای ساخت آنها از ۲ نوع چوب استفاده می ‌ شود؛ سوزنی برگ (چوب روسی) و پهن برگ. مهم ‌ ترین عاملی که از جان کارگران محافظت می ‌ کند؛ همین چوب ‌ بست ‌ ها است که هم برای استحکامات سقف (سلاه) استفاده می ‌ شود و هم برای ستون ‌ هایی که مثل پایه کوه را نگه می ‌ دارد، تا در مدت استخراج جلوی ریزش را بگیرد.

چوب جرزها هم، که ما به ‌ اصطلاح «منقلی» می ‌ گوییم، فاصله ‌ ها را پر می ‌ کند. منقلی ‌ ها را دور محوطه ‌ ای که زغال را از آن خارج می ‌ کنند، می ‌ چینند تا فشار کوه را بگیرد. هر ستونی کمابیش ۸ تن فشار بار را تحمل می ‌ کند و منقلی ‌ هایی ‌ هم که می ‌ چینیم، به ‌ طورتقریبی ۴۰ تن بار را تحمل می ‌ کند. برای این بخش ‌ ها، باید از چوب ساسنا (سوزنی برگ روسی) استفاده کرد تا مقاومت خوبی داشته باشد و از جان کارگران محافظت کند.

متاسفانه در لایه ‌ ای که این ۲ نفر کار می ‌ کردند، مسائل ایمنی به دقت رعایت نشده بود.

مبادا کوه بفهمد!

به ‌ قول رئیس قبلی ما، وقتی در کارگاه ‌ های زیرزمینی هستیم، باید به ‌ شکلی کار کنیم که کوه نفهمد، داریم از دل آن استخراج می ‌ کنیم. متاسفانه هم اگر تند کار کنیم، خطر ریزش وجود دارد و هم اگر کند کار کنیم، زیرا چوب ‌ ها تحت ‌ فشار قرار می ‌ گیرند و مقاومت ‌ شان را از دست می ‌ دهند. در معادنی که استخراج مکانیزه انجام می ‌ گیرد، از جک ‌ های بادی استفاده می ‌ کنند تا فشار کوه مهار شود. اما در بیشتر معادن منطقه ما، کار به ‌ صورت سنتی انجام می ‌ شود و چون دولت هیچ خدماتی به معادن زغال ‌ سنگ نمی ‌ دهد، مجبوریم از تجهیزات و ابزار پیش ‌ پاافتاده استفاده کنیم.

بازخواست کارفرما

به ‌ طورمعمول بعد از حوادث، بازرسانی از وزارت کار یا صنعت و معدن برای پیگیری و تحقیق درباره موضوع به محل حادثه می ‌ آیند، اما به ‌ طورمعمول وقتی مدتی گذشت و آب ‌ ها از آسیاب افتاد، موضوع دیگر پیگیری نمی ‌ شود و همه ‌ چیز به حالت قبل برمی ‌ گردد.

گوش تو و ناله ما

سختی معدنکاری با کارهای دیگر قابل ‌ قیاس نیست، اما متاسفانه درآمد این قشر بسیار ناچیز است. وقتی قرار است حداقل دستمزد را تعیین کنند، باید به این مسئله توجه شود که فعالیت همه کارگرها یکسان نیست و یکی در کارگاه استخراج در عمق زمین کار می ‌ کند و دیگری در اداره پشت میز نشسته است.

به ‌ علاوه در قانون کار آمده است که باید حق سختی کار به معدنچیان تعلق بگیرد، اما مبلغ ۵۰ یا ۱۰۰ هزار تومانی برای سختی کار، چه دردی از کارگر دوا می ‌ کند؟

پیش از این قانون ضریب ۲ داشتیم یعنی کارگر معدنکار طول عمر داشت و بعد از ۱۰ سال کار در بخش استخراج و ۵ سال در بخش ‌ های دیگر، بازنشست
می ‌ شد.

اما الان این ضریب ۱ . ۵ شده است و به این ترتیب شرایط بازنشستگی ما با ۱۱۰ گروه شغلی دیگر، که کارشان به دشواری کار در معدن نیست، یکسان شده است.

نمایندگان شورای کارگری این موضوعات را به گوش نماینده ‌ های منطقه در مجلس و شورای ‌ عالی کار رسانده ‌ اند. پیگیری ‌ های زیادی انجام شده اما تا امروز به هیچ نتیجه ‌ ای نرسیده است.

به ‌ قول معروف؛ گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.

قصه پرغصه معدنچیان

مهدی قنبری ـ معدنچی و یکی از اعضای پیشین شورای کارگری: حوادث کار، سلسله ‌ وار چراغ خانه ‌ های زیادی را خاموش و خانواده ‌ ها را بی ‌ سرپرست می ‌ کند. این بار نوبت به عبدالحمید ناصری و محسن قاسمی رسید که جان خود را برای چرخاندن چرخ زندگی ‌ شان از دست بدهند. گویا این قصه غمبار و مرگ تلخ معدنکاران از زمستان یورت گرفته تا معادن اشکلی زرند کرمان و مرگ ‌ های تک ‌ نفره در سایر معادن زغال ‌ سنگ این استان و سایر معادن و مدفون شدن کارگران در زیر خروارها خاک همچنان ادامه دارد؛ نه کسی درد این کارگران را می ‌ فهمد و نه هیچ ارگان یا نهادی پاسخگوی مرگ تلخ و حوادث ناگوار و سخت این کارگران است.

آیا باید همه کارگران در معادن چنین سرنوشتی داشته باشند؟ آیا ما کارگران نباید طعم روزهای خوش و زندگی در کنار خانواده را بچشیم؟ علاوه بر سختی کارمان، سختی مرگ ‌ مان و مشکلات دردناک بیماری شغلی ‌ مان است، اما نه گوشی برای شنیدن و نه قانونی برای اجرا شدن است؛ متاسفانه قانون در معادن روی کاغذ اجرا می ‌ شود.

الان سال ‌ ها است که جنگ در دل خاکریز ‌ ها تمام شده است، اما اینجا در دل معدن، ما کارگران زغال ‌ سنگ، هنوز لباس خاکی می ‌ پوشیم و با کمترین امکانات در جبهه اقتصادی می ‌ جنگیم.

در جنگ شهید دادیم و جانباز و در اینجا هم، عزیزترین دوستان ‌ مان کشته شدند و بعضی ‌ ها ناقص ‌ العضو، در جنگ، جنگیدن حق علیه باطل بود و اینجا جنگیدن برای اقتصاد و رفاه خانواده است.

اینجا از لحظه ورود به کار، ترس در تمام وجودت هست، اما مثل شب ‌ های عملیات با توکل به خدا، بر ترس غلبه می ‌ کنیم، اینجا تخریب و انفجار هست مثل خط ‌ شکن در جنگ. اینجا گازهای کشنده هست که ریه ما را می ‌ خشکاند و عوارض آن تا همیشه در جسم ‌ مان می ‌ ماند، مثل بمب شیمیایی در جنگ. اینجا رفتن با خودمان است و برگشتن با خدا، مثل زمان جنگ.

اما، جنگ سرانجام تمام شد و ‌ ای کاش اینجا هم مثل جنگ، پایان و امیدی داشت.

نمی ‌ دانم ما در کدام عملیات می ‌ جنگیم که به چشم مسئولان و خانه ملت نمی ‌ آییم؟ ما کارگران در کجای اقتصاد گنجانده شده ‌ ایم که گوشه ‌ چشمی هم به ما نمی ‌ کنند.کاش صدای ما کارگران از دل هزاران متر زیر زمین به گوش مسئولان برسد!

کاش در این دلواپسی ‌ ها و دردهای فراوان، یک مسئول؛ فقط یک مسئول دلسوز دست کارگران را بگیرد و جنگ ما هم پایان خوشی داشته باشد.

