حیوانات چرخه کربن را رهبری میکنند
پارادایم نوینی در ادبیات بومشناسی پدیدار شده که مدعی است ما تاکنون نیمی از اقدامات ضروری برای نجات سیاره زمین را نادیده گرفتهایم. یافتههای اخیر پژوهشگران نشان میدهد که تمرکز صرف بر صیانت از گیاهان و خاک، بدون در نظر گرفتن محرکهای جانوری، مسیری نافرجام بهسوی «بنبست کربنی» است. این پژوهشها حیات وحش را بهعنوان یک «تکنولوژی تنظیمگر» معرفی میکند. برخلاف تصور رایج، حیوانات وحشی باوجود سهم ناچیزشان در کل زیستتوده جهانی، نقش کاتالیزوری بیبدیلی در «پمپهای بیولوژیک» ایفا میکنند. برای مثال، فیلها با تخریب درختان کوچکتر، فضا را برای رشد گونههای تنومندتر با قابلیت ذخیره کربن بالاتر فراهم میسازند یا گلههای بزرگ گیاهخواران با کوبیدن خاک و توزیع کودهای طبیعی، پایداری بلندمدت مخازن کربن را تضمین میکنند. بدون حضور این معماران طبیعت، چرخه بازیافت مواد مغذی مختل شده و توانایی اکوسیستمها برای جذب گازهای گلخانهای بهشدت کاهش مییابد. برای مهار واقعی گرمایش جهانی، استراتژیهای محیطزیستی باید بازنگری شود. اعتبار کربن و بودجههای حفاظتی باید از تمرکز تکبعدی بر شاخههای درختان، بهسمت حمایت از «سمهای کوبنده» در مراتع و «خرطومهای بذرپاش» در جنگلها هدایت شود تا پیوند میان تنوع زیستی و ثبات اقلیمی احیا شود.
بدون حیوانات، زمین نجات نمییابد
غالب الگوهای رایج در حوزه ترسیب کربن و مقابله با گرمایش جهانی، بهطورسنتی بر ظرفیتهای فتوسنتزی متمرکز بوده است. در این رویکرد، حفاظت از جنگلهای انبوه، احیای مراتع و کاشت گسترده نهال بهعنوان تنها ارکان مهار کربن شناخته میشود؛ گویی طبیعت صرفا ماشینی ایستا است که چرخدندههای آن در برگها و ریشهها خلاصه شده است. این نگاه محدود، نیمی از واقعیت پویا و جنبنده اکوسیستم را که همان نقش حیاتی جانوران است، از محاسبات اقلیمی حذف میکند.
در جغرافیای متنوع فلات ایران، حیات وحش بیش از نمادهایی تزئینی برای پوسترهای محیطزیستی، بهعنوان کارگزاران اجرایی اقلیم عمل میکنند. از یوزپلنگ آسیایی در دشتهای فراخ توران تا مرال در اعماق جنگلهای هیرکانی، هرگونه ابزاری برای تنظیم چرخه کربن محسوب میشود. گامهای استوار گور ایرانی در کویر یا فشردگی برف تحت وزن کل و بزهای کوهستانی، اقدامات مستقیم مهندسی هستند که با تغییر در ساختار فیزیکی زمین، فرآیندهای بیوژئوشیمیایی و ماندگاری کربن را مدیریت میکنند.
همچنین، رفتارهای بیولوژیک گونههایی مانند خرس قهوهای در ارتفاعات البرز، از طریق دفع بذرها و جابهجایی مواد مغذی، پویایی کربنی خاک را تضمین میکند. در دهههای اخیر، حفاظت از این میراث در ایران عمدتا از دریچه اخلاق یا زیباییشناسی نگریسته شده است؛ غافل از آنکه حذف تدریجی این بازیگران از صحنه طبیعت، یک شکست اقلیمی جبرانناپذیر است که توازن انرژی و مواد را در پهنه سرزمین برهم میزند.
کاهش جمعیت پستانداران بزرگجثه در ایران مستقیما به تضعیف ظرفیت خاک برای ذخیره کربن و تسریع فرآیند بیابانزایی میانجامد. بدون حضور این مهندسان اقلیمی، خاک توانایی تثبیت مواد آلی خود را از دست داده و در برابر فرسایش و خشکی آسیبپذیرتر میشود. از اینرو است که حفاظت از حیات وحش باید بهعنوان یک استراتژی کلان و زیرساختی در برنامههای ملی مقابله با بحرانهای اقلیمی و تثبیت کربن بازتعریف شود.
مهندسی اقلیم بهدست معماران طبیعت
در رابطه با تلاقی بومشناسی و سیاستگذاری اقلیمی، مقالهای با عنوان «بازوحشیسازی تروفیک میتواند راهکارهای طبیعی اقلیم را گسترش دهد» در مجله بینالمللی (تغییرات اقلیم طبیعت) منتشر شده است. این پژوهش که حاصل همکاری تیمی از دانشمندان جهان به سرپرستی اسوالد اشمیتس از دانشگاه ییل است، ادعای بزرگی را مطرح میکند؛ بدون بازگرداندن نقشهای عملکردی حیوانات وحشی به طبیعت، محدود کردن گرمایش زمین به زیر ۱.۵ درجه سانتیگراد، عملا غیرممکن خواهد بود.
اشمیتس و همکارانش در این مقاله که در سال ۲۰۲۳ منتشر شده، استدلال میکنند که راهکارهای فعلی مانند درختکاری، تنها توان جذب ۵ تا ۶ گیگاتن دیاکسید کربن در سال را دارند، در حالی که ما برای نجات سیاره به جذب اضافی حداقل ۶.۵ گیگاتن نیاز داریم. این شکاف بزرگ، دقیقا همان جایی است که حیات وحش میتواند وارد عمل شود.
حیوانات وحشی، باوجود اینکه تنها ۰.۳ درصد از زیستتوده جهانی را تشکیل میدهند، نقشی کاتالیزوری در چرخه کربن دارند.
یکی از تکاندهندهترین یافتههای مقاله مربوط به اکوسیستمهای ساوانا و مراتع است. در سرنگتی افریقا، زمانی که بیماری «طاعون گاوی» جمعیت گوزنهای یالدار را از ۱.۲ میلیون به ۳۰۰ هزار رأس کاهش داد، علفهای هرز بهشدت رشد کردند. این توده گیاهی عظیم، سوخت لازم برای آتشسوزیهای مکرر و شدید را فراهم کرد که منجر به آزاد شدن مقادیر عظیمی کربن به جو شد. با احیای جمعیت این حیوانات، آتشسوزیها مهار شده و سرنگتی دوباره به یک «چاهک کربن» تبدیل شد.
در اتمسفر جنگلهای استوایی کنگو، فیلها مهندسانی هستند که ترکیب جنگل را تعیین میکنند. فیلها با تغذیه از گیاهان زیرین و کوچک، رقابت را برای درختان بزرگتر کاهش میدهند. این امر باعث میشود درختانی که چوب چگالتر و ظرفیت ذخیره کربن بالاتری دارند، رشد بیشتری داشته باشند. برآوردها نشان میدهد که حضور فیلها در این منطقه میتواند ذخیره کربن را تا چندین میلیون تن افزایش دهد. حذف این حیوانات بهمعنای جایگزینی درختان غولپیکر با گونههای سریعالرشد اما کمتراکم است که کربن بسیار کمتری ذخیره میکنند.
بخش بزرگی از یافتههای اشمیتس به محیطهای آبی اختصاص دارد. ماهیان دریایی و نهنگها از طریق فرآیندی که «پمپ نهنگ» نامیده میشود، مواد مغذی را از اعماق اقیانوس به سطح میآورند. دفع فضولات آنها باعث شکوفایی فیتوپلانکتونها میشود که موتور اصلی جذب دیاکسیدکربن اقیانوسی است. مقاله تخمین میزند که حفاظت از ماهیان و نهنگها میتواند سالانه بیش از ۵.۵ گیگاتن دیاکسیدکربن را در اعماق اقیانوسها دفن کند.
در خاکهای منجمد قطبی (پرمفرست)، مقادیر وحشتناکی از گاز متان ذخیره شده است. براساس یافتههای این پژوهش، بازگرداندن گلههای بزرگ حیواناتی همچون گاومیشها، اسبهای وحشی و گوزنها میتواند مانع از فاجعه شود. این حیوانات با لگد کردن برف، ضخامت لایه عایق حرارتی برف را کاهش داده و اجازه میدهند سرمای هوا به اعماق زمین نفوذ کند. این فرآیند خاک را منجمد نگه داشته و مانع از آزاد شدن گازهایی میشود که ۲۸ برابر مخربتر از دیاکسیدکربن هستند.
براساس این پژوهش، احیای جمعیت بایسونهای امریکای شمالی میتواند سالانه ۵۹۵ میلیون تن به ذخیره کربن در خاک دشتها بیفزاید. گرگها در جنگلهای شمالی با کنترل جمعیت گیاهخواران و تغییر الگوی چرای آنها، ماندگاری کربن در خاک را بهشدت افزایش میدهند. سمورهای دریایی نیز با حفاظت از جنگلهای جلبکی در برابر توتیاهای دریایی، جذب کربن را در اکوسیستمهای ساحلی تا چندین برابر ارتقا میدهند.
نویسندگان مقاله تاکید میکنند؛ جنگلهایی که در آنها حیوانات بزرگ بهدلیل شکار یا تخریب زیستگاه از بین رفتهاند، در درازمدت توانایی ذخیره کربن خود را از دست میدهند. در واقع، درختان بدون حیوانات، نیمی از چرخه زیستی خود را برای بازتولید و انتقال مواد مغذی از دست میدهند.
اما یکی از بخشهای کلیدی این گزارش، چالش گاز متان است. بازگرداندن گیاهخواران وحشی منجر به افزایش انتشار متان میشود، اما یک حقیقت تعیینکننده در اینجا وجود دارد؛ امروز ۹۲ درصد از کل انتشار متان توسط گیاهخواران، متعلق به دامهای اهلی است.
جایگزینی حتی بخش کوچکی از دامداریهای صنعتی با حیات وحش، نهتنها انتشار متان را کاهش میدهد، بلکه بهدلیل تفاوت در نحوه چرا و لگد کردن خاک توسط گونههای وحشی، ترسیب کربن خاک را چندین برابر بهبود میبخشد.
همزیستی بهجای حصارکشی
مقاله تاکید میکند که گستره موردنیاز برای حفظ اقلیم قابل سکونت و تنوع زیستی عملکردی، بسیار فراتر از مناطق حفاظتشده فعلی است؛ چراکه تنها ۱۱درصد از فضاهای حیاتی برای مهرهداران بزرگ در مناطق تحت حفاظت قرار دارند. از اینرو، نویسندگان معتقدند بهجای جداسازی انسان از طبیعت ـ که در بسیاری از پیشنهادهای فعلی برای تخصیص فضا به ذخیره کربن دیده میشود ـ باید بهسمت ایجاد «چشماندازهای همزیستی» حرکت کرد. این رویکرد بهمعنای اشتراک فضا میان انسان و حیوان است، بهگونهای که هر دو گروه بتوانند بهطورمداوم نسبت به رفتارهای یکدیگر واکنش نشان داده و سازگار شوند.
موفقیت این راهبرد در گرو مشارکت فعال جوامع محلی در فرآیندهای برنامهریزی و تصمیمگیری است. بدون احترام به دانش بومی و محلی، ارزشها و حقوق مالکیت عمومی بر زمین، بازوحشیسازی میتواند به تضاد با معیشت و امنیت مردم منجر شود. اگر جوامع محلی حضور گونههای بازوحشیشده را تهدیدی برای دارایی خود ببینند، این امر منجر به از دست رفتن حمایتهای سیاسی یا حتی کشتار تلافیجویانه حیوانات میشود که در نهایت کل راهکار اقلیمی را تضعیف میکند.
بهعقیده نویسندگان، از طرف دیگر با ارزشگذاری صحیح بر «خدمات کربنی» تولیدشده توسط حیوانات وحشی، میتوان جریانهای درآمدی جایگزینی برای جوامع محلی ایجاد کرد. این مدل اقتصادی جدید میتواند خسارات ناشی از تعارضات احتمالی (مانند حمله گرگها به دام) را جبران کرده و انگیزهای قوی برای گذار جوامع از بهرهبرداری تخریبی بهسمت استفاده پایدار از چشماندازهای طبیعی فراهم آورد؛ بهشکلی که حیات وحش نه یک مانع، بلکه یک زیرساخت اقتصادی و اقلیمی تلقی شود.
این رویکرد مبتنی بر همزیستی، نسبت به روشهای سنتی مانند جنگلکاری انحصاری، پایداری بیشتری دارد. زیرا راهکارهایی که صرفا بر تولید چوب متمرکز است، اغلب رفاه محلی را نادیده میگیرد، اما بازوحشیسازی تروفیک با احیای نقشهای عملکردی حیوانات، سلامت کلی اکوسیستم (شامل منابع آب و خاک) را تقویت میکند.
سخن پایانی
ما اکنون در برههای پارادوکسیکال و سرنوشتساز از تاریخ زیستی سیاره زمین ایستادهایم؛ دقیقا در همان لحظهای که دانش بشری موفق به رمزگشایی از اهمیت حیاتی و بیبدیل جانوران برای بقای اتمسفر شده است، با سرعتی سهمگین و نگرانکننده در حال از دست دادن این مهرههای کلیدی و تکرارناپذیر هستیم. هرچند بهطورسنتی، درختان و خاک بهعنوان مخازن اصلی کربن در چرخه طبیعت شناخته میشوند، اما واقعیت بنیادین آن است که این حیوانات هستند که با فعالیتهای زیستی، جابهجایی مواد مغذی و رفتارهای اکوسیستمی خود، جریان حیات و ثبات پایدار را در این مخازن تضمین میکنند. چرای پستانداران بزرگ در علفزارها یا نقش فیلها در جنگلهای بارانی، با تغییر ساختار پوشش گیاهی، ظرفیت جذب کربن توسط گیاهان را به شکلی تصاعدی افزایش میدهد. بدون حضور این معماران طبیعت، چرخههای بیوژئوشیمیایی دچار فروپاشی شده و مخازن کربن کارآیی خود را از دست میدهند. بنابراین، حفاظت از تنوع زیستی ضرورتی بیولوژیک برای مهار تغییرات اقلیمی و حفظ تعادل اتمسفر زمین محسوب میشود که غفلت از آن، پیامدهایی جبرانناپذیر برای کل زیستکره بههمراه خواهد داشت.