اقتصاد دولتی استقلال بانک‌مرکزی را برنمی‌تابد

بهاءالدین حسینی‌هاشمی - کارشناس اقتصادی

حسینی هاشمی

درست است که استقلال بانک مرکزی مسئله مهمی است، اما ابتدا باید دید که منظور از این استقلال چیست. استقلال در اینجا یعنی بانک مرکزی سیاست‌های پولی، مالی، بانکی و ارزی خلاف مصالح و منافع اقتصادی کشور اتخاذ نکند. بانک مرکزی هرگز به‌تنهایی نمی‌تواند چنین تصمیم کلانی بدون کسب اجازه از دولت بگیرد و در این صورت تخلف مرتکب شده است.

 چنین تصمیماتی بیش از اینکه در گرو نهاد بانک مرکزی باشد، در گرو دولت‌ها است. در حال‌ حاضر جز چند کشور که بانک مرکزی‌شان استقلال ویژه و جدایی دارند؛ مانند امریکا، انگلیس و آلمان در همه کشورهای دیگر بانک مرکزی متاثر از سیاست دولت‌ها است. اگر رئیس دولت و وزرا به این بینش برسند که کشور را فقط باید با مالیات و عوارض اداره کرد نه با چاپ پول، مشکل حل خواهد شد. در حال‌ حاضر هر دولتی که می‌آید، می‌گوید دولت قبلی خزانه خالی به من تحویل داد، اما من توانستم کشور را اداره کنم. این حرف معنای مشخصی دارد. اینجا باید پرسید از کجا و از چه منبعی توانستی کشور را اداره کنی! اگر منبع ویژه‌ای وجود داشت که دولت قبلی هم از آن استفاده می‌کرد! پس پول چاپ کرده‌اند، یعنی از بانک مرکزی استقراض و بانک‌ها را وادار به اضافه‌برداشت از بانک مرکزی کرده‌اند، یعنی در این صورت دولت تعهدات و دیونش را انجام نداده است. این نشان می‌دهد به‌طورکلی کسری نقدینگی برای دولت اهمیتی ندارد. یعنی حقوق کارکنان دولت را از جیب مردم دادند.

وقتی از ساختار بانک مرکزی حرف می‌زنیم، در اصل به‌دلیل نبود استقلال عملا دولت (وزارت اقتصاد) نقش غیرقابل‌انکاری در تصمیم‌سازی‌های این نهاد پولی دارد. بنابراین مجموعه این سیاست‌های مالی باید به‌گونه‌ای باشد که منجر به افزایش نقدینگی بدون پشتوانه نشود. دولت باید برای جبران کسر بودجه، نقدینگی را از منابع دیگری جز استقراض از بانک مرکزی و به‌وسیله ابزاری که تورم‌زا نیست، مانند استقراض از بخش خارجی، انتشار اوراق مشارکت و بسیاری روش‌های دیگر تامین کند؛ در واقع از هر ابزاری جز استقراض از بانک مرکزی، چون در این صورت بدهی بانک مرکزی را بیشتر کرده، همچنین با افزایش نقدینگی منجر به افزایش تورم شده است.

باید توجه داشت دولتی یا غیردولتی بودن بانک مرکزی چندان اهمیتی ندارد؛ نگاه، بینش، سیاست، استراتژی و قانونمندی‌ها هستند که ارزشمند و مهم تلقی می‌شوند. البته باید مجلس هم کنترل داشته باشد. متاسفانه در کشور ما یک بخش مهم کنترلی مانند نظارت مطبوعات، مردم و نهادهای مردمی در سیاست‌های بانک مرکزی به‌طورکلی فراموش شده و به آن توجه نشده است.

از طرفی منظور از اینکه می‌گوییم مجلس و دولت درباره سیاست‌گذاری‌های کلان پولی و بانکی در ساختار بانک مرکزی با هم هماهنگ باشند، این نیست که دولت اگر خلافی کرد، مجلس چشم‌پوشی کند، به‌عکس مجلس باید بر اشتباهات دولت تاکید و آنها را بررسی کند، چراکه نماینده‌های مردم در همین مجلس جمع شده‌اند.

این‌طور نمی‌شود که تا می‌خواهند ایراد بگیرند، یک عده بگویند مجلس و دولت هماهنگ نیستند. البته اگر می‌گویند مجلس و دولت بر سر بانک مرکزی با هم هماهنگ باشند، منظور این نیست که خلاف منافع مردم هماهنگ شوند. باید توجه داشت که سیاست‌های کلان اقتصادی روی رفتار و کنش بانک‌ها و بانک مرکزی و در زندگی روزمره مردم تاثیر می‌گذارد. در همه‌جای دنیا، روسای بانک مرکزی منصوب و در صورت ناکارآمدی برکنار می‌شوند، این‌طور نیست که دولت نتواند رئیس کل بانک مرکزی را برکنار کند. شرایط اقتصادی، رکود، بحران، تورم، جنگ و بسیاری مسائل دیگر می‌تواند در تغییر سیاست‌های بانک مرکزی موثر باشد. دولت سیاست‌هایی دارد، بانک مرکزی هم سیاست‌های خودش را دارد، بانک مرکزی نباید تبدیل به صندوقی برای دولت شود. این موضوع باید به یک اصل تبدیل شود که بانک مرکزی خزانه دولت نیست، بلکه خزانه‌دار دولت است، چون بانک مرکزی که خودش پولی ندارد. بانک مرکزی فقط می‌تواند کاغذ بیاورد، پول چاپ کند یا چک‌های به‌اصطلاح بلامحل دولت را پاس کند. بانک مرکزی می‌تواند در برابر برخی سیاست‌های دولت مقاومت کند، اما محدوده اختیاراتش برای مبارزه با سیاست‌های غلط دولت اندک است.

نمی توان در بروز بسیاری از موارد مانند بالا و پایین شدن شاخص‌های کلان اقتصادی به بانک مرکزی انتقاد کنیم، برای مثال نمی‌توان نقش دولت و تصمیماتش در افزایش نرخ تورم را نادیده گرفت. بانک مرکزی بانکدار دولت است و در عمل تنها خزانه‌دار دارایی‌های دولت است. از این‌رو افزایش نرخ تورم یا افزایش نقدینگی را نمی‌شود به حساب بانک مرکزی گذاشت. در مقابل اگر بانک مرکزی هم خلاف کرد، رئیس‌جمهوری شاهد و ناظر است، وزیر امور اقتصادی و دارایی و شورای‌عالی اقتصاد هم در کنارش است. مشکل جای دیگر است که ما آن را از چشم بانک مرکزی می‌بینیم. مشکل و علت عمده در بی‌نظمی و کسری بودجه دولت است. توجه داشته باشید که ۶۰ تا ۷۰ درصد سیستم اقتصادی ما دولتی است. خب این زیان است. هم بازدهی و هم کیفیت و کارآیی پایین است و ما در تحریم اقتصادی و محاصره هستیم، مسلم است که بانک مرکزی نمی‌تواند منابعش را مدیریت کند.

تا نظام سیاست‌گذاری‌های اقتصادی دولت اصلاح نشود، نظم مالی ایجاد نشود، تا دولت به این امر واقف نشود که با چاپ اسکناس نمی‌توان کسر بودجه را جبران کرد و کشور را اداره کرد، همین وضع ادامه خواهد داشت. مادامی که این بی‌نظمی در ساختار بانکی کشور وجود داشته باشد، استقلال معنایی ندارد. منظورم این است که به‌طورکلی شرایط آن اختیارات و استقلال در کشور ما فراهم نیست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین