اصلاح چرخه معیوب اقتصاد صنعت برق
کارشناسان حوزه انرژی همواره به آمارهای جهانی میزان مصارف انرژی در کشورها استناد کرده و ایران را جزو پرمصرفترینها اعلام کردهاند. به عقیده آنها، پایین بودن نرخ حاملهای انرژی (برق، گاز، آب و سوختهای فسیلی) عامل مهمی است که سبب شده افراد بر میزان مصارف خود دقت لازم و کافی را نداشته باشند.
هرچند باید به این نکته تاکید کرد در سالهای اخیر و با افزایش پلکانی نرخ حاملهای انرژی در مصارف خانگی و در نظر گرفتن جریمههای مالی برای مشترکان پرمصرف، توجه خانوارها نسبت به میزان مصرف انرژی خود بیشتر شده است. اما همچنان تقاضای اصلاح قیمتگذاریهای انرژی بهویژه برق از سوی کارشناسان و مسئولان دولتی پابرجاست. از این رو، صمت با کریم کبیری، رئیس کمیته انرژیهای تجدیدپذیر سندیکای صنعت برق ایران در زمینه پیامدهای اصلاح بهای برق و شاخصههای مهم در تعیین این نرخ گفتوگو کرده که در ادامه شرح آن را میخوانید:
برخی عقیده دارند واقعیسازی بهای حاملهای انرژی در کشور ضروری است اما از سوی دیگر، برخی این افزایش نرخ را تورمزا برای جامعه توصیف میکنند. نظر شما در این باره چیست؟
بهطور کلی با واقعی شدن نرخ حاملهای انرژی موافق هستم و آن را نیاز تجارت و صنعت برق میدانم. ۱۰ سال گذشته نیز واقعیسازی بهای حاملهای انرژی در مفاد قانونی مربوط به این زمینه تعبیه شد و دولت دهم نیز اجرای این قانون را آغاز کرد.
اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها نیز در همین راستای واقعی شدن بهای حاملهای انرژی بود. اما در دولت یازدهم و دوازدهم این روند ادامهدار نبوده امیدواریم که افزایش مناسب و منطقی نرخ انرژی اعم از برق، گاز، آب و سوخت در دستور کار دولت سیزدهم قرار گیرد.
باید در نظر داشت امروزه بنا بر شرایط اقتصادی موجود، اغلب کسبوکارهای تجاری و اقتصادی شرایط مناسبی ندارند و اقتصاد صنعت برق نیز در همین وضعیت به سر میبرد. نهتنها مسائل اقتصادی بلکه غیرواقعی بودن نرخ برق باعث شده این صنعت دچار زیانهای گسترده شود.
با اصلاح نظام قیمتگذاری برق، معیار و به نوعی خطکشی مناسب برای فعالیت تولیدکنندگان و همچنین مصرف مصرفکنندگان تعیین میشود؛ بنابراین اجرایی شدن طرحهای مربوط به واقعیسازی بهای برق را میتوان هم به نفع صنعت برق دانست و هم بهینهسازی و کاهش مصرف انرژی در کشور.
از این رو، به دلیل وجود منفعتهای متعدد اصلاح قیمتگذاری انرژی در کشور با آن موافق هستم.
تعدادی از کارشناسان معتقدند افزایش حاملهای انرژی میتواند تاثیر منفی بر اقتصاد جامعه داشته باشد. این دیدگاه را چطور ارزیابی میکنید؟
درحالحاضر ۵۵ درصد تولید برق در کشور، توسط شرکتهای خصوصی انجام میشود و فقط ۴۵ درصد تولید برق در دست بخش دولتی است.
در وهله نخست باید توجه کرد شرکتهای تولیدکننده برق، چه دولتی و چه خصوصی با حداکثر راندمان خود مشغول فعالیت نیستند و بهطور کلی تولید بهینهای در این زمینه ندارند. علاوهبر آن، با مشکلات مالی و تجاری متعددی روبهرو هستند و دلیل اصلی این موضوع را میتوان غیرواقعی بودن نرخ برق دانست.
تمامی بازیگران صنعت برق و بخشهای وابسته به آن، معتقدند باید روند اصلاح قیمتهای حاملهای انرژی بهویژه برق در دستور کار دولت قرار گیرد چراکه با وجود چرخه معیوب اقتصادی نمیتوان انتظار رشد و توسعه را برای این بخش متصور بود.
از سوی دیگر، باید در نظر داشت تمام افرادی که در بخش خصوصی و دولتی تولید برق مشغول کار هستند، جزوی از مردم جامعه بوده و به دلیل بحرانهای مالی صنعت برق، شرکتها توانایی پرداخت حقوق و دستمزد نیروهای خود را ندارند چراکه نرخ برق مناسب با هزینه تمامشده نیست و تولیدکنندگان انرژی درآمد مناسبی در این عرصه ندارند.
این بخش از جامعه نیز با مشکلات درآمدی روبهرو هستند؛ بنابراین رفع مشکل قیمتگذاری حاملهای انرژی میتواند ضمن گردش مناسب منابع مالی در این بخش، شرکتهای تابع و زیرمجموعه تولیدکنندگان صنعت برق نیز مشکلات مالی خود را رفع کنند؛ بنابراین میتوان گفت قشر مهمی از جامعه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به صنایع تولید انرژی وابسته بوده و با واقعی شدن بهای انرژی، شرایط مردم نیز بهبود خواهد یافت.
توسعه صنعت برق را یکی از پیامدهای واقعیسازی بهای برق معرفی کردید. در این باره بیشتر توضیح دهید.
در وهله نخست باید تاکید کرد واقعیسازی قیمتها تنها به مفهوم گران کردن حاملهای انرژی نیست.
در اصل ساز کار و چرخه فعالیت تولید و مصرف انرژی باید اصلاح شود تا شاهد رفع مشکلات تامین انرژی و بهبود مصارف در کشور باشیم. درحالحاضر راندمان نیروگاههای تولید برق در کشور حدود ۵۵ درصد است و با فراهمسازی زیرساختهای مناسب این بهرهوری میتواند افزایش چشمگیر داشته باشد.
واقعیسازی نرخ برق در این روند افزایش راندمان تاثیر مستقیم خواهد داشت چراکه با تعیین عیار مناسب برای فروش برق، هزینه تمامشده تولید برق برای تولیدکنندگان بهدست آمده و باقی سود حاصل میتواند صرف سرمایهگذاری بر زیرساختها و بهبود صنعت برق شود.
به عبارت دیگر، با اصلاح قیمتگذاریها شرکتهای تولیدکننده برق چه دولتی و چه خصوصی میتوانند شرایط بهتری در فروش برق داشته باشند. در این صورت راندمان نیروگاهها و میزان تولیدات افزایش پیدا خواهد کرد. همچنین این تولیدکنندگان میتوانند با کسب منابع مالی مناسب، بسترها و زیرساختهای توسعه فعالیت خود را توسعه دهند.
از این رو، واقعی شدن نرخ برق میتواند سبب رونق و رشد این صنعت در کشور شود. باید خاطرنشان کرد اگر چرخه اقتصادی درست کار کند، رشد و توسعه رخ خواهد داد. در سالهای اخیر نیروگاههای جدید تولید برق احداث نشده یا شاهد سرمایهگذاری گستردهای در این بخش نبودیم. دلیل اصلی این موضوع هم بهصرفه نبودن افزایش تولید برق و سرمایهگذاری بر این صنعت است.
به نظر شما غیر از واقعی شدن نرخ حاملهای انرژی، چه مواردی میتواند موجب افزایش سرمایهگذاریها در صنعت برق شود؟
غیر از بیان دیگر موارد باید به این نکته تاکید کرد که واقعی شدن بهای برق زنجیروار بر تمامی فعالیتهای این صنعت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر خواهد گذاشت چراکه با بهصرفه شدن تولید برق، نگاهها به این عرصه جذب خواهد شد.
بهطور کلی نهتنها سرمایهگذاران و فعالان اقتصاد که در حوزههای کلان فعالیت دارند، بلکه مردم عادی نیز مشتاق هستند تا در عرصههای مناسب اقتصادی سرمایهگذاری انجام دهند.
از این رو، دولت وظیفه دارد علامت اقتصادی درست به مردم در این زمینه نشان دهد تا منابع مالی بر بسترهای مناسب و صحیح وارد شوند. در صنعت برق نیز اگر فعالیتها از رکود و بحران مالی خارج شده و انرژی به بهای منطقی فروخته شود، سرمایهگذاران و افرادی که سرمایههای خرد دارند، به سمت سرمایهگذاری بر زیرساختها و فعالیتهای این حوزه ترغیب خواهند شد. این موضوع میتواند زمینهساز توسعه بسترها و زیرساختهای صنعت برق کشور شود. حتی علاوهبر آن میتوان بازار عرضه و تقاضا در صنعت برق را آزاد کرد؛ به این صورت که تولیدکنندگان، برق تولیدی خود را در بازار عرضه کرده و مصرفکنندگان انرژی مورد نیاز خود را از هر شرکت تولیدی به هر میزان و کیفیتی که در نظر دارند، خریداری کنند.
به عبارتی، مصرفکنندگان میتوانند برق خود را از تولیدکنندگانی که محصولاتی با کیفیت بهتر، پایدارتر و با بهای مناسبتری دارند، خریداری کنند. باید توجه کرد این اتفاق نیازمند زیرساخت و بسترهای تخصصی لازم است که تهیه آنها در دولت دهم آغاز شده بود اما در دولت یازدهم و دوازدهم این اقدامات ادامهدار نبود.
به عقیده شما نرخ واقعی برق باید تحت تاثیر چه مولفههایی تعیین شود؟
در بحث تولید برق، نیروگاهها به دو دسته نیروگاههای سوخت فسیلی و نیروگاههای تجدیدپذیر (پاک) تقسیمبندی میشوند.
نخستین مولفه اثرگذار بر هزینه تمامشده برق و بهطور کلی بهای تولیدات این عرصه، بحث تامین مواد اولیه نیروگاهها است. اغلب نیروگاههای تولید برق فسیلی از گاز به عنوان مواد اولیه تولیدات خود استفاده میکنند و تنها در برخی مواقع و در صورت کمبود گاز در کشور، از مازوت در قالب جایگزین گاز استفاده میشود. اما در نیروگاههای تولید برق پاک، مواد اولیه انرژیهای طبیعی و تجدیدپذیر مانند باد است.
این نوع مواد اولیه رایگان بوده و صاحبان نیروگاهها برای تامین مواد اولیه خود لازم نیست هزینهای بپردازند؛ بنابراین نخستین نکتهای که باید در تعیین بهای برق توجه داشت، هزینه تامین خوراک اولیه نیروگاهها است.
دومین مولفه مهم، هزینه تهیه زیرساختها، تجهیزات و ماشینآلات خط تولید یا بهطور کلی احداث نیروگاه فعال است.
هرچند بهطور معمول هزینه تهیه تجهیزات و ساخت نیروگاه معمولا در میزان تولید پیشبینی شده برای نیروگاه سرشکن میشود. چراکه اغلب هر نیروگاه عمر مفید داشته و براساس ظرفیت و ظرفیتی که در دوران فعالیت خود قرار است تولید داشته باشد، هزینه تمامشده در محصول نهایی تقسیم میشود.
سومین مولفه نیز مربوط به حملونقل و اقدامات مربوط به بحث ترانزیت و انتقال انرژی تولیدی است. امروزه دولت عهدهدار اصلی خطوط انتقال برق و توزیع انرژی به شهرها و روستاه است.
این روند نیز خود با هزینههای زیادی همراه است؛ تامین زیرساختها، توزیع مناسب، نگهداری خطوط و توسعه آنها همواره نیازمند منابع مالی گسترده است. فعالان صنعت برق امیدوارند دولت نقش خود را در این زمینه کمتر کند و از نقش متصدی خطوط توزیع برق خارج شود.
در این شرایط بخش خصوصی فرآیند توزیع برق را برعهده خواهد گرفت و در نهایت برق توسط بخشی از مردم تولید و به خود مردم فروخته میشود. این ۳ مولفه یادشده همواره فاکتورهای اصلی تعیین بهای برق بوده و نهتنها در ایران بلکه در سایر کشورهای جهان نیز نرخ حاملهای انرژی بر این ۳ اساس (تامین، پردازش و عرضه) مشخص میشود.
برخی از کارشناسان معتقدند عرضه برق صنایع بهویژه صنایع بزرگ و پرمصرف در بورس انرژی میتواند ضمن تنظیم میزان مصارف آنها، بر واقعیسازی بهای انرژی نیز تاثیر مثبت داشته باشد. این دیدگاه را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من، اگر ساز کار مناسبی برای عرضه برق صنایع در بورس انرژی پیشبینی و فراهم شود، این راهکار امکانپذیر است.
ساز کار مناسب به آن معناست که تولیدکننده برق مستقیم و بدون واسطه یا قیمتگذاریهای دولتی، به متقاضیان و صنایع بزرگ تولیدات خود را عرضه کند. اما تصمیمات غلط نهادهای دولتی، تغییر رویهها و وضع آییننامههای متعدد و خلقالساعه سبب نابسامانی اقتصادی بهویژه در بازارهای تجاری شده است.
با وجود این شرایط بورس انرژی نیز مانند سایر بازارها از جمله بازار سرمایه، دچار بیثباتی شده و صاحبان صنایع بزرگ نیز اعتماد خود را برای ورود به بورس انرژی از دست خواهند داد.
در نتیجه این راهکار با شکست روبهرو خواهد شد. اما اگر بستر مناسبی در بورس انرژی ایجاد و اداره آن به بخش خصوصی واگذار شود، میتوان به آینده معاملات در این بازار امیدوار بود.
با مدیریت فعالان بخش خصوصی، کاهش مداخلات دولت، نبود قیمتگذاریهای دستوری برای تولیدات و ثبات در قوانین مبادلات تجاری میتوانند در مسیر مطمئنتری حرکت کنند. در این شرایط عرضه برق صنایع بزرگ در بورس انرژی راهکار مناسبی بوده و به شفافسازی در این عرصه کمک خواهد کرد. اما همانطور که تاکید کردم معاملات باید توسط بازار و روند عرضه و تقاضا تعیین شوند.
سخن پایانی
برخی از کارشناسان اقتصاد معتقدند واقعیسازی بهای انرژی که در واقع همان آزادسازی قیمتهاست، به اقتصاد جامعه لطمه وارد میکند و مسبب بروز تورمهای فزاینده میشود. در این شرایط نهتنها نظام مدیریتی کشور اصلاح نمیشود بلکه بار اضافهای بر دوش مردم بهویژه اقشار آسیبپذیر اضافه خواهد شد. اتخاذ راهکارهایی که هر دو بعد اقتصاد جامعه و تولید صنعت را دربر گیرد، مسئله مهمی است که نهادهای دولتی باید به آن اهتمام ورزند.