-

مرثیه‌ای برای فولاد

سیدمحمدمهدی عمادی مدیریت تحقیق در عملیات

عمادی

صنعت فولاد ایران که روزگاری نماد قدرت صنعتی و توسعه اقتصادی بود، اکنون با تشدید چالش‌هایی مواجه است که روند تولید و ثبات این صنعت حیاتی را تحت‌تاثیر قرار داده است. مشکلاتی مانند بحران انرژی، فشارهای خارجی و مسائل مدیریتی، مسیر این صنعت را پیچیده‌تر کرده و فشار سنگینی را بر شرکت‌ها و نیروی انسانی این بخش تحمیل کرده است. در حالی‌ که صنایع جهانی همواره با تهدیدها و فرصت‌های مختلفی مواجهند، فولاد ایران به نقطه‌ای رسیده که عبور از آن، نیازمند بازنگری عمیق در سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های آتی است.

بحران انرژی همچنان یکی از بزرگ‌ترین موانع پیش‌روی صنعت فولاد ایران است. قطعی‌های مداوم برق و محدودیت‌های گاز، ظرفیت تولید کارخانه‌ها را به‌شدت کاهش و هزینه‌های عملیاتی را افزایش داده است. نکته قابل‌تامل اینجاست که حتی شرکت‌هایی که مطابق دستورالعمل‌های برای احداث نیروگاه‌های خود به‌منظور تامین برق موردنیازشان اقدام کرده‌اند نیز، نتوانسته‌اند از این بحران مصون بمانند. این نیروگاه‌ها، باوجود ظرفیت تولید برق، به‌دلیل کاهش تخصیص گاز نمی‌توانند در حداکثر توان خود فعالیت کنند. در برخی موارد نیز، این شرکت‌ها اجازه استفاده از برق تولیدی نیروگاه خود را ندارند و ملزم به عرضه آن به شبکه برق سراسری شده‌اند، در حالی‌ که کارخانه‌های آنها خود با کمبود برق مواجهند و نمی‌توانند از ظرفیت کامل تولید خود بهره‌مند شوند.

کاهش مصرف گاز تا ۸۰ درصد در برخی واحدها باعث توقف تولید محصولاتی شده است که ارزش‌افزوده بالایی در زنجیره فولاد ایران دارند. توقف ناگهانی تولید نه‌تنها زنجیره تامین صنایع وابسته مانند خودروسازی و ساختمان‌سازی را مختل می‌کند، بلکه باعث حبس مواد اولیه در خطوط تولید، آسیب به تجهیزات و زیان‌های هنگفت مالی می‌شود.

علاوه بر مشکلات کارفرمایان در تامین مالی و تخصیص ارز، بسیاری از پیمانکاران نیز توان مالی و فنی لازم برای اجرای پروژه‌ها را ندارند. حتی پیمانکارانی که مسئولیت تهیه تجهیزات از خارج را برعهده دارند، به‌دلیل مشکلات انتقال مالی، در تامین تجهیزات حیاتی از برندهای معتبر خارجی با چالش جدی مواجه شده‌اند. در چنین شرایطی، شرکت‌ها ناچار به استفاده از تجهیزات با برندهای متفاوت و خارج از وندورهای موردتایید می‌شوند؛ تصمیمی که پیامدهای آن در آینده مشخص خواهد شد.

از سوی دیگر، بحران کنونی فشار روانی شدیدی را بر نیروی انسانی صنعت فولاد تحمیل کرده است. مدیران که مسئولیت حفظ ثبات عملیاتی را برعهده دارند، در شرایط بی‌ثبات انرژی و مشکلات مرتبط با تامین مالی گرفتار شده‌اند و وظیفه دشوار رسیدن به اهداف تولید در شرایط کمبود منابع و کاهش اعتماد سهامداران بر دوش آنها سنگینی می‌کند. برای کارگران و اپراتورها، مشکلات حتی ملموس‌تر است. توقف خطوط تولید به‌معنی تعویق حقوق، کاهش اضافه‌کاری و فشار اقتصادی بیشتر است؛ فشارهایی که زندگی خانوادگی آنها را تحت‌تاثیر قرار داده و اعتماد به آینده را از بین برده است.