کارگران معادن مظلوم هستند

معدنچیان با انواع خطرات دست ‌ وپنجه نرم می ‌ کنند و در نهایت هم بر اثر استنشاق گرد سنگ، انواع بیماری ‌ های وخیم به ‌ سراغ ‌ شان می ‌ آید، اما متاسفانه هیچ مزایایی ندارند. البته معادن دولتی در مقایسه با معادن خصوصی وضع بهتری دارند، اما در حق کارگران معادن ظلم می ‌ شود.

در معادن خصوصی به ‌ طورمعمول یک پیمانکار اصلی وجود دارد و یک پیمانکار جزء و همه مزایا به پیمانکار جزء تعلق می ‌ گیرد و حقوق معدنچیان گاهی حتی زیر حداقل دستمزد اداره کار است.

معدنکاران در پایان خدمت بر اثر بیماری ‌ های ناشی از کار، فشارهای روحی و روانی، سکته ‌ های ناگهانی، بیماری ‌ های قلبی و ریوی به آخر خط می ‌ رسند. هر روز یکی از رفیقان از میان ‌ مان پر می ‌ کشد و قصه ‌ زندگی ‌ اش به ‌ پایان می ‌ رسد.

گرچه مرگ حق است و ما راضی به مصلحت خداوند و تقدیرمان هستیم، اما آنچه می ‌ ماند، قصه تلخ خانواده ‌ ای است که نان ‌ آور خانه را از دست می ‌ دهند. غم سختی و رنجی که خانواده بعد از مرگ سرپرست با آن رو ‌ به ‌ رو می ‌ شوند، آنقدر روح و روان را آزار می ‌ دهد که گویی تمام غم ‌ های عالم به دل ما سرازیر شده است. ‌ ای کاش می ‌ شد کمی از این قصه پرغصه را با خودمان به گور می ‌ بردیم. ‌ ای کاش....

سخن پایانی

بین معدنکاران معروف است که معدنچیان، دهه ششم زندگی ‌ شان را نمی ‌ بینند، زیرا اگر از خطراتی مثل انفجار، گازگرفتگی یا مدفون شدن زیر آوار جان سالم به در ببرند، به ‌ دلیل عوارض ناشی از سال ‌ ها کار سخت و زیان ‌ آور به انواع بیماری ‌ های اسکلتی مثل دیسک کمر، تحلیل رفتن مفاصل و امثال آن دچار می ‌ شوند یا بر اثر تنفس گرد سنگ، آلاینده ‌ ها و گازهای موجود در داخل تونل ‌ ها، بیماری ‌ های تنفسی و بدخیم گوناگون به سراغ ‌ شان می ‌ آید.

کمترین توقع این قشر آن است که برای افزایش ایمنی محیط کار، حفظ سلامتی کارگران و ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، به ‌ ویژه بعد از بازنشستگی تمهیدات جدی ‌ تری اندیشیده شود.

باتوجه به تورم فزاینده، دستمزدی که به کارگران معدن داده می ‌ شود، جوابگوی زندگی نیست و اگر در شرایط فعلی دستمزد ‌ این قشر افزایش پیدا نکند، زیر بار فشار، خرد خواهند شد.

یکی دیگر از درخواست ‌ های مهم معدنچیان این است که ضریب ۲ مشاغل سخت و زیان ‎ آور دوباره محاسبه شود تا بتوانند با ۱۵ سال سابقه کار، بازنشسته شوند. اجرای دقیق و عادلانه طرح طبقه ‌ بندی ‌ مشاغل و سر و سامان دادن به وضعیت معدنچیان در معادن خصوصی و شرایط معیشتی بازنشستگان و مستمری ‌ بگیران از دیگر نکاتی است که توجه به آنها را از مسئولان امر طلب می ‌ کنیم تا کمی از رنج حیات برای معدنچیان کاسته شود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین