ادراك مردم از خودروسازی
میرحسن کاکایی:عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
مردم از چند طریق یك خودروسازی را میشناسند؛ برخی مشتری خودروسازی هستند، برخی مصرف كننده و برخی استفاده كننده. البته برخی هم تماشاچی هستند؛ یعنی صحبتهای یك صاحب یا راننده خودرو آن كارخانه خودروسازی را میشنوند یا آن خودرو را در خیابان یا جاده مشاهده میكنند یا از آن در اخبار و رسانهها، میشنوند و میبینند. البته مردمان دیگری هم بهنام مسئول در كشور داریم كه از روی گزارشها و آمار و اطلاعات رسمی و غیررسمی یك خودروسازی و محصولات آن را میشناسند. باز هم بخش دیگری از مردم میمانند و آن هم كارگران و كارمندان خودروسازی، شبكه تامین، شبكه فروش، شبكه خدمات پس از فروش و حتی رانندگانی كه قطعات و خودرو را جابجا میكنند و در زنجیره ارزش صنعت هستند را شامل میشود. دلالها و فروشندگان خودروهای دستدوم و حتی بازیافتیها هم بخش دیگری از مردم هستند كه دیدگاه متفاوتی نسبت به یك خودروساز و محصولاتش دارند. هر كسی از منظری با مجموعهای از اطلاعات، تجربیات، مشاهدات و شنیدههایی که دارد، درباره آن خودروسازی به قضاوت مینشیند. اما وقتی در مورد صنعت خودرو و آن هم صنعت خودرو یك كشور صحبت میكنیم، كار پیچیدهتر هم میشود، چون این تجربیات و مشاهدات
فقط مستقیما و بلاواسطه یا بدون طرفداری خاص نیست. به خصوص در كشوری مانند ما كه كلا دارای دشمنان زیادی است و بهطور خاص صنایع آن و پیشرفتهای صنعتی آن مورد هجوم دائمی است.
حالا در این کشور، صنعت خودرو با بیتدبیریها و همچنین ضعف خودروسازیها، به جایی رسیده که نهتنها مردم از محصولات آن راضی نیستند، بلکه کاملا نسبت به آن بیاعتماد شدهاند و حتی میتوان ادعا کرد که نسبت به آن متنفر هستند. جالبتر اینکه همه فقط غر میزنند و تقصیر را گردن هم میاندازند. البته کارهای خوبی هم شده که در میان این همه هجمه و خرابکاری درونی و بیرونی، دیده نمیشود. این صنعت این قدر قوی بود و هست که باوجود سنگینترین تحریمهای تاریخ اقتصادی و صنعتی ما، توانست به حیات خود ادامه دهد و حتی در این مدت هم استانداردهای ایمنی را بالا برد و هم استانداردهای مصرف سوخت و آلایندگی را. ضمن اینکه تیراژ را هم در حد توان حداکثری بالا برد. اما مردم حق دارند و بدیها را میببینند و خوبیها را حق مسلم خود میدانند.
امااینکه ما چه توقعی از یک خودروساز، از یک صنعت و از یک اقتصاد داشته باشیم، برمیگردد به توقعی که در اذهان تکتک ما شکل میگیرد. این ذهنها در قرن بیست و یکم فقط به صورت فردی و مبتنی بر تجربیات و فکر و استنتاج شخصی شکل نمیگیرد. به خصوص در دههای که در آن به سر می.بریم، این جامعه و علیالخصوص رسانهها و فضای مجازی است که این افکار را به صورت جمعی شکل داده و خیلی وقتها واقعیتها را وارونه جلوه میدهند. البته در این قرن و در این چهل سال، به فرمایش حضرت آقا، ما تحت هجوم همهجانبه فرهنگی و البته رسانهای بودهایم و نباید این موضوع را دستکم بگیریم که بخش مهمی از این فضا، بهطور طبیعی شکل نگرفته و عده خاصی آن را شکل میدهند.
متاسفانه در ایران این موضوع را حداقل درباره صنعت خودرو جدی نمیگیرند. همه بهراحتی اظهارهانظرهایی میکنند که عمدتا نه بر مبنای حقایق و واقعیتها و برنامههاست، بلکه بر مبنای حرف این و آن و رسانههاست. بهعنوان مثال، آیا ما باید مانند سی کشور معتبر دنیا خودروسازی داشته باشیم یا مانند حدود صد و هفتاد، هشتاد کشور دیگر، واردکننده خودرو باشیم و بیخیال این صنعت شویم. برخی مسئولان حتی شعارهای پایه این انقلاب را فراموش کردهاند. برخی فقط موقعی که در محضر حضرت آقا مینشینند، فرمایشات آقا را تایید میکنند و وقتی بیرون میآیند، تمام سیاستهای ابلاغی را فراموش میکنند. واقعا چرا به اهداف چشمانداز 1404، نهتنها نزدیک نشدیم، بلکه کلا از آنچه در 15 سال پیش (موقع تدوین سند) بودیم هم دور شدهایم؟ جز این است که مسئولان فقط روبان پاره میکنند و آمارسازی؟ قاطعانه میتوانم ادعا کنم که ما در صنعت خودرو بهطور نسبی (با مقایسه توانمندیها و جایگاهمان در دنیا در سال 1386 و امروز در 1403)، کلا از دنیا و همه اهدافمان عقب افتادهایم. چی میخواستیم و چی بهدست آوردیم.
اما بهراستی روابط عمومی و رسانههای این صنعت و وزارتخانه باید چه نقشی بازی میکردند؟ اینکه ما اهداف و سیاستها را کلا فراموش کرده و از اهداف کلا عقب افتادهایم و صنعت خودرو از لکوموتیو اقتصاد و امید یک ملت تبدیل به یک صنعت منفور شده، تقصیر همه مسئولان و بهطور خاص روابطعمومیهاست. البته جسارت به افرادی که در روابط عمومی کار میکنند، نباشد. آنها کارمندند و دستورها را اجرا میکنند. تقصیر مسئولان بالادستی است که همیشه موضوع روابط عمومی و ارتباطات و مدیریت افکار عمومی را دستکم میگیرند. مدیریت افکار عمومی آنقدر دستکم گرفته شده که امروز حتی در داخل صنعت خودرو، اکثریت افراد از زحمات کشیده شده طی این سالها بیخبرند و با بیتوجهی به دستاوردهای سه دهه گذشته، به سرعت در حال از دست دادن همه آنچه داشتیم هستیم. ما در این زمینه آنقدر ضعیف عمل کردهایم که تمام شعارها و اهداف را فراموش کردهایم. حتی خود آنها که باید پاسدار اهداف و برنامهها میبودند، کلا فراموش کردهاند که از این صنعت چه میخواستند و به چه چیزی متعهد بودهاند. نتیجتا امروز بهجایی رسیدهاند که شهرداری با افتخار میرود و با چینیها برای واردات خودرو قرار میبندد. بدتر از
آن اینکه مدیران خودروسازیهای اصلی کشور با هم در واردات و توسعه مونتاژکاری مسابقه گذاشتهاند. دیگر کسی نگران افزایش ارزبری خودروهای داخلی نیست. کار بهجایی رسیده که وکلای مجلس در این دوره تمام تلاش خود را با افتخار گذاشتند روی رفع موانع واردات و تا توانستند برای صنعت خودرو مانعتراشی کردند و تا توانستند به آن لگد زدند. اینها در کنار بیمسئولیتیها، مشخصا مرتبط است با دستکم گرفتن اهمیت مدیریت افکار عمومی و جایگاه روابطعمومیها که نه مراقب سطح آگاهی داخل صنعت بودند و نه بیرون صنعت و جامعه.