مدیریت شکرگزاری در خانهتکانی دل
ناصربزرگمهر-روزنامه نگار
دوستی دارم که توانایی مادی زیادی ندارد، یک آدم معمولی در جامعه است، اما در طول سالها رفاقت، یادم نمیآید که از وضع مالی خودش گله کرده باشد. همه عمر کارکرده و از خداوند شاکر بوده و همان لقمه محدود را با گشادهدستی با خانواده و دوستانش خورده است. او میگوید، خیلیها خیال می کنند که من همه چی دارم و خیلی خوش هستم، اما نمیدانند که من هم خیلی چیزها ندارم و آرزوی آنها را هم دارم، اما همیشه شاکر آن چیزهایی هستم که دارم و تلاش میکنم که دنبال مقایسه و حسودی نباشم، بههمینخاطر با آرامش زندگی میکنم.
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود تا جهان باقی و آیین محبت باقی است
در دنیای مجازی یک بار خواندم که شخصی نوشته بود، این جملات را با دقت بخوانید و در ذهنتان تصور کنید:یک فلج قطع نخاعی را که از خواب بیدار شده و منتظر است تا یک نفر دیگر بیدار بشود و سرش منت بگذارد و ببردش دستشویی و حمام و کارهای دیگرش را انجام بدهد.میدانید آرزوی این فلج قطع نخاعی چی هست؟ او فقط آرزو میکند که بتواند یکبار دیگر راه برود و کارهایش را خودش انجام بدهد، یک بار دیگر دستشویی برود و آفتابه را خودش در دست بگیرد، به همین تلخی.
و میلیسید با حسرت نگاهش ساق پاها را
و طی میکرد عمری
کوره راه عمر با یک پا
و طی شد سالها در آرزوی پای مصنوعی
و شد روزی که پای دیگرش را داده بود از دست
و گاهی هرچه دارد میدهد از دست یک انسان
و حتی آرزوی پای چوبی را
یک نابینا وقتی از خواب بیدار میشود، روشنایی را نمیبیند، خورشید را نمیبیند، صبح را نمیبیند.میدانید آرزوی یک نابینا چیست؟ فقط یک بار، فقط یک روز بتواند نزدیکان و عزیزانش و آسمان و ستاره و ماه و پلنگ و تخممرغ و پنیر و کره و گل را با چشمانش ببیند.یک بیمار سرطانی دلش میخواهد خوب بشود و بدون شیمیدرمانی و قرص و شربت و مسکنهای قوی زندگی کند و درد نکشد.یک کر و لال آرزویش این است که بتواند با زبانش حرف بزند و با گوشهایش بشنود.یک بیمار تنفسی دلش میخواهد که امروز را بتواند بدون کپسول اکسیژن نفس بکشد.
الان مشکل من و شما خواننده صبور این یادداشت چیست؟هرکدام از ما، چقدر با همه وجود، از همه نعمتهایی که خداوند به ما داده است، استفاده میکنیم و شکرگزار شرایطی که داریم، هستیم؟گاهی به روزی فکر کنیم که شاید همین نعمتها را از دست بدهیم، پس شکرگزاری کنیم و از آنچه داریم، حداکثر استفاده را ببریم.تو و من خیلی خیلی خوشبختیم و نمیدانیم. من و همه کسانی که یک بیماری سخت را از سرگذراندهایم و یا درگیر آن هستیم، بیشتر از کسانی که به بیماری دچار نشدهاند، قدر سلامتی خود و دیگران را میدانیم.ما، معمولا سلامتی تن خود و همراهان و بستگانمان را قدر نمیدانیم و برای سلامتی خویش، ارزش مالی و معنوی تعیین نمیکنیم.یاد بگیریم که غر نزنیم، ناشکری نکنیم، مسائل و مشکلات را با همفکری حل کنیم، همهچیز را به خداوند نسپاریم، خداوند عقل و دانش و دست و پا و سلامتی را داده است و حتما به مصلحت خویش کمک هم میکند، اما قرار نیست که بهجای ما کار کند و پول بارانمان نماید.
از من و شما حرکت را میطلبد و از او برکت را باید آرزو کرد.میگویند یک فیلم بوده است که وقتی نمایش آن شروع شد، فقط سقف را نشان میداده و تماشاگران بعد از چند دقیقه خسته و معترض و هیاهوکنان شروع به ترک سالن سینما میکنند و بعد از ۱۰ دقیقه بر پرده سینما، این جمله نوشته میشود: این 10 دقیقه از زندگی و تصویری است که یک نفر قطع نخاعی روی بستری که خوابیده است، میبیند و بعد دوربین یک بیمار را در تخت نشان میدهد و فیلم بهپایان میرسد.
ما گاهی قادر به تحمل دیدن ۱۰ دقیقه از زندگی سخت یک جانباز یا مصدوم در بستر بیماری نیستیم،اما قادر به غرغر و پرخاش کردن همیشگی نسبت به آنچه داریم یا نداریم، هستیم.طبیعت در حال عوض شدن است، رویش بهار را حس میکنیم، صدای جیکجیک گنجشکها بیشتر شده، سال جدید فرارسیده است، خانهتکانی دل، خانه، کاشانه، دفترکار را باید آغازکرد. هرسال گفته و نوشتهام که پایان سال باید در دفتر روزنگار خاطرهها بنویسیم که چه چیزی از سال قبل مانده و چه کارهایی باید در سال جدید انجام دهیم.بیشک کنار همه کارهای اداری و نظافت فیزیکی میزکارمان، باید شکرگزار باشیم که چشممان به تقویم ۱۴۰۳ هم خورده است و به شکر اندرش مزید نعمت که نفسهای ما همچنان ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات.یادمان باشد که در لیست کارهایی که باید انجام دهیم، چند موضوع فراموشمان نشود، کارهای مردمی که در دستان مانده است، حقالناس است. اگر کاری از دستمان بر میآمده و به هر دلیلی انجام ندادهایم تا فرصت باقی است بیمزد و منت انجام دهیم که خداوند شاهد و ناظر توانمندی بر ماست.یادمان باشد که در لیست کارهایی که باید انجام دهیم، دور ریختن کینه و دشمنی از دیگری است. شستن افکار منفی و تقویت حس مثبت بودن در خودمان با پاک کردن یا بهقول جوانترها «دلیت» کردن غمها و درگیریهای گذشته و چیدن عشق در هفتسین نوروزی و سبز کردن مهر و بهرایگان بخشیدن محبت به دیگری است تا او نیز یاد بگیرد که عشقورزی کند و مهربانگونه زندگی نماید و از کسوت غرور و زیادهخواهی و منیت شیطانگونه ریاست و مدیریت و منمنکنان زندگی خارج شود.
برانداز بیخی که خار آورد درختی بپرور که بار آورد
پایان سال فرصت دیدار با کسانی است که غم بیماری دارند، غم از دست دادن عزیزی یا غم عزیزانی را در بند دارند، غم نداری دارند، غم نیازمندی دارند، عزت دارند، آبرو دارند، غرور دارند.من هم مثل شما ناراحتم که در کشوری تا این اندازه ثروتمند، فقر و نداری میبینم، اما باید همه تلاشمان را بکنیم.
طریقت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
خانهتکانی فکر و اندیشه و دلتان را در روزهای بهاری انجام دهید.