-

دردسری به نام سیاست‌زدگی اقتصاد

عاطفه خسروی ـ مدیرمسئول

خانم+خسروی

بسیاری یکی از مشکلات ریشه‌ای سیاست‌گذاری در ایران را تاثیرگذاری و تاثیرپذیری اقتصاد و سیاست بر یکدیگر می‌دانند. برای بررسی این موضوع، باید به چند نکته توجه کرد. یک بعد این داستان، تاثیر مسائل سیاسی بر شرایط و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی است و بعد دیگر، مربوط به تاثیرگذاری اخبار داخلی و خارجی (سیاست) بر بازارها (اقتصاد) می‌شود.

به‌عبارت دیگر، فرآیند تاثیرگذاری و تاثیرپذیری اقتصاد و سیاست بر یکدیگر را می‌توان در چند بعد بررسی کرد.

  1. در بررسی بعد نخست می‌توان به تاثیر مسائل سیاسی داخلی بر اقتصاد کشور پرداخت که گاهی آنقدر پررنگ می‌شود که فعالان اقتصادی به‌ناچار تحت‌تاثیر مسائل و تصمیمات سیاسی، معیارهای اقتصادی را کنار گذاشته و با جریان سیاسی حاکم همسو می‌شوند. در چنین شرایطی است که زنگ خطر سیاست‌زدگی اقتصاد به‌صدا درمی‌آید. این در حالی است که بسیاری بر لزوم تفکیک اقتصاد از سیاست تاکید دارند و معتقدند، برنامه‌های اقتصادی باید براساس اصول و معیارهای مشخص خود تدوین و اجرا شوند. به‌عبارت‌دیگر، باید از هرگونه دخالت و اثرگذاری مسائل سیاسی در مسائل اقتصادی پرهیز کرد. این مهم نیز تنها در صورتی محقق می‌شود که اقتصاد را یک علم بدانیم و برخورد علمی با الزامات اقتصاد داشته باشیم.
  2.  در دنیای پیچیده و پیشرفته امروز، اقتصاد و سیاست بیش از هر زمان دیگر درهم‌تنیده‌اند و نمی‌توان مرزبندی دقیق و عمیقی بین اقتصاد و سیاست تعیین کرد. بازیگری سیاست در میدان اقتصاد در روابط بین‌الملل، نمونه بارز این مدعاست.

 در دنیای امروز، سیاست خارجی دولت‌ها براساس نوع ارتباط با شرکای اقتصادی خارجی‌شان تعریف می‌شود و استفاده از اهرم‌های اقتصادی در تحقق اهداف سیاست خارجی، نقش قابل‌توجهی بازی می‌کند. چنانچه ابرقدرت‌ها با تکیه بر بنیه اقتصادی بالا، تاثیرگذاری قابل‌توجهی بر رفتار سیاسی دولت‌های دیگر به‌ویژه کشورهای جهان سوم داشته و همین الگو، بسترساز موفقیت آنها در سیاست خارجی شده است.

  1. در بعدی دیگر، ایجاد سازگاری بین «سیاست و اقتصاد» از رموز موفقیت یک نظام حکمرانی است. در این ساختار، باتوجه به ذات ریسک‌گریز و محاسبه‌گر اقتصاد، «سیاست» باید هموارکننده و تسهیلگر مسیر پیش‌روی اقتصاد باشد. کشورهای موفق در عرصه اقتصاد نیز، از این ظرفیت به‌درستی بهره برده و «سیاست» راهگشای «اقتصاد» بوده و در نهایت همسویی این دو مقوله، منتج به تحقق بهبود رفاه اجتماعی و رشد اقتصادی شده است.

 تجربه همه کشورهایی که در ۴ دهه گذشته رشد اقتصادی خوبی داشته‌اند، نشان از ظرفیت‌سازی سیاست برای اقتصاد دارد و نمی‌توان حتی یک نمونه پیدا کرد که در ساختار حکمرانی کشوری، سیاست برای اقتصاد هزینه به بار آورده، اما اقتصاد رشد کرده باشد.

  1. تصمیمات سیاسی همواره آثار و پیامدهای اقتصادی از خود بر جای می‌گذارند. در طرف مقابل نیز، تصمیمات اقتصادی گاهی منجر به برخی تعدیل‌ها و تغییرها در سیاست می‌شوند. این آثار متقابل، آن‌چنان مهم است که گرایش اقتصاد سیاسی به‌طورویژه به بررسی تعامل علم سیاست و علم اقتصاد می‌پردازد.

این آثار متقابل، آنچنان مهم است که گرایش اقتصاد سیاسی به‌طورویژه به بررسی تعامل علم سیاست و علم اقتصاد می‌پردازد. اما آنچه در این مطلب موردتوجه است، ورود سیاسیون به حوزه‌ها و جایگاه‌های اقتصادی و همچنین نقش‌آفرینی اقتصادیون در جایگاه‌های سیاسی است. این هر دو پدیده به‌طورمکرر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران تجربه شده که البته اکثریت موارد آن، مربوط به ورود سیاسیون به جایگاه‌های اقتصادی بوده است. تبعات خوب، بد و تاثیرگذار چنین مداخله‌هایی، معمولا تاثیرات درازمدتی برای یک کشور به‌همراه دارد.

  1. براساس قانونی نانوشته، سیاست‌گذاری سیاسی و سیاست‌گذاری اقتصادی در دو مقوله مستقل اما تاثیرگذار و تاثیرپذیر بر یکدیگر حکمرانی می‌کنند. در کشوری که نقش سیاست بسیار پررنگ است، برنامه‌ریزی اقتصادی نمی‌تواند مستقل از برنامه‌ریزی سیاسی باشد. برای مثال نمی‌توان در سیاست خارجی، مشکل برقراری ارتباط داشت و همزمان منتظر ورود رقم بالای سرمایه‌گذاری خارجی بود.
  2. در اقتصاد ایران همواره، واکنش بازارهای مختلف به خبرهای سیاسی و تعیین مسیر بازارهای اقتصادی برمبنای افت‌وخیزهای سیاسی، به روالی عادی تبدیل شده است. این در حالی است که سیاست باید معطوف به حل مشکلات اقتصادی باشد. در این حالت توسعه سیاسی می‌تواند منتج به رشد اقتصادی شود و در ادامه با بهبود ساختار حکمرانی، رفاه اجتماعی ارتقا یابد. هرچند این شرط کافی برای توسعه اقتصاد و ایجاد رفاه عمومی نیست، اما بدون شک، شرط لازم است.

باتوجه به موارد یادشده، اقتصاد ایران مدت‌هاست مبتلا به دردسری به نام سیاست‌زدگی است تا جایی که برخی پارامتر سیاست‌زدگی را «طاعون» اقتصاد ایران می‌دانند. به‌دلیل همین سایه سنگین سیاست بر اقتصاد است که با مشکلاتی مانند کاهش ارزش پول ملی، رکود در تولید، سکون در صنعت و رشد منفی اقتصاد و بسیاری دیگر از مشکلات مواجهیم.

برای حل این مشکل نیز، راهکاری جز برخورد علمی با اقتصاد نداریم. رعایت فاکتورهای علم اقتصاد، راهی است که کشورهای موفق در این عرصه رفته‌اند که البته همین تجربیات هم، با موافقان و مخالفان بی‌شماری مواجه است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین