-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->مسعود هندیان

مبارزه با عربده‌های فساد

مسعود هندیان

مبارزه با عربده‌های فساد

در جامعه‌ای که شبکه‌های فساد برای تحویل سر افراد سالم جایزه تعیین می‌کنند، مبارزه با فساد راهی سخت و طولانی است. زمانی که باورهای وفاداری افراد نسبت به فرآیندهایی قانونی و نهادهای دولتی و حکومتی کاهش یابد، زمینه‌های فساد شکل می‌گیرد.عدم وفاداری به کشور و جامعه و سازمان، وجود رانت، فساد، ژن برتر، آقازاده، پارتی‌بازی، فامیل‌بازی، قاچاق و گروه بازی‌های سیاسی، مانع تخصیص بهینه و منصفانه منابع در بخش عمومی وآسیب‌پذیری منابع بخش عمومی می‌شود. از طرفی، وجود فساد در ادارات، سازمان‌ها و جامعه هزینه خدمات عمومی را بالا می‌برد و مانعی برای کار آفرینی و باعث نابرابری در توزیع فرصت‌ها، تغییرات اساسی در رفتارهای فردی و تغییر در طبقات اجتماعی جامعه می‌شود. همچنین افزایش فساد موجبات کاهش رشد اقتصادی وکاهش جذب سرمایه‌گذاری را ایجاد می‌کند و جامعه و سازمان‌ها را به سوی ناامنی سوق می‌دهد. فساد اداری هنجارهای درونی جامعه را از بین می‌برد و هنجارهای ظاهری را جایگزین می‌کند.

فساد و سلامت دو کفه ترازو هستند که وزن هر کدام سنگین‌تر باشد وزن طرف مقابل کاهش پیدا می‌کند. فساد اداری، سازمان و جامعه را از حد اعتدال خارج می‌کند و معمولا به افراد انگیزه می‌دهد که با استفاده از امکانات و منابع عمومی و قانونی، به‌ویژه قانون‌های اضافی، در جهت کسب منافع شخصی گام بردارند. همچنین سیاسی بازی، گروه‌گرایی، خلأ‌های قانونی، تورم، درآمدهای پایین، شکاف طبقاتی، ضعف در مجازات‌ها و عدم برخورد با مفاسد، به‌ویژه در رده‌های مختلف از عوامل ایجاد وتوسعه فساد اداری است، فساد از توسعه جلوگیری و بنیادهای رشد اقتصادی را تضعیف می‌کند.فساد سدی در برابر توسعه جامعه بوده و مانع ثبات سیاسی و اقتصادی و پیوستگی اجتماعی، بالا رفتن ریسک تخلف و عدم توسعه فرآیندهای منابع انسانی می‌شود. فساد دارای ریشه اعتقادی و اقتصادی است. در صورتی که ارزش‌ها، هنجارها، عقاید و باورهای حاکم بر افراد، متکی به مادی‌گرایی، تجمل‌گرایی، نگاه فردگرایانه و مصرف‌گرایانه باشد، هنجارهایی ظاهری جای خود را با هنجارهایی درونی جامعه عوض می‌کنند و ناکارآمدی و ضعف نظام فرهنگی و اجتماعی را به‌دنبال خواهند داشت.

از طرفی، بخشی از فساد اداری موجود، ریشه اقتصادی دارد، رکود، تورم، کاهش درآمدها، بی‌ارزش شدن پول ملی، عدم توزیع عادلانه ثروت، عدم برنامه‌ریزی برای جمعیت، بی‌عدالتی، ایجاد فاصله طبقاتی از زنجیره‌های فساد هستند. ضعف دستگاه‌های نظارتی، فشار گروه‌های ذی نفوذ وغوغاسالاری، ناآگاهی مردم از حقوق شهروندی و عدم توجه دولت‌ها به وضعیت مردم می‌تواند به افزایش و ایجاد فساد کمک کند.در نظام‌ها و سازمان‌های اداری، وجود تشکیلات و ساختار اداری غیرکارآمد، پیچیدگی و ازدیاد قوانین و مقررات، تعدد بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها، وجود منابع انسانی غیرموثر، فقدان نظام شایسته سالاری، تبعیض در انتصاب‌ها و ارتقا افراد، نبود نظام تنبیه وتشویق در نظام‌های ارزشیابی، ترجیح و مقدم بودن اهداف شخصی و گروهی بر اهداف ملی و سازمانی، می‌تواند فساد را در سازمان‌ها تسهیل و سازمان وجامعه را به سوی آن سوق دهد.فساد امری پیچیده، پنهان و متنوع و مبارزه با آن امری مستمر، طولانی و پیچیده است.

فساد اداری و رفتاری همانند بیماری عفونی است که اگر درمان نشود کل اندام‌های بدن را از کار می‌اندازد و به سایر اندام‌ها سرایت می‌کند. پیامدهای فساد اداری نیز در قالب معضلات و ناهنجاری‌هایی، همچون سوءاستفاده از موقعیت‌های شغلی، اجتماعی و سیاسی، ارتشا، کلاهبرداری، پارتی‌بازی، بی‌عدالتی، باج‌خواهی، ایجاد نارضایتی برای ارباب رجوع، سرقت اموال و دارایی‌های سازمان و جامعه، فروش اطلاعات به دیگران به صورت انفرادی، گروهی و سازمان یافته مشهود می‌شود.بنابراین، ضروری است هر چه سریع‌تر در سازمان‌ها و جامعه، نسبت به تقویت فرهنگ سازمانی، آموزش آحاد جامعه، افزایش شفافیت و ساده‌زیستی، افزایش دسترسی عمومی به اطلاعات، ایجاد تغییرات فرهنگی و رفتاری در سطح سازمان‌ها وخانواده‌ها، تقویت ارزش‌های معنوی، کاهش تعامل سیستم‌های رو در رو برای انجام کار وخدمت‌رسانی، سازماندهی به صورت یک حرکت ملی جهت مبارزه با فساد اداری هدایت شود. چراکه با ادامه وضعیت کنونی هر روز به درجات بالاتر فساد دست می‌یابیم، زیرا فساد از ابعاد خرد، خاکستری، سیاه، به فساد سازمان یافته تبدیل می‌شود و قابل کنترل نیست.در جامعه‌ای که فساد به صورت متمرکز عمل می‌نماید، آن جامعه قدرت انسان‌سازی را از دست می‌دهد، قبح رفتارهای نابهنجار از بین رفته و همه برای خالی کردن جیب همدیگر به حریم‌های اجتماعی، اقتصادی، تجاوز می‌کنند و وارد جنگ با یکدیگر می‌شوند. عامه مردم نیز با مشاهده این موضوع حریص‌تر شده و حتی ممکن است حملات آنان تندتر و جنبه فیزیکی پیدا ‌کند. در این وضعیت هزینه سالم ماندن برای عده‌ای مساوی با مرگ می‌شود.

به‌دلیل به‌خطر افتادن امنیت شهروندان در اثر فساد سازمان یافته، جامعه آنومی و دچار بی‌قانونی و بی‌هویتی می‌شود. امروز هویت جامعه در حال تغییر است و نظام اداری مندرس، کم کار و فسادزا باعث فشار به بخش‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و در آینده نزدیک امنیتی خواهد شد، چراکه رفتارهای ناهنجار و فسادگونه جایگزین قانون می‌شوند و جنبه رسمی وحقوقی پیدا می‌کنند. رفته رفته در بدنه قانون و جزئی از قانون شده و رفتارهای رسمی و قانونی خودبه‌خود کنار گذاشته می‌شوند و جامعه هویت جدید پیدا می‌کند. امروز فساد به صورت یک باور، جزئی از رفتارهای ما شده و شکل حقوقی پیدا کرده است. باورهای وفاداری افراد نسبت به فرآیندهای قانونی از بین رفته و به صورت عدم وفاداری به کشور بروز می‌کند و در این شرایط فساد مانع تخصیص بهینه و منصفانه منابع عمومی شده و باعث تغییرات در رفتارهای فردی و تغییر در طبقات اجتماعی جامعه می‌شود. این روند کم‌کم به صورت اعتقاد متجلی می‌شود و ناکامی و ضعف فرهنگی و حقوقی را به‌دنبال خواهد داشت و از طرفی باعث کوچک شدن طبقه متوسط و بزرگ شدن دو طبقه فقیر و ثروتمند می‌شود.امروز دلالان در صف می‌ایستند که دلار سکه، خودرو، مسکن، زمین و هر کالایی که مورد نیاز مردم است را برای احتکار بخرند و به اقتصاد و معیشت مردم صدمه بزنند. بی‌هویتی رفتاری و هویت رفتاری در همین یک جمله قابل تعریف است. هرودت می‌گوید؛ در زمان هخامنشیان، ایرانیان به فرزندان خود اسب سواری، تیراندازی و راستگویی آموزش می‌دادند. هرودت اگر امروز بود چه می‌نوشت؟

در طول تاریخ همه کسانی که داعیه مبارزه با فساد را داشته‌اند از این نکته غافل مانده‌اند که برای قربانیان فساد برنامه‌ای نداشته‌اند، چرا که تا زمانی که فساد می‌تواند قربانی بگیرد، تکثیر می‌شود و ساختاری قدرتمند پیدا می‌کند. امروز قوه قضاییه باید یک برنامه برای قربانیان فساد داشته باشد، کسانی که حاضر نشدند در چرخه فساد قرار بگیرند و یا با آن مقابله کردند و به آنها حمله شده و زندگی آنان را به آتش کشیده‌اند و بازی گرگ‌ها را در مورد آنها اجرا کرده‌اند. تا زمانی که از حقوق قربانیان فساد دفاع نکنیم برنامه‌های مبارزه با فساد موفق نخواهد بود و همچنان کسانی که خود عامل فساد هستند در همایش‌ها، تاکتیک‌های ضد فساد ارائه می‌دهند. یعنی برای همان راهی که رفته‌اند، تاکتیک پیشنهاد می‌کنند که اثری از رد پای‌شان نباشد.وقتی همه داعیه مبارزه با فساد را دارند، پس چرا نیروهای سالم بیشتر قربانی می‌شوند و فساد آنقدر سازمان یافته عمل می‌کند که گاهی اوقات نیرو‌هایی از سه قوه برای ایجاد فساد با هم هماهنگ می‌شوند و این دقیقا مرز خطر فساد سازمان یافته است. امروز بیشتر سازمان‌ها به‌دلیل گسترش فساد، کارکرد و فونکسیون خود را از دست داده‌اند و گاه در جهت تمرکز فساد اقدام می‌کنند. دستمال‌های رنگی در سازمان‌ها سیاه وسفید و وجود فاسدان حرفه‌ای در سازمان‌های آماتور، نشانه فساد سازمان یافته است. باید برای پایان آن چاره‌ای اندیشید.اگر جامعه وبازده و طاعون‌زده شود، اندیشه سلامت معنی نمی‌دهد و با دستگیری و محاکمه چند نفر، فساد کنترل وکاهش نمی‌یابد.

فساد ساختاری است و تیم افراد دستگیر شده همچنان به کارخودشان ادامه می‌دهند و سرگروه‌ها عوض می‌شوند و افراد تازه نفس وارد گود می‌شوند. گاهی اوقات سیستم ایمنی بدن به‌طور تصادفی، سلول‌های سالم بدن را به عنوان مهاجم خارجی فرض می‌کند و به آنها حمله می‌کند و بدن را ضعیف، فلج و نهایتا منجر به مرگ می‌شود.متاسفانه امروز جامعه برای افراد سالم، خطرناک شده و جامعه‌پذیرای آنان نیست و آنان را مهاجم خارجی می‌داند و آنها هستند که احساس خطر می‌کنند و باید بروند و کوچ کنند. فساد باعث شده تا شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کارکرد خود را از دست بدهند. پررنگ شدن فساد، ویرانی جامعه را بدنبال خواهد داشت، فساد بدترین دشمن نظم، قانون و انسانیت است. راهی سخت وطولانی در پیش داریم، راهی دراز که مرد و زن شرافتمند بسیار می‌خواهد.اگر همین‌طور پیش برویم و نتوانیم فساد را کنترل کنیم و همچنان همه ما در آن غوطه‌ور باشیم، به قول عزیز نسین روزی می‌رسد که باید بر گونه‌های مملکت بوسه‌ای بزنیم و بر بالینش این یادداشت را بگذاریم و برویم «آنقدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم». قوه قضاییه باید از قربانیان فساد که سرمایه‌های انسانی و پشتوانه کشور هستند دفاع کند و خسارات وارد شده به آنها را جبران کند و باعث دلگرمی فسادستیزان شود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*