در این میان، مدیران پروژه‌ها که مسئول پیشبرد طرح‌های توسعه‌ای هستند، در یکی از دشوارترین موقعیت‌ها قرار دارند. آنها باید پروژه‌ها را بدون منابع مالی کافی و در سایه تعهدات ناتمام مدیریت کنند. شکست این طرح‌ها که اغلب به‌دلیل نبود نقدینگی و کمبود همکاری سهامداران رخ می‌دهد، مسئولیت سنگینی را بر دوش این مدیران می‌گذارد. این فشارهای روانی، خود را در قالب خستگی مزمن، تاخیر در تصمیم‌گیری و اجتناب از مسئولیت نشان می‌دهند. این بحران نه‌تنها بهره‌وری را کاهش می‌دهد، بلکه روحیه تیمی را تضعیف می‌کند و سازمان‌ها را در وضعیت انفعال قرار می‌دهد.

جالب‌تر آنکه در چنین شرایطی، برخی شرکت‌های فولادی همچنان پروژه‌های بلندپروازانه‌ای برای توسعه ظرفیت تولید و نوسازی خطوط خود اعلام می‌کنند. اما این طرح‌ها سوالات اساسی را به‌وجود می‌آورند: شرکت‌هایی که با بحران نقدینگی و تعهدات ناتمام مواجهند، چگونه می‌توانند پروژه‌های جدید را مدیریت کنند؟

این معضلات ریشه در فقدان مطالعات امکان‌سنجی دقیق و برنامه‌ریزی واقع‌بینانه دارند. پروژه‌های ناتمام، ناکارآمدی‌های مدیریتی را آشکارتر کرده و فشار مالی بیشتری به شرکت‌ها وارد می‌کنند. چالش‌های صنعت فولاد تنها موانع کوتاه‌مدت نیستند؛ آنها بازتابی از مشکلات عمیق در مدیریت، سیاست‌گذاری انرژی و پیش‌بینی اقتصادی هستند. راه‌حل‌های مقطعی باید جای خود را به مدیریت منسجم و برنامه‌ریزی راهبردی بدهند.

در بحبوحه بحران انرژی، پیشنهادهایی مانند دورکاری کارکنان کارخانه‌ها مطرح می‌شود که اگرچه در نگاه نخست منطقی به‌نظر می‌رسد، اما پرسش‌های اساسی که مطرح می‌شود، این است که چه درصدی از نیروی انسانی کارخانه‌ها را کارکنان اداری تشکیل می‌دهند و کاهش مصرف انرژی در این بخش تا چه حد موثر خواهد بود؟ این پیشنهاد و نمونه آنها نشان می‌دهد که تمرکز سیاست‌گذاران بر راه‌حل‌های کوتاه‌مدت، حل مشکلات ساختاری صنعت را به تعویق و ثبات این بخش را به‌خطر انداخته است. سیاست‌گذاران باید با برنامه‌ریزی دقیق، اجرای طرح‌های توسعه‌ای برمبنای مطالعات امکان‌سنجی واقعی و تامین مالی پایدار، از هدررفت منابع جلوگیری کرده و شرایط تولید پایدار را فراهم کنند. همچنین، تسهیل دسترسی شرکت‌ها به منابع ارزی برای تامین تجهیزات حیاتی، گامی ضروری در این مسیر است.

صنعت فولاد ایران در لحظه‌ای حساس قرار دارد؛ هزینه بی‌توجهی به این مشکلات مدیرانی است که زیر بار مسئولیت‌ها فرسوده می‌شوند، کارگرانی که امنیت مالی خود را از دست می‌دهند و پروژه‌هایی که پیشرفت آنها فرسایشی می‌شود. این صنعت، به‌عنوان نماد استحکام، نیازمند تصمیم‌گیری‌های راهبردی و ارائه راهکارهای عملی است تا در مسیر اصلی خود که حفظ و توسعه سهم ایران از بازار جهانی فولاد و رقابت‌پذیری در بازارهای بین‌المللی است، گام بردارد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین