-
تحلیل صمت از سناریوهای گازی ایران

باید هاب خاورمیانه و قفقاز شد

انرژی کالایی راهبردی است و تامین عرضه پایدار آن موضوعی مهم برای دولت‌ها محسوب می‌شود. نفت و گاز، به‌عنوان ۲ منبع اصلی انرژی، در یک قرن اخیر نقشی جدی در تامین انرژی جهان داشته‌اند و آمارها نشان می‌دهد این دست از منابع و به‌ویژه گاز، در چند دهه آینده نیز همچنان نقشی جدی در اقتصاد جهان ایفا خواهند کرد.

باید هاب خاورمیانه و قفقاز شد

انرژی کالایی راهبردی است و تامین عرضه پایدار آن موضوعی مهم برای دولت‌ها محسوب می‌شود. نفت و گاز، به‌عنوان ۲ منبع اصلی انرژی، در یک قرن اخیر نقشی جدی در تامین انرژی جهان داشته‌اند و آمارها نشان می‌دهد این دست از منابع و به‌ویژه گاز، در چند دهه آینده نیز همچنان نقشی جدی در اقتصاد جهان ایفا خواهند کرد. کشور ایران نیز به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دارندگان نفت و گاز در جهان، این فرصت را دارد که از آورده‌های سیاسی و اقتصادی تجارت این منابع انرژی بهره‌مند شود. باتوجه به تحولات عرصه بین‌الملل و متعاقبا تغییر معادلات پیشین انرژی و ایجاد تعادل‌های جدید در این حوزه، توجه به راهبرد تبدیل شدن ایران به مرکز مبادلات (هاب) انرژی منطقه در برنامه هفتم توسعه امری حیاتی است و عدم‌اتخاذ رویکرد فعالانه می‌تواند فرصت‌های ایجادشده را به تهدید بدل کند.آمارها نشان می‌دهد که نفت و گاز در نیم قرن آینده همچنان نقشی جدی در تامین انرژی جهان خواهند داشت. به‌گزارش صمت و به‌نقل از مرکز پژوهش‌های مجلس، طبق سناریوی متوسط بیشتر مراجع مطالعاتی، باوجود افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در سبد مصرف انرژی جهان، در سال ۲۰۵۰ همچنان بیش از نیمی از تقاضای انرژی توسط سوخت‌های فسیلی و به‌ویژه نفت و گاز تامین خواهد شد. تصمیم اخیر وزیران کشورهای عضو گروه ۷، که به‌عنوان حامیان اصلی توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر محسوب می‌شوند، برای توسعه سرمایه‌گذاری‌ها در ذخایر گازی، نشان‌دهنده نقش ویژه این منابع در دهه‌های پیش‌رو است.ایران با داشتن ۳۲ تریلیون مترمکعب گاز و ۱۵۸ میلیارد بشکه نفت اثبات‌شده به‌ترتیب در جایگاه دوم و سوم بزرگ‌ترین دارندگان هرکدام از این منابع به‌شمار می‌رود و در مجموع، ذخایر متعارف، در جایگاه نخست جهان قرار دارد. تولید نفت خام (شامل میعانات گازی) و گاز طبیعی کشور نیز به‌ترتیب برابر با ۴.۵ میلیون بشکه در روز (قبل از تحریم‌های سال ۹۷) و ۲۵۷ میلیارد مترمکعب در سال است که کشور در تولید نفت و گاز در رتبه چهارم و سوم جهان قرار گرفته و این منابع بزرگ نفت و گاز باعث شده است کشور حداقل به‌شکل بالقوه، یکی از کشورهای دارای ظرفیت در عرصه تجارت انرژی به‌شمار بیاید.

تلاش همسایگان برای تبدیل به هاب گازی

پایه اصلی دیپلماسی انرژی در دهه‌های گذشته صادرات نفت بوده است که بنا به عللی که در ادامه گفته خواهد شد، دیگر نمی‌تواند به‌صورت پایدار ادامه یابد. از طرف دیگر، جنگ روسیه و اوکراین باعث تسریع تحولات جهانی در حوزه انرژی شده؛ روند تضعیف جهانی‌سازی و تقویت منطقه‌گرایی سرعت گرفته است و کشورها به‌دنبال ایجاد زنجیره تامین‌های منطقه‌ای هستند. به‌علاوه، کاهش و قطع احتمالی روابط انرژی روسیه و غرب موجب شده این کشور برای عرضه انرژی خود به نقاط دیگر از جمله جنوب‌غربی آسیا، توجه کند. اروپا نیز به‌دنبال تامین نیاز خود به انرژی از طریق کشورهای دیگر است.این شرایط موجب شده است کشورهای منطقه نیز به‌دنبال ایجاد نقشی جدید برای خود در عرصه سیاسی ـ اقتصادی منطقه باشند. برای مثال، ترکیه به‌دنبال تبدیل شدن به هاب تامین گاز اروپا از طریق اکتشاف و بهره‌برداری از منابع داخلی و واردات از کشورهای اطراف است و اسرائیل نیز درصدد توسعه میادین گازی خود برای صادرات به اروپا است.

این شرایط در حال‌‌گذار هم، می‌تواند در صورت اتخاذ راهبرد مناسب به فرصت ارتقای جایگاه ایران در عرصه انرژی در منطقه تبدیل شود و در صورت انفعال می‌تواند نقش ایران را در این حوزه تضعیف کند. باتوجه به این نکات، ضروری است راهبرد دیپلماسی انرژی موردبازنگری و طراحی مجدد قرار بگیرد. طرح تجارت انرژی کشور باید به‌گونه‌ای باشد که در گام نخست، ضمن حداکثرسازی منافع سیاسی و اقتصادی، در مقابل تحریم مقاوم باشد و در گام بعدی، در راستای جانمایی جدید ایران، اقتصاد بین‌المللی مبتنی بر مزیت‌های کشور قرار بگیرد.این راهبرد با سیاست‌های کلی برنامه هفتم توسعه نیز که به استفاده از مزیت جغرافیایی ایران برای تبدیل شدن به مرکز مبادله انرژی و تقویت ارتباط با همسایگان تاکید دارد، همخوانی دارد. باتوجه به اینکه طرح کلی افزایش نقش ایران در معادلات انرژی منطقه و جهان از گذشته در برنامه‌ها و اسناد مرتبط با انرژی مورد اشاره قرار داشته، لازم است درحال‌حاضر و در فرصت برنامه هفتم توسعه، به بررسی و ارائه پیشنهاد در سطح عملیاتی پرداخته شود.

معامله با اهداف اقتصادی و امنیتی

کلان‌معامله کشور در عرصه اقتصاد و سیاست بین‌المللی، معادله نفت خام در برابر کالا و امنیت بود. در این معادله، ایران با تامین نفت‌خام موردنیاز جهان و به‌ویژه غرب، هم درآمد ارزی و نیاز خود به واردات را تامین می‌کرد و هم با ایفای نقش در تامین امنیت انرژی در جهان، آورده سیاسی ـ امنیتی برای خود ایجاد می‌کرد. با این وجود، چند اتفاق در ۲ دهه اخیر موجب شد به‌تدریج این معادله دیگر اعتبار نداشته باشد. از یک‌طرف، نیاز غرب و به‌ویژه اروپا به نفت رو به کاهش گذاشته و از طرف دیگر، چین و هند رشد قابل‌توجه مصرف انرژی و از جمله نفت را تجربه کرده و در کانون تقاضای انرژی از غرب به شرق در حال انتقال است.

ضمن اینکه، رشد تولید نفت و گاز از منابع نامتعارف شیل در امریکا باعث شد این کشور از واردکننده نفت، به صادرکننده آن تبدیل شود. به‌همین‌دلیل، عرضه نفت در بازار زیاد شده و باتوجه به سیالیت زیاد بازار نفت، این نفت مازاد به‌سهولت قابل‌انتقال به نقاط مختلف است. این موضوع بازار نفت را با مازاد عرضه روبه‌رو کرد که موجب شد به‌تدریج نگرانی‌ها از پایان منابع نفتی، به‌نگرانی از پایان دوره تقاضای نفت و از دست رفتن فرصت کسب سود برای کشورهای دارنده منابع بزرگ نفتی تبدیل شود. این موضع باعث کاهش وابستگی غرب به نفت کشورهای دیگر و به‌ویژه خاورمیانه شد. وضع تحریم‌های گسترده بر بخش انرژی و متعاقبا کاهش شدید فروش نفت ایران، بدون ایجاد تلاطم‌های جدی در اقتصاد جهانی، نمودی از این واقعیت بود که نفت ایران دیگر جایگاه مهمی در معادلات جهانی ندارد و کشور برای مصونیت از آثار سیاسی و اقتصادی کاهش صادرات نفت، باید راهبرد دیگری در حوزه انرژی اتخاذ کند.از دیگر مزایای کشور، علاوه بر دارا بودن منابع انرژی، موقعیت جغرافیایی است. ایران در نقطه اتصال آسیا و اروپا قرار گرفته و تنها مسیر یکپارچه خشکی میان دریای خزر و خلیج‌فارس محسوب می‌شود. از طرف دیگر، کشورهای اطراف ایران برخی صادرکننده نفت و گاز و برخی واردکننده آن هستند همین شرایط، امکان ایفای نقش هاب انرژی را برای ایران تسهیل می‌کند.همچنین، دیپلماسی انرژی کشور باید به‌گونه‌ای باشد که به‌عنوان یک ابزار مهم، زمینه‌ساز پیشبرد اهداف کلان سیاسی باشد. منطقه‌گرایی نیز یکی از کلان‌راهبردهای سیاست خارجی کشور است. این راهبرد به تعمیق روابط ایران با کشورهای منطقه که دارای اشتراکات فرهنگی با ایران هستند، می‌انجامد و ظرفیت کنش در منطقه را بیشتر کند. با گسترش روابط سیاسی ـ اقتصادی با ابزار انرژی با کشورهای منطقه، امکان تحریم کاهش می‌یابد و در مجموع، اقتصاد منطقه‌گرا مصونیت بیشتری نسبت به اقتصاد مبتنی بر تجارت جهانی نفت خواهد داشت.ضمن اینکه، در سال‌های گذشته با تغییر در نقشه تجارت جهان، بسیاری از معاملات کلان و قراردادهای پیشین به‌سرعت در حال تغییر هستند. با این تغییرات، منافع ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی قدرت‌ها نیز متحول خواهد شد و در نتیجه، این قدرت‌ها درصدد بازآرایی و بازچینش نظم جدید در راستای دستیابی به منافع خود برخواهند آمد.باتوجه به این تحولات، کشورهای واردکننده و صادرکننده انرژی نیز، در پی ایجاد مناسبات جدید در روابط خود هستند و به‌همین‌دلیل، معادلات انرژی در منطقه در حال تغییر و تحول است. برای مثال، ترکیه قصد تبدیل شدن به هاب گازی در میان کشورهای اروپا و آسیا را دارد تا از طریق افزایش واردات از روسیه و نیز همکاری ترکمنستان و آذربایجان برای احداث خط لوله ترانس‌کاسپین و توسعه میادین دریای خزر، به این هدف تحقق بخشد.

اهمیت موقعیت جغرافیایی ایران

تجارت گاز طبیعی به‌دلیل ویژگی‌های ساختار منطقه‌ای بازار گاز، تحریم‌پذیری پایینی دارد و موجب افزایش قدرت سیاسی کشور، به‌ویژه در راستای بازدارندگی می‌شود.

از طرفی نیز، توسعه صنایع پایین‌دستی آن، ارزش‌افزوده قابل‌توجهی نسبت به صادرات آن نخواهد داشت. پس ضروری است حکومت رویکرد تجارت حداکثری گاز از طریق خط لوله را به‌منظور تبدیل شدن به هاب گازی منطقه در دستور خود قرار دهد تا ضمن کسب درآمد بلندمدت و پایدار، توان اثرگذاری سیاسی خود در منطقه را ارتقا بخشد و رویکرد منطقه‌گرایی خود را محقق کند.در این رابطه، کشور باید گاز مازاد در منطقه، از جمله گاز روسیه و ترکمنستان را خریداری و گاز وارداتی به‌همراه بخشی از گاز تولیدی داخلی را به کشورهای متقاضی آن صادر کند. بررسی ظرفیت‌های تجارت گاز در منطقه پس از جنگ اوکراین و روسیه نشان می‌دهد که ایران می‌تواند در میان‌مدت پنج‌ساله به صادرات سالانه ۶۰ میلیارد مترمکعب و واردات ۳۰ میلیارد مترمکعب دست بزند.یکی از فرصت‌های جدی ایران، توان واردات گاز از ترکمنستان و روسیه است. با احیای قرارداد واردات گاز از ترکمنستان تا ۱۵ میلیارد مترمکعب در سال، امکان واردات گاز از این کشور با زیرساخت‌های موجود وجود دارد که در صورت توسعه میادین این کشور و احداث خط لوله جدید، می‌توان این مقدار را تا ۳۰ میلیارد مترمکعب افزایش داد. روسیه نیز باتوجه به مناقشات موجود ناچار به ورود به بازار جنوب و جنوب‌غربی آسیا است. به‌همین‌دلیل می‌توان ۱۵ تا ۳۰ میلیارد مترمکعب گاز مازاد این کشور را خرید. به‌تازگی پیشنهادهایی از سوی روسیه برای همکاری با ایران به‌منظور تبدیل شدن به هاب گازی منطقه آغاز شده است.

برای صادرات گاز به کشورهای منطقه نیز گزینه‌های زیادی وجود دارد. از طریق خط لوله به عراق، سوریه و لبنان می‌توان ۲۵ تا ۴۰ میلیارد مترمکعب گاز از این مسیر صادر و پیوندهای میان ایران و ۳ کشور مذکور را نیز تقویت کرد. مورد بعدی، افزایش صادرات به ترکیه با تمدید قرارداد فعلی از ۱۰ میلیارد مترمکعب به ۴۰ میلیارد مترمکعب در سال است. احداث خط لوله به عمان و پاکستان نیز، دیگر گزینه صادرات گاز به‌شمار می‌رود که می‌تواند تا ۲۰ میلیارد مترمکعب، ظرفیت صادراتی ایجاد کند. صادرات گاز به ارمنستان و نخجوان هم اگرچه حجم کمی خواهد داشت، اما از لحاظ تقویت روابط با کشورهای قفقاز تعیین‌کننده است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین