-
صمت شماره ۲۴۰۸

جایگاه نقد عکس و انتشار آثار هنری-بصری در روزنامه‌های تخصصی

روزنامه، پرده‌ای را کنار می‌زند که جایگاه و اهمیت و کارکرد یک طبقه وسیع در جامعه، بر اذهان عمومی و حتی افراد خود این طبقه کشیده شده است. آن طبقه، طبقه متوسط است. این نگره چنان در ذهن ما رسوخ کرده که این پرسش را مطرح کنیم:

جایگاه نقد عکس و انتشار آثار هنری-بصری در روزنامه‌های تخصصی

ارتباط روزنامه صمت با آثار هنری چیست؟

پاسخ این است که این پرسش را نه تنها عجیب نمی‌دانیم، بلکه آن را بدیهی و طبیعی دانسته و چه بسا مهر تاییدی هم بر آن بزنیم. ندیدن و محو شدن طبقه متوسط و به‌وجود آمدن کرختی ذهن برای افراد دارای دلایل(پیدا و پنهانی) است که در نهایت منجر به از پیش پذیرفتگی عدم نقش فرهنگی و تاثیر‌گذاری این طبقه در اذهان عمومی شده آنچنان که افراد همین طبقه نیز دارای این باور غلط شده‌اند. علت چنین امری حاصل چندین عامل است، مهم‌ترینش هژمونی نگره چپ -- نقش بنیادی برای طبقه کارگر و تهیدست و رقم خوردن سرنوشت نهایی جوامع و تاریخ با دیکتاتوری پرولتاریا! بعنوان طبقه غالب و محو‌کننده سایر طبقات -- از قرن هیجدهم تا به امروز بوده است. این نگره با عمده کردن مبارزه بین طبقات کارگر و سرمایه دار(پرولتاریا، بورژوازی) و آن را تنها امر ارزشمند در عرصه عمومی و فرهنگی قرار دادن و هر حرکتی را ذیل این نگاه تعریف کردن و محور تمامی امور آن را دانستن باعث به‌وجودن آمدن مقوله بالا شده است. فرآیند این محو شدن در ادبیات و فرهنگ از طریق موضوع اصلی قرار دادن کارگران و کشاورزان چنان بوده است که در بسیاری آثار هنری بعلت نپرداختن به جایگاه والای این طبقات(کارگران و کشاورزان) آن تولیدات فرهنگی طرد و نادیده انگاشته شده‌اند.

«هنر» به‌مثابۀ خود بیانگری

با توجه به گفته بن دیویس: «هنر» به‌مثابۀ خود بیانگری شناخته شده است، به‌ مثابه بیان خلاقیت به‌صورت فردی. حال با نگاهی به آثار دهه‌های پیشین هنرمندان بجای فردگرایی و تعلق به خود بیانگری و آمال‌های انسانی طبقه خویش، به گزارش درباره فضیلت‌های طبقاتی که همیشه هراس سقوط به آن را دارند پرداخته‌اند. تورکی الحمد این چنین به طبقه متوسط اشاره دارد که، طبقه متوسط به عنوان دریچه اطمینان برای تمامی جوامع است. این طبقه‌ای است که به هم پیوستگی هرم اجتماعی به آن وابسته است و یا آن حلقه اتصالی است که به کمک آن طبقه‌های بالایی و پایینی جامعه به هم مرتبط می‌شوند.

ستون فقرات نقوش فرهنگی

موقعیت اجتماعی طبقه متوسط، ستون فقرات نقوش فرهنگی است که پیامدش منزلت اجتماعی است. نقش اقتصادی بلحاظ تنوع و گستره‌اش و مهم‌ترینش(پرداخت مالیات منظم و تعیین کنندگی‌اش در تنظیم روابط اقتصادی جامعه) نیز از جمله نکاتی است که باید در نظر گرفته شود زیرا به طبع این پرداخت است که پرسشگری و کنش‌مندی سیاسی در وجود این طبقه همیشه مشتعل و روشن است. موقعیت شغلی، فرهنگی و اداری در کنار موقعیت اقتصادی، وجه مشخصه این طبقه است ولی با صفاتی ناشایست(که متاسفانه کمی از حقیقت را همراه دارد) همیشه آنها را نواخته است. «خرده ‌بورژوا، محافظه‌کار، هُرهُری باور، ترسو، مبتذل، نان‌ به‌ نرخ‌ روز خور، میان‌مایه، ولنگار، غرغرو و همیشه ناراضی و… » و به عقب رانده و این باور را چنان پرورانده‌ایم که خودشان هم آنرا باور کرده و کارکرد مهم‌اش حمل و نگهبانی مشعل دانایی و فرزانگی را از یاد برده است. با یادآوری فاعلیت این طبقه بخاطر موقعیت‌اش است که می‌توان به سهم عمده‌اش در کنش‌های فرهنگی و اجتماعی از طریق نوشتن و شرکت در گروه‌ها و چاپ روزنامه‌ها و نشریات و وسایل ارتباط جمعی و در عصر شبکه‌های اجتماعی و دیجیتال اشاره کرد تا شاید این یادآوری این زیبای خفته را بیدار کند.

بهترین تضمین برای حکمرانی خوب

حال باید پرسید این فراموشی و در استتار بودن را چگونه می‌توان به پهنه تفکر و جایگاه واقعی‌اش باز آورد؟

کافی‌است نبود این طبقه در سپهر جامعه را تصور کنیم، مدارس، روزنامه‌ها و نشریات، مراکز فرهنگی و ادارات، ... آیا چنین جامعه‌ای قابل تصور است؟ چه خوب است این اشاره دقیق و مهم «نانسی بِرد سال» که می‌گوید: بهترین تضمین برای حکمرانی خوب، تقویت طبقه متوسط است.

با نگاهی دوباره به پرسش اصلی نوشتار که در نشریه تخصصی و اقتصادی همچون روزنامه صمت و سایر روزنامه‌های تخصصی، نقد عکس و انتشار آثار هنری-بصری چه جایگاهی دارد؟

این طبقه علاوه بر خواسته‌های مادی و رفاه نسبی در زندگی روزمره، از پرداختن به امور مربوط به روح و فرهنگ و معنویت نیز غفلت نمی‌کند. براستی چه کسانی گالری‌ها و موزه‌ها و کنسرت‌ها و حتی استادیوم‌های ورزشی در این دوران نه‌چندان خوب اقتصادی پر می‌کند؟ خواسته‌های این طبقه شامل رفاه مادی برای سایر افراد نیز هست اما مسیرش بر محو و نابودی سایر طبقات و سروری طبقه‌اش بر دیگر طبقات نیست، بلکه بهره‌مندی دیگر طبقات فرودست از مواهب طبقه‌اش است. او به انسان باور دارد فارغ از تمامی تعلقات مادی و موقعیت زیستیاش، انسانی که بی‌هراس به آینده بیندیشد با کثرت حقیقت‌ها و موفقیت فردی‌اش قابل تعمیم به جمع و برای همگان شدنی باشد.

مناسبت نام و چرایی صمت با مطالب هنری

حال به باز خوانی روزنامه باز می‌گردیم با نگاهی به نام و چرایی مناسبت‌اش برای مطالب هنری صمت:

ص، صنعت: آیا مهندسین رشته‌های گوناگون هیچ آرزو و سرگرمی و گرایش هنری ندارند؟

م، معدن: آیا بخش گسترده از افرادی که در بخش معدن و درگیر با سختی‌های کار معدن هستند، افزونه‌ها تجربه‌های هنری، همدلی و همزبانی را رقم نمی‌زند؟

ت، تجارت: اتفاقا این بخش ارتباط تنگاتنگی با همه عرصه‌های هنر دارد چه مستقیم(مجموعه‌داران، کارمندان موزه‌ها، گالری‌داران و...) و چه غیر مستقیم و چه به‌صورت علاقه شخصی.

باشد با شناخت و ارج‌گذاری به این بخش و این طیف بزرگ، شاهد شکوفایی و سر بلندی جامعه باشیم.

پیش شرط چنین آرزویی همانا باور این طبقه متوسط است.

نگاهی به 3 بخش تاثیرگذار هنر

برای این مورد کافی‌است نگاهی فهرست‌وار به سه بخش مهم و تاثیر‌گذار هنر، ادبیات(شعر و داستان)، موسیقی- سینما (فارغ از ارزش‌های فنی و محتوایی شان) بیندازیم:

ادبیات: برای اگاهی از شاعرانی که در خدمت هویت طبقه متوسط نبودند و اشعارشان از چنین مضامینی بهره نمی‌برد کافیست به لیست شعر خوانان شب‌های شعر گوته(ده شب معروف) نگاهی بیندازید! نامی از سپهری و... نخواهید دید.

در عرصه داستان‌نویسی صمد بهرنگی توصیه می‌کند آثارش را بچه پولدار‌ها نخوانند! که در حقیقت می‌توان گفت با مترادفی فقر فضیلت است مواجه بوده‌ایم! یادمان باشد، فقرا دارای شرافت و فضیلت هستند اما فقر فضیلت نیست.

موسیقی: نادیده گرفتن موسیقی سنتی و کوچه بازاری.

سینما: که مهم‌ترین بخش از تولیدات فکری به‌خاطر تصویری بودن و ارتباط همگانی با آن داشتن و تاثیرگذاری‌اش بسیار مهم و قابل ذکر است، بماند که ماجرا تا این روزگار هم ادامه یافته و لیست بالا بلندش به ذکر تعداد اندکی بسنده می‌شود. مهم‌ترین نکته در این فیلم‌ها نقش اولی شخصیت‌ها و تاثیرشان بر اجتماع است.

لیست فیلم‌ها از گنج قارون آغاز تا همسفر و قیصر به متری شیش و نیم و... ادامه یافته است. بماند که در بیشتر این فیلم‌ها نقش منفی به طبقه متوسط(بخش بالایی‌اش) داده می‌شود. او به انسان باور دارد فارغ از تمامی تعلقات مادی و موقعیت زیستی‌اش، انسانی که بی‌هراس به آینده بیندیشد با کثرت حقیقت‌ها و موفقیت فردی‌اش قابل تعمیم به جمع و برای همگان شدنی باشد.

حال به باز خوانی روزنامه باز می‌گردیم با نگاهی به نام و چرایی مناسبتش برای مطالب هنری صمت:

ص، صنعت: آیا مهندسین رشته‌های گوناگون هیچ آرزو و سرگرمی و گرایش هنری ندارند؟

م، معدن: آیا بخش گسترده از افرادی که در بخش معدن و درگیر با سختی‌های کار معدن هستند، افزونه‌ها تجربه‌های هنری، همدلی و همزبانی را رقم نمی‌زند؟

ت، تجارت: اتفاقا این بخش ارتباط تنگاتنگی با همه عرصه‌های هنر دارد چه مستقیم(مجموعه داران، کارمندان موزه ها، گالری داران و...) و چه غیر مستقیم و چه به‌صورت علاقه شخصی.

باشد با شناخت و ارج‌گذاری به این بخش و این طیف بزرگ، شاهد شکوفایی و سر بلندی جامعه باشیم.

پیش شرط چنین آرزویی همانا باور این طبقه متوسط است.

برای این مورد کافیست نگاهی فهرست وار به سه بخش مهم و تاثیر‌گذار هنر، ادبیات(شعر و داستان)، موسیقی- سینما (فارغ از ارزش‌های فنی و محتوایی شان) بیندازیم:

ادبیات: برای اگاهی از شاعرانی که در خدمت هویت طبقه متوسط نبودند و اشعارشان از چنین مضامینی بهره نمی‌برد کافیست به لیست شعر خوانان شب‌های شعر گوته(ده شب معروف) نگاهی بیندازید! ((نامی از سپهری و... نخواهید دید.)). در عرصه داستان نویسی صمد بهرنگی توصیه می‌کند آثارش را بچه پولدار‌ها نخوانند!. که در حقیقت می‌توان گفت با مترادفی فقر فضیلت است مواجه بوده ایم! یادمان باشد، فقرا دارای شرافت و فضیلت هستند اما فقر فضیلت نیست.

موسیقی: نادیده گرفتن موسیقی سنتی و کوچه بازاری. برجسته کردن خوانندگانی همچون، داریوش و فریدون فروغی و فرهاد بخاطر محتوای ترانه هایشان از همان نکته امر عدم هویت بخشی پیشین است.

سینما: که مهم‌ترین بخش از تولیدات فکری بخاطر تصویری بودن و ارتباط همگانی با آن داشتن و تاثیر گذاری‌اش بسیار مهم و قابل ذکر است، بماند که ماجرا تا این روزگار هم ادامه یافته است و لیست بالا بلندش را به تعداد اندکی بسنده می‌کنیم. مهم‌ترین نکته در این فیلم‌ها نقش اولی شخصیت‌ها و تاثیرشان بر اجتماع است: شخصیت هایی لومپن و بزن بهادر، هنرپیشه‌های جذاب، خوش چهره، خوش لحن، بذله گو و متلک پران، بیسواد، عموماً بیکار و گاهی دارای مشاغل پایین هستند. لیست فیلم‌ها از گنج قارون آغاز تا همسفر و قیصر به متری شیش و نیم و... ادامه یافته است. بماند که در بیشتر این فیلم‌ها نقش منفی به طبقه متوسط(بخش بالایی اش) داده می‌شود.

بابک بهاری، فرید صلاحی

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*